پرش به محتوا

اندیشه‌های کلامی علامه حلی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'علامه حلى' به 'علامه حلى'
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ اندیشه های کلامی علامه حلی را به اندیشه‌های کلامی علامه حلی منتقل کرد)
جز (جایگزینی متن - 'علامه حلى' به 'علامه حلى')
خط ۴۹: خط ۴۹:




«انديشه‌هاى كلامى علامه حلى» عنوان كتابى است كه توسط زابينه اشميتكه در يك جلد به رشته تحرير درآمده و به قلم «احمد نمايى» به فارسى روان ترجمه شده است. اين اثر، رساله دكتراى نويسنده بوده كه در سال 1990م به راهنمايى پرفسور ويلفرد مادلونگ به پايان رسيده است (مقدمه مترجم، ص 13).
«انديشه‌هاى كلامى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]» عنوان كتابى است كه توسط زابينه اشميتكه در يك جلد به رشته تحرير درآمده و به قلم «احمد نمايى» به فارسى روان ترجمه شده است. اين اثر، رساله دكتراى نويسنده بوده كه در سال 1990م به راهنمايى پرفسور ويلفرد مادلونگ به پايان رسيده است (مقدمه مترجم، ص 13).


== ساختار ==
== ساختار ==




كتاب مشتمل بر مقدمه مترجم و نويسنده، هفت فصل و يك خاتمه است. نويسنده، بعد از بررسى مفصل زندگانى علامه حلى و اتفاقات مختلفى كه در طول حيات ايشان به وقوع پيوسته است به بررسى نظريه‌هاى كلامى علامه پرداخته و مقايسه‌اى بين نظريات كلامى اماميه و معتزله انجام داده است.
كتاب مشتمل بر مقدمه مترجم و نويسنده، هفت فصل و يك خاتمه است. نويسنده، بعد از بررسى مفصل زندگانى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و اتفاقات مختلفى كه در طول حيات ايشان به وقوع پيوسته است به بررسى نظريه‌هاى كلامى علامه پرداخته و مقايسه‌اى بين نظريات كلامى اماميه و معتزله انجام داده است.


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==




قبل از بررسى محتواى كتاب يادآورى اين نكته ضرورى به نظر مى‌رسد كه زابينه اشميتكه با موشكافى خاصى كتاب‌هاى علامه را مورد بررسى قرار داده است. به عبارتى دقيق‌تر، وى نسبت به هر يك از تأليفات علامه، كتاب‌شناسى آن را -گرچه به شكل مختصر- انجام داده است؛ ازاين‌رو خواننده بعد از به پايان رساندن مطالعه كتاب، علاوه بر آشنا شدن با مراحل مختلف زندگى علامه حلى، مجموعه‌اى از اطلاعات ارزشمند درباره كتاب‌ها و تأليفات علامه را به دست خواهد آورد.
قبل از بررسى محتواى كتاب يادآورى اين نكته ضرورى به نظر مى‌رسد كه زابينه اشميتكه با موشكافى خاصى كتاب‌هاى علامه را مورد بررسى قرار داده است. به عبارتى دقيق‌تر، وى نسبت به هر يك از تأليفات علامه، كتاب‌شناسى آن را -گرچه به شكل مختصر- انجام داده است؛ ازاين‌رو خواننده بعد از به پايان رساندن مطالعه كتاب، علاوه بر آشنا شدن با مراحل مختلف زندگى [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، مجموعه‌اى از اطلاعات ارزشمند درباره كتاب‌ها و تأليفات علامه را به دست خواهد آورد.


نويسنده در فصل دوم كتاب به معرفى آثار علامه حلى مى‌پردازد. نويسنده آثار علامه را در يازده دسته‌بندى كرده است: آثار كلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، اصول فقه، علم رجال، صرف و نحو، آثار عرفانى، تفسير و حديث. در انتهاى اين بخش فهرست الفبايى آثار علامه تحت عنوان ضميمه آمده است (متن كتاب، ص 50-114).
نويسنده در فصل دوم كتاب به معرفى آثار [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] مى‌پردازد. نويسنده آثار علامه را در يازده دسته‌بندى كرده است: آثار كلامى، فلسفى، منطقى، فقهى، اصول فقه، علم رجال، صرف و نحو، آثار عرفانى، تفسير و حديث. در انتهاى اين بخش فهرست الفبايى آثار علامه تحت عنوان ضميمه آمده است (متن كتاب، ص 50-114).


مبحث عدل، در فصل سوم اين كتاب آمده است. نويسنده از زواياى مختلفى ديدگاه علامه را مورد بررسى و تحقيق قرار داده است. زابينه اشميتكه در اين مسأله، نظر علامه حلى و فخر رازى را در مورد ماهيت عدل خداوند اينگونه بيان مى‌دارد:علامه حلى و رازى به دليل اختلاف نظرشان درباره ماهيت ارزش‌هاى اخلاقى و رابطه خداوند با اين ارزش‌ها در باب نسبت خداوند با آفريدگانش پيرو نظر واحدى نبودند. علامه معتقد بود معيارهاى ذاتى اخلاقى از نظر خداوند و بنده، مفهومى يكسان دارد؛ بنابراين عدل خداوند را بايد با همين معيارها سنجيد. ازاين‌رو خداوند را به عادلى تعريف مى‌كند كه نه مرتكب شرّ مى‌شود و نه در تكاليف خود- كه فقط به قصد خير محض و سود رساندن به غير انجام مى‌دهد- قصور مى‌ورزد؛ و يا به بيان علامه، به داعى حكمت (داعي الحكمة) عمل مى‌كند (همان، ص 120).
مبحث عدل، در فصل سوم اين كتاب آمده است. نويسنده از زواياى مختلفى ديدگاه علامه را مورد بررسى و تحقيق قرار داده است. زابينه اشميتكه در اين مسأله، نظر [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و فخر رازى را در مورد ماهيت عدل خداوند اينگونه بيان مى‌دارد:[[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و رازى به دليل اختلاف نظرشان درباره ماهيت ارزش‌هاى اخلاقى و رابطه خداوند با اين ارزش‌ها در باب نسبت خداوند با آفريدگانش پيرو نظر واحدى نبودند. علامه معتقد بود معيارهاى ذاتى اخلاقى از نظر خداوند و بنده، مفهومى يكسان دارد؛ بنابراين عدل خداوند را بايد با همين معيارها سنجيد. ازاين‌رو خداوند را به عادلى تعريف مى‌كند كه نه مرتكب شرّ مى‌شود و نه در تكاليف خود- كه فقط به قصد خير محض و سود رساندن به غير انجام مى‌دهد- قصور مى‌ورزد؛ و يا به بيان علامه، به داعى حكمت (داعي الحكمة) عمل مى‌كند (همان، ص 120).


رازى در اصل، مخالف نظر علامه در مورد رابطه خداوند با مخلوقش بود. برحسب استنباط او از قدرت مطلق الهى، خداوند خالق يكتاى هر موجودى، از جمله خالق هر شرى مى‌باشد. به‌علاوه چون خداوند آنچه را كه خير يا شر است تعيين مى‌كند خود او مشمول معيارهاى اخلاقى نيست و بنابراين نمى‌توان نسبت به افعال او قضاوت كرد. به اين دليل كه خداوند مكلف به انجام هيچ فعلى نمى‌باشد. ازاين‌رو رازى رأى معتزليان درباره عدل را، كه از نظر او ناقض قدرت الهى بود، رد مى‌كرد. در اين مورد او با سنت اشعريان موافق بود. بر اين اساس رازى استدلال مى‌كرد كه افعال خداوند را نمى‌توان با معيار خوب يا بد سنجيد (همان، ص 121).
رازى در اصل، مخالف نظر علامه در مورد رابطه خداوند با مخلوقش بود. برحسب استنباط او از قدرت مطلق الهى، خداوند خالق يكتاى هر موجودى، از جمله خالق هر شرى مى‌باشد. به‌علاوه چون خداوند آنچه را كه خير يا شر است تعيين مى‌كند خود او مشمول معيارهاى اخلاقى نيست و بنابراين نمى‌توان نسبت به افعال او قضاوت كرد. به اين دليل كه خداوند مكلف به انجام هيچ فعلى نمى‌باشد. ازاين‌رو رازى رأى معتزليان درباره عدل را، كه از نظر او ناقض قدرت الهى بود، رد مى‌كرد. در اين مورد او با سنت اشعريان موافق بود. بر اين اساس رازى استدلال مى‌كرد كه افعال خداوند را نمى‌توان با معيار خوب يا بد سنجيد (همان، ص 121).


نويسنده در فصل چهارم به بيان ديدگاه علامه حلى در مورد نبوت پرداخته و از زواياى گوناگونى آن را مورد بررسى قرار مى‌دهد. هدف رسالت، عصمت انبياء(ع) و دلايل نبوت حضرت محمد(ص) از جمله مسائلى است كه در اين فصل به آنها پرداخته شده است (همان، ص 148-166).
نويسنده در فصل چهارم به بيان ديدگاه [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] در مورد نبوت پرداخته و از زواياى گوناگونى آن را مورد بررسى قرار مى‌دهد. هدف رسالت، عصمت انبياء(ع) و دلايل نبوت حضرت محمد(ص) از جمله مسائلى است كه در اين فصل به آنها پرداخته شده است (همان، ص 148-166).


ايشان در بيان دلايل نبوت حضرت ختمى مرتبت(ص)، قرآن كريم را معجزه ماندگار پيامبر اسلام(ص) معرفى مى‌كند، معجزه‌اى كه تاكنون كسى نتوانسته است به مانند آن را بياورد. خبر دادن از امور غيبى، شكافتن ماه و جارى شدن آب از ميان انگشتان مبارك ايشان معجزات ديگرى است كه به صورت تواتر، خبر آنها رسيده است (همان، ص 157-158).
ايشان در بيان دلايل نبوت حضرت ختمى مرتبت(ص)، قرآن كريم را معجزه ماندگار پيامبر اسلام(ص) معرفى مى‌كند، معجزه‌اى كه تاكنون كسى نتوانسته است به مانند آن را بياورد. خبر دادن از امور غيبى، شكافتن ماه و جارى شدن آب از ميان انگشتان مبارك ايشان معجزات ديگرى است كه به صورت تواتر، خبر آنها رسيده است (همان، ص 157-158).
خط ۷۷: خط ۷۷:
علامه در (مناهج اليقين) و (منتهي الوصول) خود دليل ديگرى براى رسالت حضرت محمد(ص) مى‌افزايد و متذكر مى‌شود كه او از نظر قوه علميه و قوه عمليه آنچنان برترى داشت كه خود دليل روشنى بر صدق مدعاى وى بود (همان، ص 159).
علامه در (مناهج اليقين) و (منتهي الوصول) خود دليل ديگرى براى رسالت حضرت محمد(ص) مى‌افزايد و متذكر مى‌شود كه او از نظر قوه علميه و قوه عمليه آنچنان برترى داشت كه خود دليل روشنى بر صدق مدعاى وى بود (همان، ص 159).


در فصل پنجم، نويسنده به بحث در مورد صفات خداوند متعال از منظر علامه حلى مى‌پردازد. بر اين اساس نويسنده، به اختلافات موجود بين اشاعره و معتزله اشاره مى‌نمايد و اين‌كه هر يك از اين دو گروه داراى نظر خاصى در اين زمينه است. وى مى‌نويسد:
در فصل پنجم، نويسنده به بحث در مورد صفات خداوند متعال از منظر [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] مى‌پردازد. بر اين اساس نويسنده، به اختلافات موجود بين اشاعره و معتزله اشاره مى‌نمايد و اين‌كه هر يك از اين دو گروه داراى نظر خاصى در اين زمينه است. وى مى‌نويسد:


اشعريان معتقد بودند كه صفات ذاتى خداوند نه وابسته به ذات اوست و نه عين آن. بلكه اين صفات وابسته به ذوات ازلى يا معانى خارجى است كه قائم به ذات اوست. بنابراين خداوند عالِم است به علم ازلى و قادر است به قدرت ازلى و متصف به ديگر صفاتى است كه ازلى در ذات او هستند. اين معانى نه عين خداوند است و نه غير او (همان، ص 172).
اشعريان معتقد بودند كه صفات ذاتى خداوند نه وابسته به ذات اوست و نه عين آن. بلكه اين صفات وابسته به ذوات ازلى يا معانى خارجى است كه قائم به ذات اوست. بنابراين خداوند عالِم است به علم ازلى و قادر است به قدرت ازلى و متصف به ديگر صفاتى است كه ازلى در ذات او هستند. اين معانى نه عين خداوند است و نه غير او (همان، ص 172).
خط ۸۵: خط ۸۵:
علامه نظريه سنتى معتزليان را مبنى بر اينكه صفات ذاتى خداوند وابسته به ذات او (لذاته) مى‌باشد به‌طور كامل تأييد مى‌كند اما از رأى فيلسوفان كه صفات را امورى وجودى نمى‌دانستند خود را برحذر داشت (همان، ص 173).
علامه نظريه سنتى معتزليان را مبنى بر اينكه صفات ذاتى خداوند وابسته به ذات او (لذاته) مى‌باشد به‌طور كامل تأييد مى‌كند اما از رأى فيلسوفان كه صفات را امورى وجودى نمى‌دانستند خود را برحذر داشت (همان، ص 173).


بحث از معاد و اقامه برهان بر آن، فصل ششم اين كتاب را شامل مى‌شود. زابينه اشميتكه با بيان نظر علامه حلى و مقايسه آن با ديدگاه فخر رازى در اينكه آيا اعاده و برانگيختن دوباره موجودات براى حساب‌رسى، بر خداوند متعال واجب است يا خير، به ترتيب نظريه‌هاى شيعه اماميه، اشاعره و معتزله را بازگو مى‌نمايد. وى بيان ميدارد كه علامه حلى بر اين باور است كه خداوند مكلف به اعاده بندگان است و براى اين باور خود، به سخن خواجه نصيرالدين طوسى استناد مى‌كند مبنى بر اينكه: براى تحقق وعده ثواب براى نيكوكاران و تحقق كيفر و عذاب براى گنهكاران، اعاده ضرورى است (همان، ص 206).
بحث از معاد و اقامه برهان بر آن، فصل ششم اين كتاب را شامل مى‌شود. زابينه اشميتكه با بيان نظر [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و مقايسه آن با ديدگاه فخر رازى در اينكه آيا اعاده و برانگيختن دوباره موجودات براى حساب‌رسى، بر خداوند متعال واجب است يا خير، به ترتيب نظريه‌هاى شيعه اماميه، اشاعره و معتزله را بازگو مى‌نمايد. وى بيان ميدارد كه [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] بر اين باور است كه خداوند مكلف به اعاده بندگان است و براى اين باور خود، به سخن خواجه نصيرالدين طوسى استناد مى‌كند مبنى بر اينكه: براى تحقق وعده ثواب براى نيكوكاران و تحقق كيفر و عذاب براى گنهكاران، اعاده ضرورى است (همان، ص 206).


نويسنده در مقابل، به بيان نظريه فخر رازى پرداخته و مى‌نويسد:
نويسنده در مقابل، به بيان نظريه فخر رازى پرداخته و مى‌نويسد:
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
[[رده:کلام و عقاید]]
[[رده:کلام و عقاید]]
[[رده:طبقات و تراجم متکلمان]]
[[رده:طبقات و تراجم متکلمان]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش