پرش به محتوا

تزويج علي عليه‌السلام بنته من عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'شيخ مفيد' به 'شيخ مفيد'
جز (جایگزینی متن - 'سيد مرتضى' به 'سيد مرتضى')
جز (جایگزینی متن - 'شيخ مفيد' به 'شيخ مفيد')
خط ۴۵: خط ۴۵:




«تزويج علي بنته من عمر» و «إنكاح أميرالمؤمنين ابنته من عمر» عنوان دو كتابى هستند كه در حدّ جزوه‌اى مختصر بوده و اولى از تأليفات شيخ مفيد (336-413ق) به زبان عربى پيرامون شبهه‌اى در مورد ازدواج ام‌كلثوم فرزند اميرالمؤمنين(ع) با خليفه دوم، و ازدواج زينب و رقيه با عثمان است؛ دومى نيز پيرامون شبهه اول است كه توسط [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] (355-436ق) نوشته شده است. محقق كتاب «عصام عبدالسيد» است.
«تزويج علي بنته من عمر» و «إنكاح أميرالمؤمنين ابنته من عمر» عنوان دو كتابى هستند كه در حدّ جزوه‌اى مختصر بوده و اولى از تأليفات [[شيخ مفيد]] (336-413ق) به زبان عربى پيرامون شبهه‌اى در مورد ازدواج ام‌كلثوم فرزند اميرالمؤمنين(ع) با خليفه دوم، و ازدواج زينب و رقيه با عثمان است؛ دومى نيز پيرامون شبهه اول است كه توسط [[علم‌الهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] (355-436ق) نوشته شده است. محقق كتاب «عصام عبدالسيد» است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۷: خط ۵۷:
گروهى از مؤلفين اهل سنت قصه خواستگارى عمر بن خطاب از دختر امام على(ع) معروف به ام كلثوم را نقل مى‌كنند و مدعى هستند كه امام اين دختر را به سوى عمر فرستاد تا عمر او را ببيند و عمر هم دستى بر ساق پاى او كشيد، در اين هنگام اين دختر صدمه‌اى به عمر زد و به او اهانت كرد؛ سپس اهل سنت ادعا مى‌كنند كه عمر با وى ازدواج كرد و برخى مى‌گويند كه حتى از او صاحب فرزند هم شده است (مقدمه كتاب، ص 3).
گروهى از مؤلفين اهل سنت قصه خواستگارى عمر بن خطاب از دختر امام على(ع) معروف به ام كلثوم را نقل مى‌كنند و مدعى هستند كه امام اين دختر را به سوى عمر فرستاد تا عمر او را ببيند و عمر هم دستى بر ساق پاى او كشيد، در اين هنگام اين دختر صدمه‌اى به عمر زد و به او اهانت كرد؛ سپس اهل سنت ادعا مى‌كنند كه عمر با وى ازدواج كرد و برخى مى‌گويند كه حتى از او صاحب فرزند هم شده است (مقدمه كتاب، ص 3).


ازاين‌رو بعضى از علماى اهل سنت با مطرح كردن اين بحث مى‌خواهند آن را دليلى بر انقياد امام على(ع) نسبت به خلافت خلفاى سه‌گانه بدانند. اما شيعه اجماع دارد كه اين قصه اتفاق نيفتاده و ازدواج ام‌كلثوم با عمر بن خطاب را نفى مى‌كند. شيخ مفيد در اين كتاب به سه دليل بر رد مدعاى اهل سنت اشاره مى‌كند: اول اين‌كه اين حكايت، ضعف طريق دارد؛ زيرا آن خبر از طريق زبير بن بكّار نقل شده كه در نقل روايت متهم است و به‌ويژه آنچه درباره اهل‌بيت(ع) نقل كرده به خاطر كينه و دشمنى‌اش نسبت به على(ع) مورد اطمينان نيست. دوم اين كه متن حديث، مضطرب است؛ زيرا در راويان آن اختلاف است و اين اضطراب، حديث را از حجيت و اعتبار مى‌اندازد. سوم، سن عمر متناسب با ازداج با چنين دخترى نبوده در حالى كه ام كلثوم در سن دختران جوان بوده است، و قطعاً ايشان از هيچ جهت كفو او نخواهد بود درحالى كه فقهاء كفويت را از شرايط ازدواج دانسته‌اند (همان، ص 3-4).
ازاين‌رو بعضى از علماى اهل سنت با مطرح كردن اين بحث مى‌خواهند آن را دليلى بر انقياد امام على(ع) نسبت به خلافت خلفاى سه‌گانه بدانند. اما شيعه اجماع دارد كه اين قصه اتفاق نيفتاده و ازدواج ام‌كلثوم با عمر بن خطاب را نفى مى‌كند. [[شيخ مفيد]] در اين كتاب به سه دليل بر رد مدعاى اهل سنت اشاره مى‌كند: اول اين‌كه اين حكايت، ضعف طريق دارد؛ زيرا آن خبر از طريق زبير بن بكّار نقل شده كه در نقل روايت متهم است و به‌ويژه آنچه درباره اهل‌بيت(ع) نقل كرده به خاطر كينه و دشمنى‌اش نسبت به على(ع) مورد اطمينان نيست. دوم اين كه متن حديث، مضطرب است؛ زيرا در راويان آن اختلاف است و اين اضطراب، حديث را از حجيت و اعتبار مى‌اندازد. سوم، سن عمر متناسب با ازداج با چنين دخترى نبوده در حالى كه ام كلثوم در سن دختران جوان بوده است، و قطعاً ايشان از هيچ جهت كفو او نخواهد بود درحالى كه فقهاء كفويت را از شرايط ازدواج دانسته‌اند (همان، ص 3-4).


در ادامه، شيخ مفيد از علماى شيعه دو جواب ديگر را بر فرض صحت و اعتبار روايت و قابليت اعتبار داشتن نقل مى‌كند: اول اين‌كه ازدواج با كسى كه ظاهر اسلام را داشته باشد امرى جايز و صحيح است و اگرچه يكى از زوجين در باطن ملتزم به حقيقت اسلام نباشد، ازاين‌رو مسلمين طبق ظاهر عمل مى‌كنند نه باطن، پس بر فرض تحقق چنين ازدواجى، اشكالى بر آن نيست. جواب دومى كه ذكر نموده اين است كه ضرورت‌ها، محظورات را مباح مى‌كند؛ همانطور كه حضرت شعيب دخترانش را بر كفار قومش عرضه كرد و رسول خدا(ص) دو دخترش را در زمان جاهليت به ازدواج كفار درآورد (همان، ص 4).
در ادامه، [[شيخ مفيد]] از علماى شيعه دو جواب ديگر را بر فرض صحت و اعتبار روايت و قابليت اعتبار داشتن نقل مى‌كند: اول اين‌كه ازدواج با كسى كه ظاهر اسلام را داشته باشد امرى جايز و صحيح است و اگرچه يكى از زوجين در باطن ملتزم به حقيقت اسلام نباشد، ازاين‌رو مسلمين طبق ظاهر عمل مى‌كنند نه باطن، پس بر فرض تحقق چنين ازدواجى، اشكالى بر آن نيست. جواب دومى كه ذكر نموده اين است كه ضرورت‌ها، محظورات را مباح مى‌كند؛ همانطور كه حضرت شعيب دخترانش را بر كفار قومش عرضه كرد و رسول خدا(ص) دو دخترش را در زمان جاهليت به ازدواج كفار درآورد (همان، ص 4).


محقق كتاب علاوه بر موضوع فوق، كه از مسأله دهم كتاب «المسائل الساروية» اثر شيخ مفيد گرفته، مسأله‌اى ديگر را نيز نقل نموده و آن مسأله «تزويج النبى(ص) لابنتيه زينب و رقيه من عثمان» است. در اين مورد اشاره مى‌كند كه اين دو دختر، ربيبه پيامبر(ص) بودند و دختران «هاله» خواهر حضرت خديجه(س) مى‌باشند و هاله با مردى به اسم ابوهند تميمى ازدواج نمود و از او صاحب فرزند شد. هاله با دو فرزندش نزد خواهرش خديجه زندگى مى‌كرد، زمانى كه خديجه با پيامبر(ص) ازدواج نمود، خواهرش هاله از دنيا رفت و اين دو دختر نزد خاله‌ى خود، خديجه، باقى ماندند و در خانه رسول خدا بزرگ شدند، در سنت عرب هم رسم بود كسى كه يتيمى را تربيت كند، او را به مربى نسبت مى‌دادند، ازاين‌رو اين دو دختر به پيامبر منتسب شده بودند (همان، ص 4-5).
محقق كتاب علاوه بر موضوع فوق، كه از مسأله دهم كتاب «المسائل الساروية» اثر [[شيخ مفيد]] گرفته، مسأله‌اى ديگر را نيز نقل نموده و آن مسأله «تزويج النبى(ص) لابنتيه زينب و رقيه من عثمان» است. در اين مورد اشاره مى‌كند كه اين دو دختر، ربيبه پيامبر(ص) بودند و دختران «هاله» خواهر حضرت خديجه(س) مى‌باشند و هاله با مردى به اسم ابوهند تميمى ازدواج نمود و از او صاحب فرزند شد. هاله با دو فرزندش نزد خواهرش خديجه زندگى مى‌كرد، زمانى كه خديجه با پيامبر(ص) ازدواج نمود، خواهرش هاله از دنيا رفت و اين دو دختر نزد خاله‌ى خود، خديجه، باقى ماندند و در خانه رسول خدا بزرگ شدند، در سنت عرب هم رسم بود كسى كه يتيمى را تربيت كند، او را به مربى نسبت مى‌دادند، ازاين‌رو اين دو دختر به پيامبر منتسب شده بودند (همان، ص 4-5).


رسول خدا، رقيه را به ازداواج عتبه بن ابى‌لهب درآورد كه او را طلاق داد، زينب را هم به ازدواج ابى‌عاص در آورد كه از دنيا رفت و عثمان به خواستگارى او آمد و با وى ازدواج نمود و نزد او از دنيا رفت. پس عثمان داماد پيامبر حساب نمى‌شود مگر به رسم عرب دوران جاهليت (همان، ص 5).
رسول خدا، رقيه را به ازداواج عتبه بن ابى‌لهب درآورد كه او را طلاق داد، زينب را هم به ازدواج ابى‌عاص در آورد كه از دنيا رفت و عثمان به خواستگارى او آمد و با وى ازدواج نمود و نزد او از دنيا رفت. پس عثمان داماد پيامبر حساب نمى‌شود مگر به رسم عرب دوران جاهليت (همان، ص 5).
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش