پرش به محتوا

صيانة القرآن من التحريف: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آيت‌الله خويى ' به 'آيت‌الله خويى ')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷: خط ۵۷:
پيش از اين كتاب، آثارى در زمينه اثبات پيراستگى قرآن از تحريف نگاشته شده است. با صرف نظر از مقايسه اين كتاب با ساير آثار، براى آن ويژگى‌هايى مى‌توان برشمرد كه برخى از آن‌ها فقط به همين كتاب اختصاص دارد، از جمله:
پيش از اين كتاب، آثارى در زمينه اثبات پيراستگى قرآن از تحريف نگاشته شده است. با صرف نظر از مقايسه اين كتاب با ساير آثار، براى آن ويژگى‌هايى مى‌توان برشمرد كه برخى از آن‌ها فقط به همين كتاب اختصاص دارد، از جمله:


1. انتساب تحريف به روايات اهل سنت: مؤلف در فصل هفتم كتاب، با عنوان «تحريف نزد فرقه حشويه عامه»، به‌تفصيل به اين مسئله پرداخته است. در اين فصل، بيست و چهار مورد از روايات، ناظر به تحريف قرآن در منابع روايى اهل سنت برشمرده شده است؛ نظير آيه رجم كه خليفه دوم بر قرآن بودن آن اصرار داشت يا آيه رضعات كه عايشه مدعى بود كه در زمان پيامبر(ص) تلاوت مى‌شده، اما در جمع قرآن در زمان عثمان، مورد غفلت قرار گرفته است يا روايت ابى بن كعب به نقل از مسند احمد بن حنبل كه مدعى شده سوره احزاب كه امروزه 73 آيه دارد، در دوران پيامبر(ص)، برابر با سوره بقره بوده است؛ معناى اين مدعى آن است كه سه چهارم آيات اين سوره، اسقاط شده است؛ چنان‌كه نظير اين ادعا از سوى حذيفة بن يمان در باره سوره برائت بازگو شده است. در همين فصل با عنوان «فاجعه كتاب الفرقان» از اين كتاب نيز گفتگو شده است <ref>نصيرى، على، ص 154</ref>.
#انتساب تحريف به روايات اهل سنت: مؤلف در فصل هفتم كتاب، با عنوان «تحريف نزد فرقه حشويه عامه»، به‌تفصيل به اين مسئله پرداخته است. در اين فصل، بيست و چهار مورد از روايات، ناظر به تحريف قرآن در منابع روايى اهل سنت برشمرده شده است؛ نظير آيه رجم كه خليفه دوم بر قرآن بودن آن اصرار داشت يا آيه رضعات كه عايشه مدعى بود كه در زمان پيامبر(ص) تلاوت مى‌شده، اما در جمع قرآن در زمان عثمان، مورد غفلت قرار گرفته است يا روايت ابى بن كعب به نقل از مسند احمد بن حنبل كه مدعى شده سوره احزاب كه امروزه 73 آيه دارد، در دوران پيامبر(ص)، برابر با سوره بقره بوده است؛ معناى اين مدعى آن است كه سه چهارم آيات اين سوره، اسقاط شده است؛ چنان‌كه نظير اين ادعا از سوى حذيفة بن يمان در باره سوره برائت بازگو شده است. در همين فصل با عنوان «فاجعه كتاب الفرقان» از اين كتاب نيز گفتگو شده است <ref>نصيرى، على، ص 154</ref>.
 
#:مؤلف كتاب همچنين در فصل نخست كتاب، به اثبات اين مسئله پرداخته كه ادعاى وجود نسخ تلاوت انساء، مآلا به معناى پذيرش راهيافت تحريف به كاستى در قرآن است؛ زيرا وقتى با استناد به گفتار امثال ابوموسى اشعرى ادعا شود كه شمارى از آيات در دوران پيامبر(ص) تلاوت مى‌شده و با اراده الهى از اذهان مسلمانان محو شده است، در حقيقت به اين معناست كه بخشى از قرآن، حال چه به دست خداوند يا به دست ديگران، از دست رفته است <ref>همان</ref>.
مؤلف كتاب همچنين در فصل نخست كتاب، به اثبات اين مسئله پرداخته كه ادعاى وجود نسخ تلاوت انساء، مآلا به معناى پذيرش راهيافت تحريف به كاستى در قرآن است؛ زيرا وقتى با استناد به گفتار امثال ابوموسى اشعرى ادعا شود كه شمارى از آيات در دوران پيامبر(ص) تلاوت مى‌شده و با اراده الهى از اذهان مسلمانان محو شده است، در حقيقت به اين معناست كه بخشى از قرآن، حال چه به دست خداوند يا به دست ديگران، از دست رفته است <ref>همان</ref>.
#انعكاس ديدگاه گروهى از عالمان اهل سنت مبنى بر برائت شيعه از تهمت تحريف: يكى از امتيازات كتاب حاضر، انعكاس نظرگاه آن دسته از انديشه‌وران اهل سنت است كه خود اذعان كرده‌اند كه دامن شيعه از تهمت تحريف پيراسته است. اهتمام به اين نكته، از آن جهت حائز اهميت است كه صداى مظلوميت شيعه در برابر تهمت‌هاى نارواى شمارى متعصب، نه نتها از زبان شيعه، بلكه از زبان انديشه‌وران اهل سنت شنيده شود <ref>همان، ص 155</ref>.
 
#:نويسنده در فصلى از كتاب، با عنوان «گواهى صاحب‌نظران اهل سنت به پيراستگى شيعه از قول به تحريف»، گفتار چهارتن از عالمان اهل سنت را آورده است؛ به‌عنوان مثال ابوالحسن اشعرى (م 330)، بنيان‌گذار مشرب اشاعره در كتاب معروف خود «مقالات الإسلاميين» اذعان مى‌كند كه گروهى از شيعه - عقل‌گرايان در برابر نقل‌گرايان - بر نزاهت كامل قرآن از هرگونه تحريف و دخل و تصرف، پاى فشرده‌اند <ref>همان</ref>.
2. انعكاس ديدگاه گروهى از عالمان اهل سنت مبنى بر برائت شيعه از تهمت تحريف: يكى از امتيازات كتاب حاضر، انعكاس نظرگاه آن دسته از انديشه‌وران اهل سنت است كه خود اذعان كرده‌اند كه دامن شيعه از تهمت تحريف پيراسته است. اهتمام به اين نكته، از آن جهت حائز اهميت است كه صداى مظلوميت شيعه در برابر تهمت‌هاى نارواى شمارى متعصب، نه نتها از زبان شيعه، بلكه از زبان انديشه‌وران اهل سنت شنيده شود <ref>همان، ص 155</ref>.
#ارائه ديگاه عالمان شيعه: نويسنده در چاپ نخست كتاب، ديدگاه بسيارى از عالمان شيعه را بر اساس سير تاريخى منعكس ساخته بود، اما در چاپ دوم، به انعكاس اهم ديدگاه‌ها بسنده كرده است. آنچه در فصل سوم، تحت عنوان «تصريحات بزرگان شيعه» آمده، ديدگاه بيست و دو تن از عالمان شيعه است، اعم از عالمان سلف، همچون [[شيخ صدوق]]، شيخ مفيد، سيد مرتضى و عالمان دوران معاصر همچون [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، امام خمينى(ره) و [[خویی، ابوالقاسم|آيت‌الله خويى ]]<ref>همان</ref>.
 
#:از نكات قابل توجه آنكه نويسنده - چنان‌كه در پاورقى متن عربى كتاب آورده - براى دستيابى به ديدگاه استاد خود امام خمينى(ره)، از دست‌نوشته‌هاى آقاى قديرى و نيز اظهار نظر شفاهى [[سبحانی تبریزی، جعفر|آيت‌الله سبحانى]] در باره چگونگى برخورد امام با مسئله تحريف و شاكله فكرى محدث نورى استفاده كرده است و اين امر از همت والاى ايشان و تتبع فراگير براى دستيابى به تفكرات صاحب‌نظران حكايت دارد <ref>همان</ref>.
نويسنده در فصلى از كتاب، با عنوان «گواهى صاحب‌نظران اهل سنت به پيراستگى شيعه از قول به تحريف»، گفتار چهارتن از عالمان اهل سنت را آورده است؛ به‌عنوان مثال ابوالحسن اشعرى (م 330)، بنيان‌گذار مشرب اشاعره در كتاب معروف خود «مقالات الإسلاميين» اذعان مى‌كند كه گروهى از شيعه - عقل‌گرايان در برابر نقل‌گرايان - بر نزاهت كامل قرآن از هرگونه تحريف و دخل و تصرف، پاى فشرده‌اند <ref>همان</ref>.
#اهتمام به ديدگاه خاورشناسان و نقد نظرگاه آنان: نويسنده در فصل چهارم، در مبحثى تحت عنوان «گزافه‌گويى خاورشناسان»، گفتار گلدزيهر را منعكس ساخته و ضمن تبيين خطاهاى علمى وى، در باه كتاب «بيان السعادة»، او را از اين جهت كه براى بازشناساندن نظرگاه شيعه به اين كتاب - كه نگاشته رهبر فرقه صوفيه به نام «نعمت‌اللهى» است - و نيز تفسير قمى كه استنادش به مؤلف مخدوش است، اعتماد كرده، مورد نقد قرار داده است <ref>همان، ص 156</ref>.
 
#بازسازى مفهوم تحريف در كتب عهدين: از نگاه نويسنده، در باره تورات و انجيل، تحريف رخ داده است؛ زيرا آنچه كه بر موسى و عيسى(ع) فرود آمد، در اثر گذر زمان و رويكرد حوادث و رخدادهاى ويرانگر مختلف همچون حمله بخت‌النصر نابود شد و سال‌ها، بلكه قرن‌ها پس از وفات اين دو پيامبر، بخشى از اين متون با تكيه به حافظه‌ها ثبت و گردآورى شد؛ بنابراين، به نظر نويسنده، به اذعان بسيارى از صاحب‌نظران يهود و نصارا، تورات و انجيل فاقد اصالت و قداست است <ref>همان، ص 158</ref>.
3. ارائه ديگاه عالمان شيعه: نويسنده در چاپ نخست كتاب، ديدگاه بسيارى از عالمان شيعه را بر اساس سير تاريخى منعكس ساخته بود، اما در چاپ دوم، به انعكاس اهم ديدگاه‌ها بسنده كرده است. آنچه در فصل سوم، تحت عنوان «تصريحات بزرگان شيعه» آمده، ديدگاه بيست و دو تن از عالمان شيعه است، اعم از عالمان سلف، همچون [[شيخ صدوق]]، شيخ مفيد، سيد مرتضى و عالمان دوران معاصر همچون [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، امام خمينى(ره) و [[خویی، ابوالقاسم|آيت‌الله خويى ]]<ref>همان</ref>.
#بازشناساندن مبانى تفكر اخباريان: نويسنده در فصل پنجم، به بررسى تفكر اخبارى‌گرى، هرچند به‌صورت اختصار، پرداخته است. ايشان پس از تقسيم نهضت اخبارى‌گرى به دو دوره كهن و نوين و برشمردن [[کلینی، محمد بن یعقوب|ثقةالاسلام كلينى]] (م 329) و [[شيخ صدوق]] (م 380) به‌عنوان پرچمداران دوره كهن، تفاوت اين دو مرحله را، تثبت و دقت در نقل روايات و تأكيد بر بررسى سندى و متنى آن‌ها در ميان اخباريان كهن و سهل‌انگارى در برخورد با روايات در دوران متأخر دانسته است، سپس به معرفى شاكله فكرى و نوع تعامل [[جزایری، نعمت‌الله|سيد نعمت‌الله جزايرى]] به‌عنوان چهره شاخص اخباريان در دوره متأخر - كه در شكل‌دهى به شخصيت فكرى محدث نورى بيشترين تأثير را داشته - پرداخته است.
 
#:ايشان در مبحثى با عنوان «سادگى فاجعه‌آميز»، به ارائه نمونه‌هايى از ساده‌انديشى محدث جزايرى پرداخته است؛ از جمله آنكه ايشان از استاد خود، حرفوشى نقل كرده است كه شخصى به نام معمر ابوالدنيا را ملاقات كرده كه مدعى بود با ائمه(ع) و صاحبان كتب اربعه مصاحبت داشته و از او اجازه روايى گرفته و روايات را بدون نياز به وسائط روايى نقل كرده است. آنگاه به نقل از [[جزایری، نعمت‌الله|سيد نعمت‌الله جزايرى]]، اين ادعا را آورده كه او نيز روايات كتب اربعه را تنها با واسطه استاد خود و بدون نياز به واسطه، نقل كرده است. نويسنده با اين مبحث، به اثبات اين مدعا پرداخته كه محدث نورى متأثر از چنين ساده‌انديشى استاد خود، كتاب «فصل الخطاب» را فراهم آورده و بهانه به دست دشمنان شيعه داده است <ref>همان، ص 159 و 160</ref>.
از نكات قابل توجه آنكه نويسنده - چنان‌كه در پاورقى متن عربى كتاب آورده - براى دستيابى به ديدگاه استاد خود امام خمينى(ره)، از دست‌نوشته‌هاى آقاى قديرى و نيز اظهار نظر شفاهى [[سبحانی تبریزی، جعفر|آيت‌الله سبحانى]] در باره چگونگى برخورد امام با مسئله تحريف و شاكله فكرى محدث نورى استفاده كرده است و اين امر از همت والاى ايشان و تتبع فراگير براى دستيابى به تفكرات صاحب‌نظران حكايت دارد <ref>همان</ref>.
 
4. اهتمام به ديدگاه خاورشناسان و نقد نظرگاه آنان: نويسنده در فصل چهارم، در مبحثى تحت عنوان «گزافه‌گويى خاورشناسان»، گفتار گلدزيهر را منعكس ساخته و ضمن تبيين خطاهاى علمى وى، در باه كتاب «بيان السعادة»، او را از اين جهت كه براى بازشناساندن نظرگاه شيعه به اين كتاب - كه نگاشته رهبر فرقه صوفيه به نام «نعمت‌اللهى» است - و نيز تفسير قمى كه استنادش به مؤلف مخدوش است، اعتماد كرده، مورد نقد قرار داده است <ref>همان، ص 156</ref>.
 
5. بازسازى مفهوم تحريف در كتب عهدين: از نگاه نويسنده، در باره تورات و انجيل، تحريف رخ داده است؛ زيرا آنچه كه بر موسى و عيسى(ع) فرود آمد، در اثر گذر زمان و رويكرد حوادث و رخدادهاى ويرانگر مختلف همچون حمله بخت‌النصر نابود شد و سال‌ها، بلكه قرن‌ها پس از وفات اين دو پيامبر، بخشى از اين متون با تكيه به حافظه‌ها ثبت و گردآورى شد؛ بنابراين، به نظر نويسنده، به اذعان بسيارى از صاحب‌نظران يهود و نصارا، تورات و انجيل فاقد اصالت و قداست است <ref>همان، ص 158</ref>.
 
6. بازشناساندن مبانى تفكر اخباريان: نويسنده در فصل پنجم، به بررسى تفكر اخبارى‌گرى، هرچند به‌صورت اختصار، پرداخته است. ايشان پس از تقسيم نهضت اخبارى‌گرى به دو دوره كهن و نوين و برشمردن [[کلینی، محمد بن یعقوب|ثقةالاسلام كلينى]] (م 329) و [[شيخ صدوق]] (م 380) به‌عنوان پرچمداران دوره كهن، تفاوت اين دو مرحله را، تثبت و دقت در نقل روايات و تأكيد بر بررسى سندى و متنى آن‌ها در ميان اخباريان كهن و سهل‌انگارى در برخورد با روايات در دوران متأخر دانسته است، سپس به معرفى شاكله فكرى و نوع تعامل [[جزایری، نعمت‌الله|سيد نعمت‌الله جزايرى]] به‌عنوان چهره شاخص اخباريان در دوره متأخر - كه در شكل‌دهى به شخصيت فكرى محدث نورى بيشترين تأثير را داشته - پرداخته است.
 
ايشان در مبحثى با عنوان «سادگى فاجعه‌آميز»، به ارائه نمونه‌هايى از ساده‌انديشى محدث جزايرى پرداخته است؛ از جمله آنكه ايشان از استاد خود، حرفوشى نقل كرده است كه شخصى به نام معمر ابوالدنيا را ملاقات كرده كه مدعى بود با ائمه(ع) و صاحبان كتب اربعه مصاحبت داشته و از او اجازه روايى گرفته و روايات را بدون نياز به وسائط روايى نقل كرده است. آنگاه به نقل از [[جزایری، نعمت‌الله|سيد نعمت‌الله جزايرى]]، اين ادعا را آورده كه او نيز روايات كتب اربعه را تنها با واسطه استاد خود و بدون نياز به واسطه، نقل كرده است. نويسنده با اين مبحث، به اثبات اين مدعا پرداخته كه محدث نورى متأثر از چنين ساده‌انديشى استاد خود، كتاب «فصل الخطاب» را فراهم آورده و بهانه به دست دشمنان شيعه داده است <ref>همان، ص 159 و 160</ref>.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش