۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علامه حلى' به 'علامه حلى') |
جز (جایگزینی متن - 'شيخ طوسى' به 'شيخ طوسى') |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
هر چيزى كه قابل تطور ذاتى يا فعلى باشد حتما مادى خواهد بود، پس هر چيزى كه قابل تطور و تكامل نيست يقينا غير مادى و روحانى مىباشد. | هر چيزى كه قابل تطور ذاتى يا فعلى باشد حتما مادى خواهد بود، پس هر چيزى كه قابل تطور و تكامل نيست يقينا غير مادى و روحانى مىباشد. | ||
ايشان براى تطور مورد نظر خود؛يعنى تطور تكاملى در فقه، به كلامى از مرحوم شيخ طوسى در مبسوط اشاره مىكنند كه فرموده: «و كنت على قديم الوقت و حديثه متشوق النفس إلى عمل كتاب يشتمل على ذلك تتوق نفسي إليه فيقطعني عن ذلك القواطع و تشغلني الشواغل و تضعف نيتي أيضا فيه قلة رغبة هذه الطائفة فيه و ترك عنايتهم به لأنهم ألقوا الأخبار و ما رووه من صريح الألفاظ حتى أن مسئلة لو غير لفظها و عبر عن معناها بغير اللفظ المعتاد لهم تعجبوا منها و قصر فهمهم عنها...» و اضافه مىكند كه اين شيخ طوسى بود كه با اين فكر نو و عظمت علمى توانست آن حركت اساسى تاريخى را به فقه بدهد كه تا مدتها و حتى تا به امروز نيز آثارش هويداست. | ايشان براى تطور مورد نظر خود؛يعنى تطور تكاملى در فقه، به كلامى از مرحوم [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] در مبسوط اشاره مىكنند كه فرموده: «و كنت على قديم الوقت و حديثه متشوق النفس إلى عمل كتاب يشتمل على ذلك تتوق نفسي إليه فيقطعني عن ذلك القواطع و تشغلني الشواغل و تضعف نيتي أيضا فيه قلة رغبة هذه الطائفة فيه و ترك عنايتهم به لأنهم ألقوا الأخبار و ما رووه من صريح الألفاظ حتى أن مسئلة لو غير لفظها و عبر عن معناها بغير اللفظ المعتاد لهم تعجبوا منها و قصر فهمهم عنها...» و اضافه مىكند كه اين [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] بود كه با اين فكر نو و عظمت علمى توانست آن حركت اساسى تاريخى را به فقه بدهد كه تا مدتها و حتى تا به امروز نيز آثارش هويداست. | ||
دوازدهمين نكته اين است كه براى يك تطور علمى دو نوع عامل لازم است: 1- عوامل خارجى. 2- عوامل داخلى. | دوازدهمين نكته اين است كه براى يك تطور علمى دو نوع عامل لازم است: 1- عوامل خارجى. 2- عوامل داخلى. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
نكته بعدى اين است كه مانع اساسى براى تطور فقه اعتبار خبر واحد است؛ آن هم اعتبارى كه اصوليون بدان معتقدند نه اعتبارى كه اخباريون بدان اعتقاد دارند، زيرا خبر واحد راهى است كه سالك را به اكثر احكام و فروع هدايت مىكند، لكن طى اين مسير بدون چراغ عقل ممكن نيست، چرا كه عقل گر چه براى به دست آوردن فروعات شرعى كافى نيست، اما براى درك آنچه شارع ما را به آن متعبد نموده، لازم است. | نكته بعدى اين است كه مانع اساسى براى تطور فقه اعتبار خبر واحد است؛ آن هم اعتبارى كه اصوليون بدان معتقدند نه اعتبارى كه اخباريون بدان اعتقاد دارند، زيرا خبر واحد راهى است كه سالك را به اكثر احكام و فروع هدايت مىكند، لكن طى اين مسير بدون چراغ عقل ممكن نيست، چرا كه عقل گر چه براى به دست آوردن فروعات شرعى كافى نيست، اما براى درك آنچه شارع ما را به آن متعبد نموده، لازم است. | ||
ايشان، اعتقاد به اعتبار خبر واحد را در تطور اصول فقه نيز داراى تأثير بسزايى مىدانند. نتيجهاى كه ايشان گرفتهاند اين است كه همين قول به اعتبار خبر واحد، باعث تطور و تحول عظيم فقه در زمان شيخ طوسى گرديد و علت اينكه در زمان استاد وى، سيد مرتضى يا در زمان ابن زهره و ابن ادريس اين تكامل حاصل نشده بود اين بود كه آنها منكر اعتبار خبر واحد بودند. | ايشان، اعتقاد به اعتبار خبر واحد را در تطور اصول فقه نيز داراى تأثير بسزايى مىدانند. نتيجهاى كه ايشان گرفتهاند اين است كه همين قول به اعتبار خبر واحد، باعث تطور و تحول عظيم فقه در زمان [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] گرديد و علت اينكه در زمان استاد وى، سيد مرتضى يا در زمان ابن زهره و ابن ادريس اين تكامل حاصل نشده بود اين بود كه آنها منكر اعتبار خبر واحد بودند. | ||
اما اينكه ابن ادريس چه نوع خبر واحدى را انكار مىكرد؟ در ذيل نكته چهاردهم بررسى شده است كه مطلق خبر واحد بوده نه فقط خبر واحد ضعيف. | اما اينكه ابن ادريس چه نوع خبر واحدى را انكار مىكرد؟ در ذيل نكته چهاردهم بررسى شده است كه مطلق خبر واحد بوده نه فقط خبر واحد ضعيف. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
قائلين به عدم اعتبار خبر واحد، از چه راهى به احكام شرعى دسترسى پيدا مىكنند؟ اين نكته بعدى است كه اجماع را در اين مسير به عنوان راه حلى براى منكران اعتبار خبر واحد معرفى كردهاند. اما از آنجا كه اجماع خود دليلى لبى است و اطلاقى ندارد پس با اين وجود ديگر مجالى براى تطور فقه مبتنى بر اجماع و بدون در نظر گرفتن خبرهاى واحد نخواهد بود. | قائلين به عدم اعتبار خبر واحد، از چه راهى به احكام شرعى دسترسى پيدا مىكنند؟ اين نكته بعدى است كه اجماع را در اين مسير به عنوان راه حلى براى منكران اعتبار خبر واحد معرفى كردهاند. اما از آنجا كه اجماع خود دليلى لبى است و اطلاقى ندارد پس با اين وجود ديگر مجالى براى تطور فقه مبتنى بر اجماع و بدون در نظر گرفتن خبرهاى واحد نخواهد بود. | ||
باز نتيجهاى از مباحث فوق به دست مىآيد كه مضمون نكته شانزدهم است و آن اينكه از بررسى همگونى اعتقاد سيد مرتضى كه متقدم بر شيخ طوسى است و ابن ادريس كه متأخر از وى مىباشد، نبوغ علمى بىبديل مرحوم شيخ طوسى(ره) و اينكه چرا فقه در مدرسه شيخ طوسى تكامل يافت اما در مدرسه آن دو بزرگوار اين اتفاق نيفتاد آشكار مىگردد؛ چنانكه مىفهميم چرا فقه در زمان افرادى چون [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، شهيدين، صاحب جواهر و [[شيخ انصارى]] نيز متحول گرديد در حالى كه در غير زمان اين افراد چنين اتفاقى نيفتاد. | باز نتيجهاى از مباحث فوق به دست مىآيد كه مضمون نكته شانزدهم است و آن اينكه از بررسى همگونى اعتقاد سيد مرتضى كه متقدم بر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] است و ابن ادريس كه متأخر از وى مىباشد، نبوغ علمى بىبديل مرحوم [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]](ره) و اينكه چرا فقه در مدرسه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] تكامل يافت اما در مدرسه آن دو بزرگوار اين اتفاق نيفتاد آشكار مىگردد؛ چنانكه مىفهميم چرا فقه در زمان افرادى چون [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، شهيدين، صاحب جواهر و [[شيخ انصارى]] نيز متحول گرديد در حالى كه در غير زمان اين افراد چنين اتفاقى نيفتاد. | ||
آخرين نكته رساله اين است كه مدار فقاهت درايت تامه در فحواى روايات مىباشد، زيرا فقه نه مانند فلسفه بر مبناى عقل صرف است و نه مانند آنچه اخباريين پنداشتهاند نقل محض. پس عقل و نقل در كنار هم و به مدد همديگر مىتوانند فقه را سامان دهند. | آخرين نكته رساله اين است كه مدار فقاهت درايت تامه در فحواى روايات مىباشد، زيرا فقه نه مانند فلسفه بر مبناى عقل صرف است و نه مانند آنچه اخباريين پنداشتهاند نقل محض. پس عقل و نقل در كنار هم و به مدد همديگر مىتوانند فقه را سامان دهند. |
ویرایش