۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== معرفى اجمالى == «(.*)»' به '== معرفى اجمالى == '''$1'''') |
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
== معرفى اجمالى == | == معرفى اجمالى == | ||
'''اخلاق اسلامى'''، سلسله درسهاى اخلاقى محىالدين حائرى شيرازى به زبان فارسى است. با توجه به محتويات | '''اخلاق اسلامى'''، سلسله درسهاى اخلاقى محىالدين حائرى شيرازى به زبان فارسى است. با توجه به محتويات کتاب و سبك آن به نظر مىرسد كه کتاب جمعآورى سه سخنرانى از مؤلف باشد كه مكتوب شده است. | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
کتاب شامل سه گفتار مىباشد كه بدون هرگونه عنوانبندى ارائه شده است. در ابتداى گفتارهاى دوم و سوم، خلاصه مطالب گفتارهاى قبل ذكر شده است. در انتهاى گفتار سوم، پاسخ سؤالاتى كه در پايان گفتار دوم مطرح شده آمده است. | |||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
در ابتداى گفتار اول با اين مطلب مواجه مىشويم كه «موضوع بحثى كه پيشنهاد كردهاند نهجالبلاغه است»، در صورتىكه در گفتارهاى اول و دوم از نهجالبلاغه خبرى نيست. در گفتار سوم هم كلام اميرالمؤمنين(ع) به عنوان مؤيد مطلب آمده است. | در ابتداى گفتار اول با اين مطلب مواجه مىشويم كه «موضوع بحثى كه پيشنهاد كردهاند نهجالبلاغه است»، در صورتىكه در گفتارهاى اول و دوم از نهجالبلاغه خبرى نيست. در گفتار سوم هم كلام اميرالمؤمنين(ع) به عنوان مؤيد مطلب آمده است. | ||
قرآن كريم از انسان با عنوان «نفس» ياد مىكند و مىگويد: «و نفس و ما سويها». همانطور كه جلوه خورشيد در ابتداى سوره شمس به شعاع خورشيد ياد شده و شكوه و ظهور او «ضحيها» است، نفس نيز هنرش «ما سويها» است. و «سويها» يعنى انسانى كه قواى نفسانيش را در خود به تعادل رسانده است (ر.ك: متن | قرآن كريم از انسان با عنوان «نفس» ياد مىكند و مىگويد: «و نفس و ما سويها». همانطور كه جلوه خورشيد در ابتداى سوره شمس به شعاع خورشيد ياد شده و شكوه و ظهور او «ضحيها» است، نفس نيز هنرش «ما سويها» است. و «سويها» يعنى انسانى كه قواى نفسانيش را در خود به تعادل رسانده است (ر.ك: متن کتاب، ص6 و 7). | ||
ايشان در ادامه مىگويد كه سرنوشت هر شخصى را خودش تعيين مىكند (داشتن اختيار). گاهى اشخاصى مرتبط با انسانهاى بزرگى بودند ولى نتوانستند سرنوشت شوم خود را تغيير دهند و در اين امر به زن نوح و لوط مثال زده است (همان، ص15). | ايشان در ادامه مىگويد كه سرنوشت هر شخصى را خودش تعيين مىكند (داشتن اختيار). گاهى اشخاصى مرتبط با انسانهاى بزرگى بودند ولى نتوانستند سرنوشت شوم خود را تغيير دهند و در اين امر به زن نوح و لوط مثال زده است (همان، ص15). | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
ايشان در ادامه اين گفتار مىگويد كه مقدمه يك نظام طاغوتى مثل نظام فرعونى، قوم فرعون بودند. انسان نبايد تابع محيط باشد؛ زيرا اساس اخلاق در اسلام تكيه بر عقل است و در جايى اگر كسى تابع محيط شد، مانند: قوم فرعون كه تابع فرعون شدند خداوند به آن قوم لعنت فرستاده زيرا آنان زيربار استخفاف رفتند. و در قرآن از آنان تعبير به فاسقين شده است(همان، ص31) و مىگويد كه فرعون عامل اصلى انحراف نيست بلكه عامل دوم است. تنها هنگامى فرعون به فرعونيت مىرسد كه انسان «عاصى» شود. «قدرت امپرياليزم» در «عدم تقواى» انسان است و ضعف تقواى انسان باعث قدرتمند شدن فرعونها مىشود(همان، ص34 و 35). در اين قسمت مؤلف مىخواهد قدرت ايمان متكى به عقل را گوشزد كند. در پايان اين بخش هشت سوال مطرح شده است. | ايشان در ادامه اين گفتار مىگويد كه مقدمه يك نظام طاغوتى مثل نظام فرعونى، قوم فرعون بودند. انسان نبايد تابع محيط باشد؛ زيرا اساس اخلاق در اسلام تكيه بر عقل است و در جايى اگر كسى تابع محيط شد، مانند: قوم فرعون كه تابع فرعون شدند خداوند به آن قوم لعنت فرستاده زيرا آنان زيربار استخفاف رفتند. و در قرآن از آنان تعبير به فاسقين شده است(همان، ص31) و مىگويد كه فرعون عامل اصلى انحراف نيست بلكه عامل دوم است. تنها هنگامى فرعون به فرعونيت مىرسد كه انسان «عاصى» شود. «قدرت امپرياليزم» در «عدم تقواى» انسان است و ضعف تقواى انسان باعث قدرتمند شدن فرعونها مىشود(همان، ص34 و 35). در اين قسمت مؤلف مىخواهد قدرت ايمان متكى به عقل را گوشزد كند. در پايان اين بخش هشت سوال مطرح شده است. | ||
ايشان در بخش پايانى | ايشان در بخش پايانى کتاب يعنى گفتار سوم هشت سوال كه موضوع آن اخلاق فردى و اجتماعى است را جواب مىدهد. | ||
سوال هشم از اين گفتار درباره راههاى عملى براى كسب تقوى و تهذيب است. ايشان تنها راه براى كسب تقوى و تهذيب را عاقبتانديشى مىداند (همان، ص63) و به آيه ''' «العاقبة للمتقين» ''' استناد مىكند كه كار متقين عاقبت دارد و فقط متقى كارش نتيجه دارد و كارش زاينده است (همان، ص67). | سوال هشم از اين گفتار درباره راههاى عملى براى كسب تقوى و تهذيب است. ايشان تنها راه براى كسب تقوى و تهذيب را عاقبتانديشى مىداند (همان، ص63) و به آيه ''' «العاقبة للمتقين» ''' استناد مىكند كه كار متقين عاقبت دارد و فقط متقى كارش نتيجه دارد و كارش زاينده است (همان، ص67). | ||
== وضعيت | == وضعيت کتاب == | ||
کتاب فاقد فهرست است. نام سوره و آيات مورد استناد در درون متن ذكر شده است. | |||
== منبع مقاله == | == منبع مقاله == | ||
متن | متن کتاب. | ||
ویرایش