۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'علامه مجلسى' به 'علامه مجلسى') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
در فصل اول، نسب پدرى سيد محمد طباطبايى، معرفى شده است. ايشان سيد محمد بن عبدالكريم بن مراد بن شاه اسدالله بن جلالالدين امير بن حسن بن مجدالدين بن قوامالدين بن اسماعيل بن عباد بن ابوالمكارم بن عباد بن ابوالمجد بن عباد بن على بن حمزة بن طاهر بن على بن محمد بن احمد بن محمد بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل ديباج بن ابراهيم غمر بن حسن مثنى بن امام مجتبى(ع) ابومحمد حسن بن اميرالمؤمنين و سيدالوصيين على بن ابىطالب(ع) است <ref>متن كتاب، ص76</ref>. | در فصل اول، نسب پدرى سيد محمد طباطبايى، معرفى شده است. ايشان سيد محمد بن عبدالكريم بن مراد بن شاه اسدالله بن جلالالدين امير بن حسن بن مجدالدين بن قوامالدين بن اسماعيل بن عباد بن ابوالمكارم بن عباد بن ابوالمجد بن عباد بن على بن حمزة بن طاهر بن على بن محمد بن احمد بن محمد بن ابراهيم طباطبا بن اسماعيل ديباج بن ابراهيم غمر بن حسن مثنى بن امام مجتبى(ع) ابومحمد حسن بن اميرالمؤمنين و سيدالوصيين على بن ابىطالب(ع) است <ref>متن كتاب، ص76</ref>. | ||
در فصل دوم، نسب مادرى سيد محمد طباطبايى و جهات انتساب وى به علامه مجلسى اول، بررسى شده است. خلاصه تحقيق آيتالله بروجردى در اين باره، اين است كه طبق نوشته سيد عبدالله جزائرى در اجازه كبيره، مىبايد سيد عبدالكريم طباطبايى، جد ششم آيتالله فقيد، شوهر دختر ملا محمدتقى مجلسى و سيد محمد پسر او، خواهرزاده علامه مجلسى صاحب «بحار الأنوار» باشد. صاحب «روضات» هم اين را نقل كرده و پذيرفته است. در صورتى كه سيد محمد در مواردى از كتابهايش، ملا محمدصالح مازندرانى داماد مجلسى اول را جد و همسر او آمنه بيگم را جده خود و علامه مجلسى صاحب بحار را دائى خويش دانسته است <ref>پيشگفتار، ص60</ref>. | در فصل دوم، نسب مادرى سيد محمد طباطبايى و جهات انتساب وى به [[علامه مجلسى]] اول، بررسى شده است. خلاصه تحقيق آيتالله بروجردى در اين باره، اين است كه طبق نوشته سيد عبدالله جزائرى در اجازه كبيره، مىبايد سيد عبدالكريم طباطبايى، جد ششم آيتالله فقيد، شوهر دختر ملا محمدتقى مجلسى و سيد محمد پسر او، خواهرزاده [[علامه مجلسى]] صاحب «بحار الأنوار» باشد. صاحب «روضات» هم اين را نقل كرده و پذيرفته است. در صورتى كه سيد محمد در مواردى از كتابهايش، ملا محمدصالح مازندرانى داماد مجلسى اول را جد و همسر او آمنه بيگم را جده خود و [[علامه مجلسى]] صاحب بحار را دائى خويش دانسته است <ref>پيشگفتار، ص60</ref>. | ||
اين معنى مىرساند كه سيد عبدالله جزائرى اشتباه كرده و مجلسى اول، دختر پنجمى نداشته است. سيد عبدالكريم شوهر دختر ملا محمدصالح و آمنه بيگم؛ يعنى داماد و دختر مجلسى اول و سيد محمد با يك واسطه، خواهرزاده علامه مجلسى دوم صاحب بحار است <ref>همان</ref>. | اين معنى مىرساند كه سيد عبدالله جزائرى اشتباه كرده و مجلسى اول، دختر پنجمى نداشته است. سيد عبدالكريم شوهر دختر ملا محمدصالح و آمنه بيگم؛ يعنى داماد و دختر مجلسى اول و سيد محمد با يك واسطه، خواهرزاده [[علامه مجلسى]] دوم صاحب بحار است <ref>همان</ref>. | ||
تحقيقى كه محدث نورى در «فيض القدسى» در وجه انتساب بحرالعلوم به علامه مجلسى نموده، راه دورى است و او از نوشته سيد عبدالله هم كه خود نقل كرده، غافل بوده است. حل مطلب توسط آيتالله بروجردى، بدين گونه است كه ملا محمدصالح مازندرانى از آمنه بيگم دختر مجلسى اول دو دختر داشته است؛ يكى همسر ابوالمعالى كبير بوده كه همه نوشتهاند و ديگرى كه در مآخذ نيامده، همسر سيد عبدالكريم و مادر سيد محمد طباطبائى بوده است؛ زيرا فرزندان ملا محمدصالح، مانند فرزندان علامه مجلسى اول درست ضبط نشده و به همين جهت اين ابهام و سردرگمى پيش آمده است <ref>همان</ref>. | تحقيقى كه محدث نورى در «فيض القدسى» در وجه انتساب بحرالعلوم به [[علامه مجلسى]] نموده، راه دورى است و او از نوشته سيد عبدالله هم كه خود نقل كرده، غافل بوده است. حل مطلب توسط آيتالله بروجردى، بدين گونه است كه ملا محمدصالح مازندرانى از آمنه بيگم دختر مجلسى اول دو دختر داشته است؛ يكى همسر ابوالمعالى كبير بوده كه همه نوشتهاند و ديگرى كه در مآخذ نيامده، همسر سيد عبدالكريم و مادر سيد محمد طباطبائى بوده است؛ زيرا فرزندان ملا محمدصالح، مانند فرزندان [[علامه مجلسى]] اول درست ضبط نشده و به همين جهت اين ابهام و سردرگمى پيش آمده است <ref>همان</ref>. | ||
على دوانى كه يكى از شاگردان آيتالله بروجردى است، اين اثر را كه آن مرجع بزرگ، سخت بدان علاقه داشت، به فارسى ترجمه نموده تا از اين راه، دين خود را به آن بزرگوار، ادا نمايد تا بهعلاوه نخستين شرح حال جامعى كه به نام كتاب «شرح زندگانى آيتالله بروجردى» نوشته شده است، تكميلى براى شرح حال آن مرجع و خاندان بزرگش باشد <ref>پيشگفتار، ص10</ref>. | على دوانى كه يكى از شاگردان آيتالله بروجردى است، اين اثر را كه آن مرجع بزرگ، سخت بدان علاقه داشت، به فارسى ترجمه نموده تا از اين راه، دين خود را به آن بزرگوار، ادا نمايد تا بهعلاوه نخستين شرح حال جامعى كه به نام كتاب «شرح زندگانى آيتالله بروجردى» نوشته شده است، تكميلى براى شرح حال آن مرجع و خاندان بزرگش باشد <ref>پيشگفتار، ص10</ref>. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
دقت نظر و توجه خاص آيتالله بروجردى، در شناخت و شناساندن نسب عالى خود، بهخوبى از خلال مطالب اين كتاب پيداست. ايشان كتاب را بهاختصار در شرح حال جد پنجم خود، سيد محمد طباطبايى بروجردى و دودمان او تا زمان خويش نگاشتهاند، ولى نويسنده (على دوانى)، براى توجه بيشتر خوانندگان، آن را به نام «خاندان آيتالله بروجردى» نامگذارى كرده است <ref>ر.ك: همان، ص11</ref>. | دقت نظر و توجه خاص آيتالله بروجردى، در شناخت و شناساندن نسب عالى خود، بهخوبى از خلال مطالب اين كتاب پيداست. ايشان كتاب را بهاختصار در شرح حال جد پنجم خود، سيد محمد طباطبايى بروجردى و دودمان او تا زمان خويش نگاشتهاند، ولى نويسنده (على دوانى)، براى توجه بيشتر خوانندگان، آن را به نام «خاندان آيتالله بروجردى» نامگذارى كرده است <ref>ر.ك: همان، ص11</ref>. | ||
در اين اثر، گذشته از بحث پيرامون خاندان طباطبايى بروجرد، از رابطه آنها با خاندان بزرگ علامه مجلسى (ملا محمدتقى) جد مادرى سيد محمد طباطبايى، خاندان وحيد بهبهانى و بعضى از خاندانهاى بزرگ علمى و دينى ديگر و نحوه روابط نسبى و سببى آنها با هم سخن رفته است <ref>همان</ref>. | در اين اثر، گذشته از بحث پيرامون خاندان طباطبايى بروجرد، از رابطه آنها با خاندان بزرگ [[علامه مجلسى]] (ملا محمدتقى) جد مادرى سيد محمد طباطبايى، خاندان وحيد بهبهانى و بعضى از خاندانهاى بزرگ علمى و دينى ديگر و نحوه روابط نسبى و سببى آنها با هم سخن رفته است <ref>همان</ref>. | ||
آيتالله بروجردى نسب عالى خود را از هنگامى كه نياى اعلايش وارد اصفهان شده، تا زمان سيد محمد طباطبايى را با حوصله زياد، مورد مداقه و بررسى قرار دادهاند و چون به جد پنجم خود مىرسند كه از اصفهان به بروجرد رفت و در آنجا ساكن شد و از مفاخر فقها و حكما بود، تفصيل بيشترى مىدهند؛ زيرا عمده هدف آن مرحوم نيز همان بوده است <ref>همان</ref>. | آيتالله بروجردى نسب عالى خود را از هنگامى كه نياى اعلايش وارد اصفهان شده، تا زمان سيد محمد طباطبايى را با حوصله زياد، مورد مداقه و بررسى قرار دادهاند و چون به جد پنجم خود مىرسند كه از اصفهان به بروجرد رفت و در آنجا ساكن شد و از مفاخر فقها و حكما بود، تفصيل بيشترى مىدهند؛ زيرا عمده هدف آن مرحوم نيز همان بوده است <ref>همان</ref>. |
ویرایش