۶۷۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
اصل این کتاب، به زبان عربی است و در اوایل سده یازدهم (1011- 1014ق)، دانشمند، حکیم و عارف ایرانی، مقصود علی تبریزی، در هند آن را به دستور جهانگیر گورکانی، به فارسی ترجمه کرده که نهتنها گزارشی از اندیشههای فلسفی و سخنان حکمتآمیز و پندهای دلپذیر است، بلکه متنی زیبا، روان و کم مانند از فارسی آن روزگار را نیز به دست میدهد. (مقدمه محمد سرور مولایی ص «یا»،«ید»)) | اصل این کتاب، به زبان عربی است و در اوایل سده یازدهم (1011- 1014ق)، دانشمند، حکیم و عارف ایرانی، مقصود علی تبریزی، در هند آن را به دستور جهانگیر گورکانی، به فارسی ترجمه کرده که نهتنها گزارشی از اندیشههای فلسفی و سخنان حکمتآمیز و پندهای دلپذیر است، بلکه متنی زیبا، روان و کم مانند از فارسی آن روزگار را نیز به دست میدهد. (مقدمه محمد سرور مولایی ص «یا»،«ید»)) | ||
مترجم به هنگام ترجمه، در جایجای کتاب، | مترجم به هنگام ترجمه، در جایجای کتاب، نکتههایى از خویش در تفسیر احادیث نبوى و توضیح اقوال حکما و داورى آراى آنان افزوده است که نشان میدهد آنچه از فضل، علم و بینش عارفانه وی گفتهاند سخنى گزافه نبوده است که ازجمله مىتوان به صفحات 6، 7، 8، 9، 10، 18، 33، 174، 175 و ... مراجعه کرد. این افزودهها نهتنها نشانههاى دست داشتن او در حکمت، فلسفه و علوم دیگر است، بلکه ذوق عرفانى او را نیز نشان مىدهد. (همان، ص«ید») | ||
با آنکه این ترجمه، در ساخت عبارت و جمله از متن عربى شهرزورى و منابع دیگر متأثر است- و شاید این مقدار تأثیر به علت دشوارى ترجمه، رعایت امانت و دقت در کلام حکما بوده است- ازنظر زبان فارسى و ویژگیهاى آن در قرن دهم و یازدهم، از نثرهاى روان و پاکیزه این روزگار به شمار | با آنکه این ترجمه، در ساخت عبارت و جمله از متن عربى شهرزورى و منابع دیگر متأثر است- و شاید این مقدار تأثیر به علت دشوارى ترجمه، رعایت امانت و دقت در کلام حکما بوده است- ازنظر زبان فارسى و ویژگیهاى آن در قرن دهم و یازدهم، از نثرهاى روان و پاکیزه این روزگار به شمار مىآید؛ زیرا در این دوره که به نظر ناقدان سخنسنج، پارسى آشفته است و فارسىگویان از هند تا عثمانى آشفته گوی، زبان مقصود على تا حدود زیادی از آن آشفتگیها برکنار مانده است و اگر این ترجمه آزادتر صورت مىگرفت، شاید کار از گونهاى دیگر مىبود، چنانکه در صفحات 150، 320- 321 و 473 نمونههاى آن را مىتوان دید. (همان) | ||
بارى، این ترجمه گویاى علم، فضل و توانایى مقصود على تبریزى در دو زبان تازى و درى است. بررسى اجمالى فهرست لغات و ترکیبات و مقایسه آن با آثار معاصران او تا حدودى ویژگیهاى زبان او را روشن | بارى، این ترجمه گویاى علم، فضل و توانایى مقصود على تبریزى در دو زبان تازى و درى است. بررسى اجمالى فهرست لغات و ترکیبات و مقایسه آن با آثار معاصران او تا حدودى ویژگیهاى زبان او را روشن مىگرداند. (همان) | ||
در نثر او، | در نثر او، جملههاى وصفى مانند «ملاحظه کردار و اطوار مردم کرده او را به یارى و دوستى بگزینید، نظر بر گفتار او کرده اختیار مکنید» (ص93) برخلاف نثرهاى رایج این دوره بسیار اندک است. (همان) | ||
وی در پارهاى از موارد، جملات مسجّع بهکاربرده است که نشانه تصرفهاى ادیبانه اوست ازجمله: | وی در پارهاى از موارد، جملات مسجّع بهکاربرده است که نشانه تصرفهاى ادیبانه اوست ازجمله: | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
زبان مترجم از تأثیر فارسى رایج آن روزگار هند، چه در واژگان و چه در برخى از ساختهاى دستورى، برکنار نمانده است، بهعنوان نمونه: | زبان مترجم از تأثیر فارسى رایج آن روزگار هند، چه در واژگان و چه در برخى از ساختهاى دستورى، برکنار نمانده است، بهعنوان نمونه: | ||
الف- | الف- نمونههایى از لغات و ترکیبات: | ||
بازى خوردن (ص143، 160، 180 و...)، بازى دادن: فریب دادن (ص119، 245، 373)؛ بندى: زندانى (ص50)؛ بندىبان: زندانبان (ص113، 209)؛ بندی خانه:زندان (ص113، 116، 209)؛ جرم کردن: جریمه کردن (ص108)؛ جرمى: گناهکار (ص75)؛ چرکنت: چرکى، پلیدى (ص308)؛ خاتمبندى: خاتمکارى (ص263)؛ خدا داری: خداشناسى (ص94)؛ خوش کردن: پسندیدن (ص72، 318، 436)؛ دکه (به فتح اول و دوم): صدمه آسیب (ص470)؛ روان گردانیدن: فرستادن (ص282) و... | بازى خوردن (ص143، 160، 180 و...)، بازى دادن: فریب دادن (ص119، 245، 373)؛ بندى: زندانى (ص50)؛ بندىبان: زندانبان (ص113، 209)؛ بندی خانه:زندان (ص113، 116، 209)؛ جرم کردن: جریمه کردن (ص108)؛ جرمى: گناهکار (ص75)؛ چرکنت: چرکى، پلیدى (ص308)؛ خاتمبندى: خاتمکارى (ص263)؛ خدا داری: خداشناسى (ص94)؛ خوش کردن: پسندیدن (ص72، 318، 436)؛ دکه (به فتح اول و دوم): صدمه آسیب (ص470)؛ روان گردانیدن: فرستادن (ص282) و... | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
1- متعدى با (آنى): دانانیدن (ص316)؛ شناسانیدن: فهماندن، حالى کردن (ص235، 340، 341)؛ کنانیدن (ص345)؛ گیرانیدن: دستگیر کردن (ص447، 449). | 1- متعدى با (آنى): دانانیدن (ص316)؛ شناسانیدن: فهماندن، حالى کردن (ص235، 340، 341)؛ کنانیدن (ص345)؛ گیرانیدن: دستگیر کردن (ص447، 449). | ||
2- وجه التزامى مضارع با مى+ ریشه فعل+ باشد: مىکرده باشد: بکنید (ص43)؛ | 2- وجه التزامى مضارع با مى+ ریشه فعل+ باشد: مىکرده باشد: بکنید (ص43)؛ مىبوده باشید: باشید (ص46)؛ مىداشته باشد: بدارد (ص93)؛ مىگرفته باشند: بگیرند (ص103)؛ مىکرده باشد: بکند (ص121، 268)؛ مىساخته باشى: بسازى (ص181)؛ مىنموده باشد: بنماید (ص199، 268)، مىرفته باشند: بروند (ص279)؛ مىداده باشد: بدهد (ص285، 287، 341)؛ مىشنیده باشد: بشنود (ص292)؛ مىآمده باشد: بیاید (ص354). (همان، ص«یو») | ||
وضعیت کتاب | وضعیت کتاب | ||
از ترجمه حاضر، | از ترجمه حاضر، نسخههاى خطى متعددى در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران موجود است که متن حاضر باراهنمایی استاد دانشپژوه، بر اساس نسخه کتابخانه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به شماره 85- ب، تاریخ نگارش 1037 تهیهشده است و براى رفع کاستیها و فروافتادگیها، از 3 نسخه خطى دیگر متعلق به کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران استفادهشده است.(همان، ص«یا») | ||
در ترجمه حاضر، از ضبط تفصیلى اختلاف | در ترجمه حاضر، از ضبط تفصیلى اختلاف نسخهها، جز مواردى که ضرورت داشته، صرفنظر شده و آنچه در متن گنجانیده شده است، بیشتر با توجه به متن عربى «نزهه الارواح» بوده که این مهم و تصحیح تصحیفهاى حیرتآور، در نامهاى حکما و برخى از اماکن، به یمن همت استاد محمدتقی دانشپژوه صورت کمالیافته است.(همان، ص«یب») | ||
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست احادیث، بیتها و مصراعهای فارسی، اصطلاحات، نام کتابهایی که در متن آمده است، لغات و ترکیبات، نامهای کسان و نام جایها، در انتهای کتاب آمده است. | فهرست مطالب در ابتدا و فهرست احادیث، بیتها و مصراعهای فارسی، اصطلاحات، نام کتابهایی که در متن آمده است، لغات و ترکیبات، نامهای کسان و نام جایها، در انتهای کتاب آمده است. |
ویرایش