۱۰۵٬۸۱۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آشتیانی، جلالالدین' به 'آشتیانی، سید جلالالدین') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
# امکان فراگیری دانش از مسائل بسیار مهم معرفتشناسی است؛ ازاینرو همواره بهعنوان موضوعی مهم، برای عالمان و اندیشمندان مطرح بوده است. اگرچه مسئله امکان فراگیری دانش از سوی اندیشمندان مسلمان، هرگز با انکار کلی روبهرو نشده است، اما گروهی از آنان در پارهای از دانشها، بر محال بودن یادگیری پای فشرده و آشکارا به تبیین آن پرداختهاند. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، امام المشککین از آن جمله است. وی بر آن است که تصورات، امکان اکتساب ندارند؛ ازاینرو تمام تصورات را بدیهی میشمارد. نظریه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در میان اندیشمندان پس از او، پذیرفته نشده و مورد طرد و انکار قرار گرفته است. او در رساله کمالیه به این مسئله پرداخته و مینویسد: «و اما تصورهای مکتسب، در آن اشکالات است: یکی آنکه این تصور کسب کردن، یا حاصل باشد یا نباشد. اگر حاصل باشد، تحصیل او محال بود؛ زیراکه تحصیل حاصل ممکن نبود و اگر حاصل نبود و ذهن را به وی هیچگونه شعور نباشد، طلب کردن او محال بود؛ زیرا چیزی که در خاطر نبود، محال بود طلب کردن او و اگر قائل گوید: «روا باشد که معلوم بود از جهتی، دون جهتی؛ پس بدان سبب که معلوم باشد، از آن جهت طلب کردن او ممکن نباشد و از آن جهت که معلوم نباشد، طلب داشتن ممکن بود»، جواب، آنکه مطلوب باشد، یا از آن جهت مطلوب باشد که معلوم بود یا از آن جهت که معلوم نبود. قسم اول، محال است؛ زیرا تحصیل حاصل، محال است و قسم دوم هم محال است؛ زیرا آنچه در تصور نبود هرگز خاطر، طلب او نکند. | # امکان فراگیری دانش از مسائل بسیار مهم معرفتشناسی است؛ ازاینرو همواره بهعنوان موضوعی مهم، برای عالمان و اندیشمندان مطرح بوده است. اگرچه مسئله امکان فراگیری دانش از سوی اندیشمندان مسلمان، هرگز با انکار کلی روبهرو نشده است، اما گروهی از آنان در پارهای از دانشها، بر محال بودن یادگیری پای فشرده و آشکارا به تبیین آن پرداختهاند. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، امام المشککین از آن جمله است. وی بر آن است که تصورات، امکان اکتساب ندارند؛ ازاینرو تمام تصورات را بدیهی میشمارد. نظریه [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در میان اندیشمندان پس از او، پذیرفته نشده و مورد طرد و انکار قرار گرفته است. او در رساله کمالیه به این مسئله پرداخته و مینویسد: «و اما تصورهای مکتسب، در آن اشکالات است: یکی آنکه این تصور کسب کردن، یا حاصل باشد یا نباشد. اگر حاصل باشد، تحصیل او محال بود؛ زیراکه تحصیل حاصل ممکن نبود و اگر حاصل نبود و ذهن را به وی هیچگونه شعور نباشد، طلب کردن او محال بود؛ زیرا چیزی که در خاطر نبود، محال بود طلب کردن او و اگر قائل گوید: «روا باشد که معلوم بود از جهتی، دون جهتی؛ پس بدان سبب که معلوم باشد، از آن جهت طلب کردن او ممکن نباشد و از آن جهت که معلوم نباشد، طلب داشتن ممکن بود»، جواب، آنکه مطلوب باشد، یا از آن جهت مطلوب باشد که معلوم بود یا از آن جهت که معلوم نبود. قسم اول، محال است؛ زیرا تحصیل حاصل، محال است و قسم دوم هم محال است؛ زیرا آنچه در تصور نبود هرگز خاطر، طلب او نکند. | ||
#:دوم آنکه تعریف او، یا به ذاتیات او کنند یا به عرضیا او. قسم اول باطل است؛ زیرا تعریف او اگر به کل ذاتیات او کنند، این محال باشد؛ زیرا کل ذاتیات، عین اوست؛ پس اگر کل ذاتیات او، معرّف او باشد، لازم آید که یک چیز، معرّف نفس خود بود و این محال است و اگر به بعض ذاتیات او کنند، این هم محال است؛ زیرا از معرفت بعض اجزای شیء، معرفت تمام آن چیز حاصل نشود و قسم دوم هم باطل است؛ زیرا این صفت عرضی، یا روا دارند که غیر آن موصوف را باشد یا روا ندارند؛ اگر روا دارند، تعریف حاصل نشود و اگر روا ندارند این اختصاص آنگه معلوم باشد که معرفت این ذات حاصل بود. پس اگر معرفت این ذات مستفاد بود، از آن اختصاص، دور لازم میآید و این محال است. این است اشکالاتی که در اکتساب تصورات توان گفت»<ref>ر.ک: [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/40196/33 پورموسوی، سید مهدی، ص33] و [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/40196/40 40]؛ [https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17953/1/19 متن کتاب، ص20-19]</ref>. | #:دوم آنکه تعریف او، یا به ذاتیات او کنند یا به عرضیا او. قسم اول باطل است؛ زیرا تعریف او اگر به کل ذاتیات او کنند، این محال باشد؛ زیرا کل ذاتیات، عین اوست؛ پس اگر کل ذاتیات او، معرّف او باشد، لازم آید که یک چیز، معرّف نفس خود بود و این محال است و اگر به بعض ذاتیات او کنند، این هم محال است؛ زیرا از معرفت بعض اجزای شیء، معرفت تمام آن چیز حاصل نشود و قسم دوم هم باطل است؛ زیرا این صفت عرضی، یا روا دارند که غیر آن موصوف را باشد یا روا ندارند؛ اگر روا دارند، تعریف حاصل نشود و اگر روا ندارند این اختصاص آنگه معلوم باشد که معرفت این ذات حاصل بود. پس اگر معرفت این ذات مستفاد بود، از آن اختصاص، دور لازم میآید و این محال است. این است اشکالاتی که در اکتساب تصورات توان گفت»<ref>ر.ک: [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/40196/33 پورموسوی، سید مهدی، ص33] و [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/40196/40 40]؛ [https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17953/1/19 متن کتاب، ص20-19]</ref>. | ||
# یکی از موارد اختلاف بین منطقنگاران دوبخشی و نهبخشی، جایگاه بحث از مقولات است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخالرئیس]] برای نخستین بار طرح مبحث مقولات را در منطق مورد مناقشه قرار داده و آن را از مباحث فلسفه اولی دانسته است. پیروان دوبخشی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، مقولات را از منطق حذف کردهاند؛ درحالیکه مدرسه نهبخشی که غالباً ً از شفای بوعلی تبعیت کردهاند و نیز منطقنگاران التقاطی، مقولات را از مباحث منطقی دانستهاند. نخستین پیروان منطق دوبخشی، مانند غزالی (450-505ق) در معيار العلم، اگرچه مقولات را در آغاز منطق نیاوردهاند، ولکن آن را در انتهای کتاب آوردهاند. غزالی در مقاصد الفلاسفة، علم به مقولات | # یکی از موارد اختلاف بین منطقنگاران دوبخشی و نهبخشی، جایگاه بحث از مقولات است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخالرئیس]] برای نخستین بار طرح مبحث مقولات را در منطق مورد مناقشه قرار داده و آن را از مباحث فلسفه اولی دانسته است. پیروان دوبخشی [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]]، مقولات را از منطق حذف کردهاند؛ درحالیکه مدرسه نهبخشی که غالباً ً از شفای بوعلی تبعیت کردهاند و نیز منطقنگاران التقاطی، مقولات را از مباحث منطقی دانستهاند. نخستین پیروان منطق دوبخشی، مانند غزالی (450-505ق) در معيار العلم، اگرچه مقولات را در آغاز منطق نیاوردهاند، ولکن آن را در انتهای کتاب آوردهاند. غزالی در مقاصد الفلاسفة، علم به مقولات دهگانه را از مباحث الهیات میشمارد. [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] متعصبترین منطقنگار دوبخشی (541-606ق) هم در رساله کمالیه مانند معيار العلم [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]]، مقولات را خارج از منطق دانسته، ولکن آن را در پایان منطق و آغاز الهیات مینشاند<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/17953/1/33 ر.ک: متن کتاب، ص33]؛ سلمان ماهینی، سکینه، ص38-36</ref>. | ||
# [[سبزواری، هادی|حاجی سبزواری]]، شارح فلسفه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، برخی از مسائل [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] را به نقد کشیده و دیدگاهی مخالف او را ارائه میدهد؛ مثلاً در «اثبات اتحاد عاقل و معقول از طریق تضایف»، در شرح منظومه میگوید: امّا مسلک تضایفی را که [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در [[المشاعر|کتاب مشاعر]] و غیر آن مطرح کرده است، برای اثبات اتحاد عاقل و معقول کافی نیست؛ به دلیل آنچه که در حاشیه اسفار بیان کردیم که تضایف، عینیت را افاده نمیکند، بلکه اتحاد و عینیت دلیل دیگری دارد. سپس میگوید: آنچه که سخن ما را تأیید مینماید این است که موجود در خارج و در ذهن، دوقلویی هستند که از یک شیر ارتضاع مینمایند؛ یعنی همان طور که خارج و شیء موجود در آن عین یکدیگرند و مانند ظرف و مظروف تغایر ندارند (بدین معنا که وجود آن موجود عین خارج و مرتبهای از مراتب آن است)، همینطور، معنای موجود در ذهن و ذهن که نفس ناطقه است دو وجود نیستند، بلکه موجود در ذهن، مرتبهای از مراتب ذهن و نفس است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41665/137 ر.ک: بهروان، حسین، ص137]</ref>. | # [[سبزواری، هادی|حاجی سبزواری]]، شارح فلسفه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، برخی از مسائل [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] را به نقد کشیده و دیدگاهی مخالف او را ارائه میدهد؛ مثلاً در «اثبات اتحاد عاقل و معقول از طریق تضایف»، در شرح منظومه میگوید: امّا مسلک تضایفی را که [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] در [[المشاعر|کتاب مشاعر]] و غیر آن مطرح کرده است، برای اثبات اتحاد عاقل و معقول کافی نیست؛ به دلیل آنچه که در حاشیه اسفار بیان کردیم که تضایف، عینیت را افاده نمیکند، بلکه اتحاد و عینیت دلیل دیگری دارد. سپس میگوید: آنچه که سخن ما را تأیید مینماید این است که موجود در خارج و در ذهن، دوقلویی هستند که از یک شیر ارتضاع مینمایند؛ یعنی همان طور که خارج و شیء موجود در آن عین یکدیگرند و مانند ظرف و مظروف تغایر ندارند (بدین معنا که وجود آن موجود عین خارج و مرتبهای از مراتب آن است)، همینطور، معنای موجود در ذهن و ذهن که نفس ناطقه است دو وجود نیستند، بلکه موجود در ذهن، مرتبهای از مراتب ذهن و نفس است.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/41665/137 ر.ک: بهروان، حسین، ص137]</ref>. | ||
# از میان انبوه آثار [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین شیرازی]]، رساله [[المشاعر|مشاعر]]، از دیرباز مورد توجه و اقبال خاص صاحبنظران بوده و از شرح و حاشیههای بسیار برخوردار شده است. شیخ احمد احسائی، در مقام ابطال عقائد صدرا، شرحی بر مشاعر نوشته است. آخوند ملا اسماعیل اصفهانی، پس از شرح احسائی، در مقام شرح مشاعر و رد شبهات شیخ احسائی برآمد. مولی احمد اردکانی، دو بار بر [[المشاعر|مشاعر]] حاشیه نگاشته است. ملا جعفر لاهیجانی نیز شرحی مفصل به نام «شرح رساله مشاعر» نوشته که با تعلیق و تصحیح و مقدمه [[آشتیانی، سید جلالالدین|سید جلالالدین آشتیانی]] در مشهد به طبع رسیده است.<ref>ر.ک: امین، سیدحسن، ص436-435</ref>. | # از میان انبوه آثار [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین شیرازی]]، رساله [[المشاعر|مشاعر]]، از دیرباز مورد توجه و اقبال خاص صاحبنظران بوده و از شرح و حاشیههای بسیار برخوردار شده است. شیخ احمد احسائی، در مقام ابطال عقائد صدرا، شرحی بر مشاعر نوشته است. آخوند ملا اسماعیل اصفهانی، پس از شرح احسائی، در مقام شرح مشاعر و رد شبهات شیخ احسائی برآمد. مولی احمد اردکانی، دو بار بر [[المشاعر|مشاعر]] حاشیه نگاشته است. ملا جعفر لاهیجانی نیز شرحی مفصل به نام «شرح رساله مشاعر» نوشته که با تعلیق و تصحیح و مقدمه [[آشتیانی، سید جلالالدین|سید جلالالدین آشتیانی]] در مشهد به طبع رسیده است.<ref>ر.ک: امین، سیدحسن، ص436-435</ref>. |