پرش به محتوا

تذکره شعرای یزد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ايرج افشار ' به 'ايرج افشار ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۴: خط ۴۴:




اين كتاب از يك مقدمه از [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] و سه مقدمه از نويسنده و متن اصلى (شامل هفت دوره: 1. ايلخانان، 2. تيمورى، 3. صفويه، 4. افشاريه، 5. زنديه، 6. قاجاريه، 7. مشروطيت و معاصر) و ملحقات تشكيل شده است.
اين كتاب از يك مقدمه از ايرج افشار و سه مقدمه از نويسنده و متن اصلى (شامل هفت دوره: 1. ايلخانان، 2. تيمورى، 3. صفويه، 4. افشاريه، 5. زنديه، 6. قاجاريه، 7. مشروطيت و معاصر) و ملحقات تشكيل شده است.


در مقدمه [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] كه آن را در تهران، در تاريخ اول تيرماه 1366 نوشته، چنين آمده است:
در مقدمه ايرج افشار كه آن را در تهران، در تاريخ اول تيرماه 1366 نوشته، چنين آمده است:


«خاك يزد از سرزمين‌هاى كم‌شاعر ايران است... تذكره‌اى كه از شعراى يزد در اين كتاب انتشار مى‌يابد نماى روشنى از تاريخ ادبى شهر يزد در هفتصد سال است و لازم بود كه چنين مجموعه‌اى در دسترس باشد... در اين تذكره تقريبا نام و شعر همه شاعران شناخته يزد هست... ناگفته نماند كه آقاى فتوحى از آوردن سرگذشت و شعر دو سه تن به خواهش خودشان خوددارى كرده است... حدود خاك يزد در دوره‌هاى مختلف تاريخى تابع تقسيمات و مقتضيات حكومتى و سياسى بوده است. نايين و بافق و بيابانك و ابرقو در اين جريان‌ها گاه جزء يزد بود و گاه از حوزه سياسى و حكومتى يزد خارج مى‌شد. به همين ملاحظه است كه آقاى فتوحى نام شاعران بافقى و بيابانكى را در اين تذكره آورده و از آن ابرقو و نايين را نياورده است...» <ref>ر.ك: مقدمه ايرج افشار، ص5-7</ref>.
«خاك يزد از سرزمين‌هاى كم‌شاعر ايران است... تذكره‌اى كه از شعراى يزد در اين كتاب انتشار مى‌يابد نماى روشنى از تاريخ ادبى شهر يزد در هفتصد سال است و لازم بود كه چنين مجموعه‌اى در دسترس باشد... در اين تذكره تقريبا نام و شعر همه شاعران شناخته يزد هست... ناگفته نماند كه آقاى فتوحى از آوردن سرگذشت و شعر دو سه تن به خواهش خودشان خوددارى كرده است... حدود خاك يزد در دوره‌هاى مختلف تاريخى تابع تقسيمات و مقتضيات حكومتى و سياسى بوده است. نايين و بافق و بيابانك و ابرقو در اين جريان‌ها گاه جزء يزد بود و گاه از حوزه سياسى و حكومتى يزد خارج مى‌شد. به همين ملاحظه است كه آقاى فتوحى نام شاعران بافقى و بيابانكى را در اين تذكره آورده و از آن ابرقو و نايين را نياورده است...» <ref>ر.ك: مقدمه ايرج افشار، ص5-7</ref>.
خط ۵۹: خط ۵۹:
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است:
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است:


1. وضع عمومى شعر در دوره ايلخانان: درباره سرايندگى دوره مغول مى‌توان گفت كه شعر عرفانى نمونه‌هاى كامل پيدا كرد و در واقع بهترين و لطيف‌ترين معانى تصوف در اين عصر به قالب عبارت موزون فارسى درآمد... و به اين ترتيب ادبيات عظيم عرفانى را به وجود آورد و كلمات در ادبيات صوفيانه معانى ديگرى پيدا كردند؛ مثلا: عاشق يعنى صوفى و... ازاين‌رو اشعار عطار و مولوى و سعدى و حافظ پر است از اين‌گونه رمزها و كنايات و اصطلاحات كه بدون اطلاع از تصوف فهم آنها ممكن نيست... <ref>ر.ك:متن كتاب، ص1-2</ref>.
#وضع عمومى شعر در دوره ايلخانان: درباره سرايندگى دوره مغول مى‌توان گفت كه شعر عرفانى نمونه‌هاى كامل پيدا كرد و در واقع بهترين و لطيف‌ترين معانى تصوف در اين عصر به قالب عبارت موزون فارسى درآمد... و به اين ترتيب ادبيات عظيم عرفانى را به وجود آورد و كلمات در ادبيات صوفيانه معانى ديگرى پيدا كردند؛ مثلا: عاشق يعنى صوفى و... ازاين‌رو اشعار عطار و مولوى و سعدى و حافظ پر است از اين‌گونه رمزها و كنايات و اصطلاحات كه بدون اطلاع از تصوف فهم آنها ممكن نيست... <ref>ر.ك:متن كتاب، ص1-2</ref>.
#:يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معين‌الدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مى‌رفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مى‌شد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مى‌زيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معين‌الدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مى‌شود:{{شعر}}
#:{{ب|''خون مى‌چكدم به‌جاى آب از ديده''|2=''كار من و دل هست خراب از ديده''}}
#:{{ب|''برخيز و بيا كه تا تو رفتى رفته است''|2=''رنگ از رخ و صبر از دل و خواب از ديده''{{پایان شعر}}
#در دوره صفويه سبك شعر فارسى تغيير حاصل كرده و شيوه تازه‌اى در غزل فارسى پديد آمد كه مى‌توان آن را شيوه بيان حال و يا جزئى‌گويى ناميد. تذكره‌نويسان اين طرز تازه را كه حد فاصلى است بين سبك عراقى و هندى به نام‌هاى مختلف ذكر كرده‌اند از جمله واقعه‌گويى. ويژگى‌هاى اين سبك را مى‌توان در نكته‌سنجى و خيال‌پرورى و مضمون‌آفرينى و سادگى زبان خلاصه كرد كه به‌تدريج به پيچيدگى و باريك‌انديشى و خيال‌بافى گرايش مى‌كند و سبك هندى را به وجود مى‌آورد. در اين دوره لغات عاميانه هم به آن افزوده مى‌شود؛ ازاين‌رو شعر وحشى پر است از اين‌گونه اصطلاحات و تعبيرات.
#:جزئى‌گويى و تازه‌جويى، باريك‌انديشى و ايراد مضامين پيچيده در شعر و تمايل گويندگان به صنايع شعرى و تكلفات، بيشتر شد و همين عوامل مختصات سبك معمول اين عصر كه به سبك هندى مشهور است بشمار مى‌رود... <ref>ر.ك: همان، ص29</ref>.
#:يكى از شاعران اين دوره وحشى بافقى است كه از جمله چنين سروده است:
{{شعر}}
{{ب|''تا مقصد عشاق ره دور و دراز است''|2=''يك منزل از آن باديه عشق مجاز است''}}
{{ب|''در عشق اگر باديه چند كنى طى''|2=''دانى كه در اين ره چه نشيب و چه فراز است''}}
{{ب|''صد بوالعجبى هست همه لازمه عشق''|2=''از جمله يكى قصه محمود و اياز است''}}
{{ب|''عشق است كه سر در قدم ناز نهاد است''|2=''حسن است كه مى‌گردد و جوياى نياز است''}}
{{ب|''اين نوع عجب نيست كه كبك دَرِيَش را''|2=''رنگينى منقار ز خون دل باز است''}}
{{ب|''اين مهره مومى كه دل ماست چه بايد''|2=''با برق جنون كآتش ياقوت‌گداز است''}}
{{ب|''وحشى تو برون نامده از سعى كم خويش''|2=''ورنه دَرِ اين خانه به روى همه باز است''}}
{{پایان شعر}}<ref>ر.ك: همان، ص41-42</ref>.


يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معين‌الدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مى‌رفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مى‌شد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مى‌زيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معين‌الدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مى‌شود:
#شعر معاصر از نظر وحدت و يكپارچگى مانند ادوار گذشته نيست؛ يعنى امروز برخلاف قديم سبك واحدى نداريم و فى‌المثل نمى‌توانيم سبكى به نام سبك شعر معاصر داشته باشيم؛ زيرا ادب زمان ما پر است از تنوعات و گوناگونى‌ها. از يك طرف كهن‌قالب‌ترين غزليات سنت‌گرا را داريم و از طرف ديگر نوترين اشعار غرب‌زده را كه هيچ مشابهتى با هم ندارند. تنها مسئله مشترك بين شيوه‌ها و سبك‌هاى گوناگون امروز زبان امروز است كه نسبتا داراى يكپارچگى است و خاص اين روزگار است و... <ref>ر.ك: همان، ص199</ref>.
 
#:يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيب‌اللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:{{شعر}}
{|  class="wikitable poem"
#:{{ب|''پنجره بى‌قرار تو، كوچه در انتظار تو''|2=''بيا بيا نسيم جان، مرغ دلم هَزار تو''}}
|-
#:{{ب|''خيال بودنت شده بهار خاطرم ولى''|2=''اين دل برگ‌ريز من، گر بشود نثار تو''}}
!«خون مى‌چكدم به‌جاى آب از ديده !! كار من و دل هست خراب از ديده»
#:{{ب|''تو را بهانه مى‌كنم، تو اى سوار مشرقى''|2=''مگر كه شويد اشك من، ز چكمه‌ات غبار تو''}}
|}؛
#:{{ب|''پاى برهنه دلم، غرقه به خون شده بيا''|2=''شعله كشيده چشم من، در آتش شرار تو''}}
 
#:{{ب|''واحه به واحه، كو به كو، شوق تو مى‌كَشد مرا''|2=''به آرزوى گم شدن در آستان بار تو''}}
{|  class="wikitable poem"
#:{{ب|''تو از ديار كهكشان، تو از تبار عاطفه''|2=''ستاره‌هاى آسمان، درون كوله‌بار تو''}}
|-
#:{{ب|''به دوش مى‌كشد غزل، حديث بى‌قراريم''|2=''مرور مى‌كند دلم، دوباره انتظار تو''}}{{پایان شعر}}... <ref>ر.ك: همان، ص639-641</ref>.
!«برخيز و بيا كه تا تو رفتى رفته است !! رنگ از رخ و صبر از دل و خواب از ديده»
#نويسنده در ملحقات، نام تعدادى (40 نفر) از شاعران يزدى را افزوده و اندك توضيحاتى درباره آنان و بيت يا ابياتى از آنها آورده است <ref>ر.ك: همان، ص643-654</ref>.
|} <ref>ر.ك: همان، ص13-14</ref>.
 
2. در دوره صفويه سبك شعر فارسى تغيير حاصل كرده و شيوه تازه‌اى در غزل فارسى پديد آمد كه مى‌توان آن را شيوه بيان حال و يا جزئى‌گويى ناميد. تذكره‌نويسان اين طرز تازه را كه حد فاصلى است بين سبك عراقى و هندى به نام‌هاى مختلف ذكر كرده‌اند از جمله واقعه‌گويى. ويژگى‌هاى اين سبك را مى‌توان در نكته‌سنجى و خيال‌پرورى و مضمون‌آفرينى و سادگى زبان خلاصه كرد كه به‌تدريج به پيچيدگى و باريك‌انديشى و خيال‌بافى گرايش مى‌كند و سبك هندى را به وجود مى‌آورد. در اين دوره لغات عاميانه هم به آن افزوده مى‌شود؛ ازاين‌رو شعر وحشى پر است از اين‌گونه اصطلاحات و تعبيرات.
 
جزئى‌گويى و تازه‌جويى، باريك‌انديشى و ايراد مضامين پيچيده در شعر و تمايل گويندگان به صنايع شعرى و تكلفات، بيشتر شد و همين عوامل مختصات سبك معمول اين عصر كه به سبك هندى مشهور است بشمار مى‌رود... <ref>ر.ك: همان، ص29</ref>.
 
يكى از شاعران اين دوره وحشى بافقى است كه از جمله چنين سروده است:
 
{|  class="wikitable poem"
|-
!«تا مقصد عشاق ره دور و دراز است !! يك منزل از آن باديه عشق مجاز است»
|}؛
 
{|  class="wikitable poem"
|-
!«در عشق اگر باديه چند كنى طى !! دانى كه در اين ره چه نشيب و چه فراز است»
|}؛
 
{|  class="wikitable poem"
|-
!«صد بوالعجبى هست همه لازمه عشق !! از جمله يكى قصه محمود و اياز است»
|}؛
 
{|  class="wikitable poem"
|-
!«عشق است كه سر در قدم ناز نهاد است !! حسن است كه مى‌گردد و جوياى نياز است»
|}؛
 
{|  class="wikitable poem"
|-
!«اين نوع عجب نيست كه كبك دَرِيَش را !! رنگينى منقار ز خون دل باز است»
|}؛
 
{|  class="wikitable poem"
|-
!«اين مهره مومى كه دل ماست چه بايد !! با برق جنون كآتش ياقوت‌گداز است»
|}؛
 
{|  class="wikitable poem"
|-
!«وحشى تو برون نامده از سعى كم خويش !! ورنه دَرِ اين خانه به روى همه باز است»
|} <ref>ر.ك: همان، ص41-42</ref>.
 
1. شعر معاصر از نظر وحدت و يكپارچگى مانند ادوار گذشته نيست؛ يعنى امروز برخلاف قديم سبك واحدى نداريم و فى‌المثل نمى‌توانيم سبكى به نام سبك شعر معاصر داشته باشيم؛ زيرا ادب زمان ما پر است از تنوعات و گوناگونى‌ها. از يك طرف كهن‌قالب‌ترين غزليات سنت‌گرا را داريم و از طرف ديگر نوترين اشعار غرب‌زده را كه هيچ مشابهتى با هم ندارند. تنها مسئله مشترك بين شيوه‌ها و سبك‌هاى گوناگون امروز زبان امروز است كه نسبتا داراى يكپارچگى است و خاص اين روزگار است و... <ref>ر.ك: همان، ص199</ref>.
 
يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيب‌اللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«پنجره بى‌قرار تو، كوچه در انتظار تو !! بيا بيا نسيم جان، مرغ دلم هَزار تو»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«خيال بودنت شده بهار خاطرم ولى !! اين دل برگ‌ريز من، گر بشود نثار تو»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«تو را بهانه مى‌كنم، تو اى سوار مشرقى !! مگر كه شويد اشك من، ز چكمه‌ات غبار تو»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«پاى برهنه دلم، غرقه به خون شده بيا !! شعله كشيده چشم من، در آتش شرار تو»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«واحه به واحه، كو به كو، شوق تو مى‌كَشد مرا !! به آرزوى گم شدن در آستان بار تو»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«تو از ديار كهكشان، تو از تبار عاطفه !! ستاره‌هاى آسمان، درون كوله‌بار تو»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«به دوش مى‌كشد غزل، حديث بى‌قراريم !! مرور مى‌كند دلم، دوباره انتظار تو»
|}؛
 
... <ref>ر.ك: همان، ص639-641</ref>.
 
2. نويسنده در ملحقات، نام تعدادى (40 نفر) از شاعران يزدى را افزوده و اندك توضيحاتى درباره آنان و بيت يا ابياتى از آنها آورده است <ref>ر.ك: همان، ص643-654</ref>.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش