پرش به محتوا

شرح حكمة الإشراق سهروردي: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)'
جز (جایگزینی متن - 'قطب‌الدين‌ شيرازي‌، محمود بن‌ مسعود' به 'قطب‌‌الدین‌ شیرازی‌، محمود بن‌ مسعود')
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)')
خط ۴۳: خط ۴۳:
قطب‌الدین متن حكمة الإشراق را نقل و با شرح خود ممزوج مى‏سازد و در این شرح نه‌تنها به توضیح لغات و اصطلاحات و بیان تعبیرات تشبیهى و استعارى و کنائى می‌‏پردازد، بلکه آگاهی‌هاى مفیدى را از بیان مفاهیم فلسفى و عرفانى و اندیشه‏‌هاى متقدمان و متأخران را بر خواننده عرضه می‌‏دارد که در این مختصر به برخى از آنها اشاره می‌گردد:
قطب‌الدین متن حكمة الإشراق را نقل و با شرح خود ممزوج مى‏سازد و در این شرح نه‌تنها به توضیح لغات و اصطلاحات و بیان تعبیرات تشبیهى و استعارى و کنائى می‌‏پردازد، بلکه آگاهی‌هاى مفیدى را از بیان مفاهیم فلسفى و عرفانى و اندیشه‏‌هاى متقدمان و متأخران را بر خواننده عرضه می‌‏دارد که در این مختصر به برخى از آنها اشاره می‌گردد:
# او در تعریف حکمت اشراق می‌گوید: یعنى حکمتى که بر اشراق که کشف باشد نهاده شده یا مقصود حکمت مشرقیان است که اهل فارس هستند و این هم به معنى اول بر می‌گردد، زیرا حکمت آنان کشفى و ذوقى بوده و به اشراق نسبت داده شده که همان ظهور انوار عقلى است و اعتماد فارسیان در حکمت بر ذوق و کشف بوده است. او اشاره به اهمیت علوم ایرانیان می‌کند و می‌گوید حوادث روزگار حکمت‏هاى آنان را نابود کرده و ملک را از آنان ربوده و اسکندر نیز بیشتر کتاب‌ها و حکمت‏هاى آنان را سوزانده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/18 ر.ک: همان]</ref>.
# او در تعریف حکمت اشراق می‌گوید: یعنى حکمتى که بر اشراق که کشف باشد نهاده شده یا مقصود حکمت مشرقیان است که اهل فارس هستند و این هم به معنى اول بر می‌گردد، زیرا حکمت آنان کشفى و ذوقى بوده و به اشراق نسبت داده شده که همان ظهور انوار عقلى است و اعتماد فارسیان در حکمت بر ذوق و کشف بوده است. او اشاره به اهمیت علوم ایرانیان می‌کند و می‌گوید حوادث روزگار حکمت‏هاى آنان را نابود کرده و ملک را از آنان ربوده و اسکندر نیز بیشتر کتاب‌ها و حکمت‏هاى آنان را سوزانده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/18 ر.ک: همان]</ref>.
# و هنگام بحث [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] از نور و ظلمت نزد حکیمان ایرانى، قطب‌الدین می‌گوید: حکماى فارس که به دو اصل نور و ظلمت قائل‏اند، نور و ظلمت را رمزى از وجوب و امکان می‌‏دانند. نور قائم‌مقام واجب‌الوجود و ظلمت قائم‌مقام ممکن‌الوجود است و این بدان معنى نیست که مبدأ نخستین دو حقیقت است، یکى نور و یکى ظلمت، زیرا فضلاى فارس که در دریاى علوم حقیقى غوطه‏ور بودند هرگز چنین پندارى نداشته‏‌اند و از همین روى پیامبر اکرم (ص) درباره آنان فرموده است: لو کان العلم بالثریا لتناولته رجال من فارس<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده</ref>.
# و هنگام بحث [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] از نور و ظلمت نزد حکیمان ایرانى، قطب‌الدین می‌گوید: حکماى فارس که به دو اصل نور و ظلمت قائل‏اند، نور و ظلمت را رمزى از وجوب و امکان می‌‏دانند. نور قائم‌مقام واجب‌الوجود و ظلمت قائم‌مقام ممکن‌الوجود است و این بدان معنى نیست که مبدأ نخستین دو حقیقت است، یکى نور و یکى ظلمت، زیرا فضلاى فارس که در دریاى علوم حقیقى غوطه‏ور بودند هرگز چنین پندارى نداشته‏‌اند و از همین روى پیامبر اکرم(ص) درباره آنان فرموده است: لو کان العلم بالثریا لتناولته رجال من فارس<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده</ref>.
# و نیز درباره گفته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] که جهان هرگز خالى از حکمت نبوده است می‌گوید: زیرا همچنان که عنایت الهى اقتضاى وجود این عالم را می‌کند، همان عنایت اقتضاى صلاح آن را نیز می‌کند و این صلاح به‌وسیله حکیمان متأله که شارعان شرایع و مؤسسان قاعده‌اند به دست می‌آید و اگر زمانى از یکى یا از گروهى از ایشان خالى باشد فساد و هرج‌ومرج حاصل می‌آید؛ و نیز درباره خلیفه خداوند در روى زمین می‌گوید: یعنى آنکه جانشینى می‌کند از خداوند در علم و ریاست و اصلاح عالم زیرا باید خداوند را موجودى باشد که از دیگران به او نزدیک‏تر باشد که فیض خداوند به‌وسیله او به دیگران رسد، بنابراین حافظان علوم حقیقى و قائمان به حجت‏هاى خدا و اصلاح‌کنندگان خلق خدا، خلیفه خداوندند در روى زمین بر خلق او<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/19 ر.ک: همان، صفحه نوزده و بیست]</ref>.
# و نیز درباره گفته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] که جهان هرگز خالى از حکمت نبوده است می‌گوید: زیرا همچنان که عنایت الهى اقتضاى وجود این عالم را می‌کند، همان عنایت اقتضاى صلاح آن را نیز می‌کند و این صلاح به‌وسیله حکیمان متأله که شارعان شرایع و مؤسسان قاعده‌اند به دست می‌آید و اگر زمانى از یکى یا از گروهى از ایشان خالى باشد فساد و هرج‌ومرج حاصل می‌آید؛ و نیز درباره خلیفه خداوند در روى زمین می‌گوید: یعنى آنکه جانشینى می‌کند از خداوند در علم و ریاست و اصلاح عالم زیرا باید خداوند را موجودى باشد که از دیگران به او نزدیک‏تر باشد که فیض خداوند به‌وسیله او به دیگران رسد، بنابراین حافظان علوم حقیقى و قائمان به حجت‏هاى خدا و اصلاح‌کنندگان خلق خدا، خلیفه خداوندند در روى زمین بر خلق او<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/19 ر.ک: همان، صفحه نوزده و بیست]</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش