۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ايرج افشار ' به 'ايرج افشار ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
اين كتاب از يك مقدمه از | اين كتاب از يك مقدمه از ايرج افشار و سه مقدمه از نويسنده و متن اصلى (شامل هفت دوره: 1. ايلخانان، 2. تيمورى، 3. صفويه، 4. افشاريه، 5. زنديه، 6. قاجاريه، 7. مشروطيت و معاصر) و ملحقات تشكيل شده است. | ||
در مقدمه | در مقدمه ايرج افشار كه آن را در تهران، در تاريخ اول تيرماه 1366 نوشته، چنين آمده است: | ||
«خاك يزد از سرزمينهاى كمشاعر ايران است... تذكرهاى كه از شعراى يزد در اين كتاب انتشار مىيابد نماى روشنى از تاريخ ادبى شهر يزد در هفتصد سال است و لازم بود كه چنين مجموعهاى در دسترس باشد... در اين تذكره تقريبا نام و شعر همه شاعران شناخته يزد هست... ناگفته نماند كه آقاى فتوحى از آوردن سرگذشت و شعر دو سه تن به خواهش خودشان خوددارى كرده است... حدود خاك يزد در دورههاى مختلف تاريخى تابع تقسيمات و مقتضيات حكومتى و سياسى بوده است. نايين و بافق و بيابانك و ابرقو در اين جريانها گاه جزء يزد بود و گاه از حوزه سياسى و حكومتى يزد خارج مىشد. به همين ملاحظه است كه آقاى فتوحى نام شاعران بافقى و بيابانكى را در اين تذكره آورده و از آن ابرقو و نايين را نياورده است...» <ref>ر.ك: مقدمه ايرج افشار، ص5-7</ref>. | «خاك يزد از سرزمينهاى كمشاعر ايران است... تذكرهاى كه از شعراى يزد در اين كتاب انتشار مىيابد نماى روشنى از تاريخ ادبى شهر يزد در هفتصد سال است و لازم بود كه چنين مجموعهاى در دسترس باشد... در اين تذكره تقريبا نام و شعر همه شاعران شناخته يزد هست... ناگفته نماند كه آقاى فتوحى از آوردن سرگذشت و شعر دو سه تن به خواهش خودشان خوددارى كرده است... حدود خاك يزد در دورههاى مختلف تاريخى تابع تقسيمات و مقتضيات حكومتى و سياسى بوده است. نايين و بافق و بيابانك و ابرقو در اين جريانها گاه جزء يزد بود و گاه از حوزه سياسى و حكومتى يزد خارج مىشد. به همين ملاحظه است كه آقاى فتوحى نام شاعران بافقى و بيابانكى را در اين تذكره آورده و از آن ابرقو و نايين را نياورده است...» <ref>ر.ك: مقدمه ايرج افشار، ص5-7</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است: | براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به چند مطلب مفيد و جالب ذيل كافى است: | ||
#وضع عمومى شعر در دوره ايلخانان: درباره سرايندگى دوره مغول مىتوان گفت كه شعر عرفانى نمونههاى كامل پيدا كرد و در واقع بهترين و لطيفترين معانى تصوف در اين عصر به قالب عبارت موزون فارسى درآمد... و به اين ترتيب ادبيات عظيم عرفانى را به وجود آورد و كلمات در ادبيات صوفيانه معانى ديگرى پيدا كردند؛ مثلا: عاشق يعنى صوفى و... ازاينرو اشعار عطار و مولوى و سعدى و حافظ پر است از اينگونه رمزها و كنايات و اصطلاحات كه بدون اطلاع از تصوف فهم آنها ممكن نيست... <ref>ر.ك:متن كتاب، ص1-2</ref>. | |||
#:يكى از شاعران اين دوره عبارت است از: معينالدين معلم كه در زمان خود از علماى بزرگ بشمار مىرفت و پيوسته اوقاتش مصروف تدريس علوم عقلى و نقلى مىشد. در اوايل سلطنت سلاطين آل مظفر در يزد مىزيسته و صاحب تاريخ معينى و هم از وزراى آل مظفر بوده است... معينالدين در نظم و نثر ماهر بوده و براى نمونه دوبيتى از اشعار او نقل مىشود:{{شعر}} | |||
#:{{ب|''خون مىچكدم بهجاى آب از ديده''|2=''كار من و دل هست خراب از ديده''}} | |||
#:{{ب|''برخيز و بيا كه تا تو رفتى رفته است''|2=''رنگ از رخ و صبر از دل و خواب از ديده''{{پایان شعر}} | |||
#در دوره صفويه سبك شعر فارسى تغيير حاصل كرده و شيوه تازهاى در غزل فارسى پديد آمد كه مىتوان آن را شيوه بيان حال و يا جزئىگويى ناميد. تذكرهنويسان اين طرز تازه را كه حد فاصلى است بين سبك عراقى و هندى به نامهاى مختلف ذكر كردهاند از جمله واقعهگويى. ويژگىهاى اين سبك را مىتوان در نكتهسنجى و خيالپرورى و مضمونآفرينى و سادگى زبان خلاصه كرد كه بهتدريج به پيچيدگى و باريكانديشى و خيالبافى گرايش مىكند و سبك هندى را به وجود مىآورد. در اين دوره لغات عاميانه هم به آن افزوده مىشود؛ ازاينرو شعر وحشى پر است از اينگونه اصطلاحات و تعبيرات. | |||
#:جزئىگويى و تازهجويى، باريكانديشى و ايراد مضامين پيچيده در شعر و تمايل گويندگان به صنايع شعرى و تكلفات، بيشتر شد و همين عوامل مختصات سبك معمول اين عصر كه به سبك هندى مشهور است بشمار مىرود... <ref>ر.ك: همان، ص29</ref>. | |||
#:يكى از شاعران اين دوره وحشى بافقى است كه از جمله چنين سروده است: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''تا مقصد عشاق ره دور و دراز است''|2=''يك منزل از آن باديه عشق مجاز است''}} | |||
{{ب|''در عشق اگر باديه چند كنى طى''|2=''دانى كه در اين ره چه نشيب و چه فراز است''}} | |||
{{ب|''صد بوالعجبى هست همه لازمه عشق''|2=''از جمله يكى قصه محمود و اياز است''}} | |||
{{ب|''عشق است كه سر در قدم ناز نهاد است''|2=''حسن است كه مىگردد و جوياى نياز است''}} | |||
{{ب|''اين نوع عجب نيست كه كبك دَرِيَش را''|2=''رنگينى منقار ز خون دل باز است''}} | |||
{{ب|''اين مهره مومى كه دل ماست چه بايد''|2=''با برق جنون كآتش ياقوتگداز است''}} | |||
{{ب|''وحشى تو برون نامده از سعى كم خويش''|2=''ورنه دَرِ اين خانه به روى همه باز است''}} | |||
{{پایان شعر}}<ref>ر.ك: همان، ص41-42</ref>. | |||
#شعر معاصر از نظر وحدت و يكپارچگى مانند ادوار گذشته نيست؛ يعنى امروز برخلاف قديم سبك واحدى نداريم و فىالمثل نمىتوانيم سبكى به نام سبك شعر معاصر داشته باشيم؛ زيرا ادب زمان ما پر است از تنوعات و گوناگونىها. از يك طرف كهنقالبترين غزليات سنتگرا را داريم و از طرف ديگر نوترين اشعار غربزده را كه هيچ مشابهتى با هم ندارند. تنها مسئله مشترك بين شيوهها و سبكهاى گوناگون امروز زبان امروز است كه نسبتا داراى يكپارچگى است و خاص اين روزگار است و... <ref>ر.ك: همان، ص199</ref>. | |||
#:يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيباللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست:{{شعر}} | |||
#:{{ب|''پنجره بىقرار تو، كوچه در انتظار تو''|2=''بيا بيا نسيم جان، مرغ دلم هَزار تو''}} | |||
#:{{ب|''خيال بودنت شده بهار خاطرم ولى''|2=''اين دل برگريز من، گر بشود نثار تو''}} | |||
#:{{ب|''تو را بهانه مىكنم، تو اى سوار مشرقى''|2=''مگر كه شويد اشك من، ز چكمهات غبار تو''}} | |||
#:{{ب|''پاى برهنه دلم، غرقه به خون شده بيا''|2=''شعله كشيده چشم من، در آتش شرار تو''}} | |||
#:{{ب|''واحه به واحه، كو به كو، شوق تو مىكَشد مرا''|2=''به آرزوى گم شدن در آستان بار تو''}} | |||
#:{{ب|''تو از ديار كهكشان، تو از تبار عاطفه''|2=''ستارههاى آسمان، درون كولهبار تو''}} | |||
#:{{ب|''به دوش مىكشد غزل، حديث بىقراريم''|2=''مرور مىكند دلم، دوباره انتظار تو''}}{{پایان شعر}}... <ref>ر.ك: همان، ص639-641</ref>. | |||
#نويسنده در ملحقات، نام تعدادى (40 نفر) از شاعران يزدى را افزوده و اندك توضيحاتى درباره آنان و بيت يا ابياتى از آنها آورده است <ref>ر.ك: همان، ص643-654</ref>. | |||
يكى از شاعران اين دوره، عبارت است از: خانم نسرين وافى، فرزند حبيباللّه و متخلّص به «نوا»، كه در شهريور 1353ش ديده به جهان گشوده... و اشعار او بيشتر به سبك شعر نيمايى و كلاسيك است. از اشعار اوست: | |||
{| | |||
{| | |||
{| | |||
{| | |||
{| | |||
{| | |||
{| | |||
... <ref>ر.ك: همان، ص639-641</ref>. | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش