۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها == [[' به '== وابستهها == {{وابستهها}} [[') |
جز (جایگزینی متن - 'علامه حلى' به 'علامه حلى') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
==کسب علم و دانش== | ==کسب علم و دانش== | ||
وى پس از تحصيل دانشهاى متداول زمان در آمل، خراسان و اصفهان، به مشاغل ديوانى پرداخت و به خدمت فخرالدوله شاه غازى بن زيار از ملوك رستمدار طبرستان درآمد و از خواص مجلس او گرديد و سرانجام به وزارت رسيد. در 30 سالگى تحولى در وجودش پديد آمد و بر آن شد كه از مناصب دنيوى كناره گيرد و به تزكيه نفس پردازد. وى به قصد زيارت كعبه، مال و جاه و رياست و خويشان و ياران را رها ساخت و خرقهاى كهنه پوشيد و از آمل بيرون آمد و به اصفهان رفت و مدتى در آنجا به تصفيه باطن پرداخت. از ميان مشايخ آن شهر به نورالدين طهرانى (طهران: روستايى نزديك دروازه اصفهان از سوى دردشت) دست ارادت داد و از انفاس او بهرهمند گرديد. سپس آهنگ بغداد كرد تا پس از زيارت عتبات به حج رود، اما به سبب آماده نشدن امكانات سفر و ابتلا به بيمارى سخت، اين مسافرت به تأخير افتاد، ولى در ارادهاش خللى راه نيافت و سرانجام در 751ق1350/م، به زيارت خانه خدا نايل شد. پس به شوق ديدار تربت پاك پيامبر (ص) به مدينه رفت و آهنگ ماندن در آن شهر كرد، اما به علت بيمارى ناچار به عراق بازگشت و در نجف اشرف به رياضت و طاعت پرداخت. در عراق با فخرالدين محمد، فرزند علامه حلى و مولى نصيرالدين كاشانى و ديگر فقيهان و عالمان امامى معاشر گرديد و از شيخ فخرالدين و حسن بن حمزه هاشمى اجازه روايت گرفت و به اشاره فخرالدين، رساله «رافعة الخلاف في وجه سكوت اميرالمؤمنين (ع) عن الاختلاف» را نوشت. | وى پس از تحصيل دانشهاى متداول زمان در آمل، خراسان و اصفهان، به مشاغل ديوانى پرداخت و به خدمت فخرالدوله شاه غازى بن زيار از ملوك رستمدار طبرستان درآمد و از خواص مجلس او گرديد و سرانجام به وزارت رسيد. در 30 سالگى تحولى در وجودش پديد آمد و بر آن شد كه از مناصب دنيوى كناره گيرد و به تزكيه نفس پردازد. وى به قصد زيارت كعبه، مال و جاه و رياست و خويشان و ياران را رها ساخت و خرقهاى كهنه پوشيد و از آمل بيرون آمد و به اصفهان رفت و مدتى در آنجا به تصفيه باطن پرداخت. از ميان مشايخ آن شهر به نورالدين طهرانى (طهران: روستايى نزديك دروازه اصفهان از سوى دردشت) دست ارادت داد و از انفاس او بهرهمند گرديد. سپس آهنگ بغداد كرد تا پس از زيارت عتبات به حج رود، اما به سبب آماده نشدن امكانات سفر و ابتلا به بيمارى سخت، اين مسافرت به تأخير افتاد، ولى در ارادهاش خللى راه نيافت و سرانجام در 751ق1350/م، به زيارت خانه خدا نايل شد. پس به شوق ديدار تربت پاك پيامبر (ص) به مدينه رفت و آهنگ ماندن در آن شهر كرد، اما به علت بيمارى ناچار به عراق بازگشت و در نجف اشرف به رياضت و طاعت پرداخت. در عراق با فخرالدين محمد، فرزند [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] و مولى نصيرالدين كاشانى و ديگر فقيهان و عالمان امامى معاشر گرديد و از شيخ فخرالدين و حسن بن حمزه هاشمى اجازه روايت گرفت و به اشاره فخرالدين، رساله «رافعة الخلاف في وجه سكوت اميرالمؤمنين (ع) عن الاختلاف» را نوشت. | ||
ویرایش