۱۵٬۴۹۱
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR37492J1.jpg | عنوان = مقام عقل | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = حکیمی، محمدرضا (نویسنده) |زبان | زبان = فارسی | کد کنگره = ک86 / 55/78 BBR | موضوع = |ناشر | ناشر = دلیل ما | مکان نشر = قم | سال نشر = 1383ش |...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
دغدغۀ علمی حکیمی در این | دغدغۀ علمی حکیمی در این کتاب آن استتا پارادایم یکسانی عقل و فلسفه را که به نظر او نزدمتفکران مسئلهای تاریخی است،بیاعتبار کند:«اکنون آیا هیچ متفکر منصفی میتواند گفت:عقل،عین فلسفه است،و فلسفه عین عقل؟پس ریاضیدانانبزرگ،که بویی از فلسفههای اصطلاحی به مشامشاننرسیده است فاقد عقلاند؟پس مخترعان سترگ کهاهل فلسفه نبودهاند بیخرداند؟پس ادیبان بلندآوازهکه هیچ کاری به فلسفه و تفلسف نداشتهاند بیبهرهوریاز عقل،آن همه آثار ادبی جهان را پدید آوردهاند؟حتیموسیقیدانان مشهور و سازندگان سمفونیهایعظیم،و دیگر دستگاهها و گوشههای موسیقی از عقلبینصیب بودهاند چون فلسفه نمیدانستهاند؟». | ||
او برای پیگیری و اثبات این | او برای پیگیری و اثبات این سخن،فلسفۀ مشاء،اشراق و حکمت متعالیه را به اختصار تمام بررسیمیکند و نشان میدهد که هیچ کدام از این فلسفههارا نمیتوان عین عقل شمرد.او به نقل از ابن سینا درکتاب«التعلیقات»میگوید:ما با این فلسفه به حقیقتهیچچیز نمیرسیم حتی حقیقت اعراض. | ||
این کتاب که مجموعۀ مقالات حکیمی استکه به نظر میرسد برخی از | این کتاب که مجموعۀ مقالات حکیمی استکه به نظر میرسد برخی از آنها قبلا نیز چاپ شدهاست شامل 12 مقاله است که همه دربارۀ عقل سخنمیگویند و میکوشند تا مراد حکیمی از عقل را کهتعقل قرآنی است بیان کنند. | ||
او | او برای تبیین نظریهاش میگوید که اسلام با اینهمه تأکید بر عقلگرایی و تعقل،نمیتواند فلسفۀیونان را مورد نظر داشته باشد«به روشنی دانستهمیشود که قرآن کریم خود روشی برای تعقل دارد»،امام خمینی-با همۀ اطلاع و علاقۀ خاص به فلسفه-درست میگویند:اشخاصی که قبل از اسلام بودند،در عین حالی که اشخاص بزرگی بودند،مثل ارسطوو امثال او،مع ذلک وقتی که کتابهای آنها را ملاحظهمیکنیم بویی از آن چیزی که در قرآن کریم است،درآنها نیست...آری در مکتب اهل بیت(ع)و بنیانهایفراوالای آن،«العقل ما عبد به الرحمن»گفته شدهاست،و در همین مکتب«و لیثیروا لهم دفائن العقول»آمده است.و کجایند عقلگرایان و دم از عقلزنان عالم،تا این دو سخن وحیگونه را در مقام شناخت راستینعقل دریابند و به درستی و ژرفی توضیح دهند. | ||
سپس برای اینکه مکتب تفکیک ضدفلسفه وضدعقل معرفی نشود،میگوید: | سپس برای اینکه مکتب تفکیک ضدفلسفه وضدعقل معرفی نشود،میگوید:«به روشنی معلوممیشود که عقل با تمام مسائل و مباحث خاصیکه برای آن متصور است،در منظومۀ تفکیک وشناختهای تفکیک،حضوری بنیادین دارد وجایگاهی ویژه و مبتنی بر تحلیل را به خود اختصاصداده است.فعّالسازی عقل در این مکتب،اصلیریشهای است و بلکه اصلی تکلیفی است و اساساجتهاد در همه چیز است نه تنها در اجتهاد فقهی.ونتیجه میگیرد«باری،در«مکتب تفکیک»به حکممستندات وحیانی خود(قرآن کریم و سنت و تاریخقرآن)،عقلگراترین جریان تفکر و شناخت در تاریخانسان است». | ||
او در مقالۀ«استفاده از عقل»در تعریف عقلمیگوید:عقل | او در مقالۀ«استفاده از عقل»در تعریف عقلمیگوید:عقل نیرویی است الهی در انسان که باید ازآن استفاده شود.و این استفاده راه دارد،راه درستکه به نتایج درست میرسد،و راه نادرست که به نتایجنادرست میرسد.و به یقین راه درست آن در قرآن وتعالیم مفسّران راستین قرآن آمده است.و آن راهیاست که با تحولات افکار و پیدایش علوم مختلف،درعصرها و زمانها و سرزمینها-مثلا منطق ریاضی-مخدوش نخواهد شد،و متروک نخواهد گشت. | ||
حکیمی در مقالۀ«ساختار فلسفه»با مخدوشدانستن تعریفهایی که از فلسفه ارائه شده خود | حکیمی در مقالۀ«ساختار فلسفه»با مخدوشدانستن تعریفهایی که از فلسفه ارائه شده خود بهتعریف فلسفه میپردازد.او مهمترین نقص تعاریففلسفه را انحصار فهم حقایق در فلسفه میداند و معتقداست علم،دربارۀ حقایق اشیا برای بشر از طریق عقلیا تجربه هیچگاه حاصل نمیشود.او خود در تعریففلسفه میگوید:فلسفه،یک نظام-یا شبهنظام-فکریو نظری است که یک یا چند متفکر و صاحبنظر،آن راتنظیم و تدوین کرده عرضه داشتهاند،به منظور تبیینیک سلسله موضوعات و پاسخ دادن به شماری از مسائلعالیه در انسجامی واحد.و به این معنی،ما فلسفهها وشبهفلسفههای چندی داریم،از قدیم و جدید و شرقیو غربی،و اسلامی و غیراسلامی،که البته کاملترینفلسفهها-در الهیات-فلسفۀ اسلامی است. | ||
او پس از این تعریف در تبیین«عقل خودبنیاددینی»بیان میدارد | او پس از این تعریف در تبیین«عقل خودبنیاددینی»بیان میدارد که این عقل عقلی است که پساز ایمان اجمالی و ابتدایی به وحی،به دست وحی واوصیاء(ع)پرورده شود.در نظر حکیمی مربی واقعیعقل،معصوم و تعالیم معصوم است.عقل بالاتر از آناست که به دست انسان عادی داده شود،بلکه بایددر شعاع تعالیم«انسان هادی»پرورش یابد،تا بهمرتبۀ«سلمان منّا اهل البیت»برسد. | ||
عقل فلسفی-که ابن سینا و خواجۀ طوسی ومیرفندرسکی و صدرالمتألهین تصریح کردهاند کهبه حقایق نمیرسد«عقل ابزاری»است،و«عقلیونانی بنیاد | عقل فلسفی-که ابن سینا و خواجۀ طوسی ومیرفندرسکی و صدرالمتألهین تصریح کردهاند کهبه حقایق نمیرسد«عقل ابزاری»است،و«عقلیونانی بنیاد التقاطی».سپس با نتیجهگیری اخلاقیمیگوید،ما زیر بار این ننگ تربیتی و فرهنگینمیرویم که در دین اسلام عقل خودبنیاد(یعنیعقلی که بنیاد بالیندش بر تعالیم وحیانی و معالماوصیائی گذاشته باشد)وعقلانیت مستقل وجودندارد،و مسلمین باید در عقلیات کاسۀ گدایی به آتنو اسکندریه و...ببرند،و تازه به عقل ابزاری برسند،و فیثاغورس ساموسی چیزی بگوید،طالس ملطیچیزی،افلاطون سیراکوزی آتنی مؤسس«آکادمیا»چیزی،ارسطو استاگیرائی،شاگرد افلاطون،و معلماسکندر مقدونی،و مدون منطق یونانی،و مؤسسنحلۀ مشائی،در«لوکیون»آتن،چیزی،زنون رواقی،چیزی،و فلوطین یونانی اسکندرانی،چیزی،تا برسیمبه ساحل رود«گنگ»و وحدت وجودیهای کنارههایرود«جهلوم»و...و... | ||
حکیمی برای سره کردن عقل از اضافات فیلسوفان،به متفکران | حکیمی برای سره کردن عقل از اضافات فیلسوفان،به متفکران مستقلاندیش روی کرده است.متفکرانمستقلاندیشی که به روش علمی«تفکیک»توجه واعتقاد دارند،به جدا کردن علمی تعالیم وحیانی-وحفظ سطح والای معارف قرآنی و اوصیایی-معتقدند.و این خود نوعی متعالی از تعقّل و عقلگرایی است.از اینرو که متفکران تفکیکی به مرتبهای از تعقلفرامیخوانند،بالاتر از تعقل فلسفی-از فلسفههایمختلف-یعنی تعقل در مدار باز<ref>محمدی، علی، ص21</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == |