۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ملا هادى سبزوارى' به 'ملا هادى سبزوارى') |
جز (جایگزینی متن - 'روضات الجنات' به 'روضات الجنات') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
اينك قسمتهايى از كتاب او «كنز الفوائد» را در موارد كلامى و فلسفى كه نشاندهنده افكار و هدفهاى كراچكى است، نقل مىكنيم؛ كلام درباره اينكه حوادث را ابتدا و سرآغازى است: «... از امورى كه دلالت دارد بر آنكه حوادث گذشته را ناچار سرآغازى بوده است، اين است كه در هر وقتى از اوقات زمان خود كه باشيم در حقيقت ميان آخر زمان گذشته و اول زمان آينده هستيم و بهطور قطع آخر زمان گذشته را كه يكى از دو طرف آن است مىدانيم و درعينحال علم قطعى داريم كه حوادثى كه مثلا در صد سال بعد رخ مىدهد سبب آن خواهد شد كه بر تعداد حوادث گذشته بيفزايد و بر شماره آن اضافه كند؛ بنابراين معلوم مىشود كه قبل از زياد شدن، عدد حوادث گذشته كمتر بوده و پس از افزودن حوادث يكساله بيشتر شده است و همين امر دلالت دارد كه عدد گذشته داراى نهايت و دو طرف آن محصور است؛ زيرا اگر نهايت نداشت، عقول انسانى نمىتوانست در آنها تصور كثرت كند و با اين بيان صحت گفتار ما ظاهر مىشود كه تعداد حوادث گذشته تا صد سال بعد بيشتر از آن خواهد بود كه امروزه هست» (ر.ك: فلاسفه شيعه، ص96-98؛ فلاسفة الشيعة، ص496-498). | اينك قسمتهايى از كتاب او «كنز الفوائد» را در موارد كلامى و فلسفى كه نشاندهنده افكار و هدفهاى كراچكى است، نقل مىكنيم؛ كلام درباره اينكه حوادث را ابتدا و سرآغازى است: «... از امورى كه دلالت دارد بر آنكه حوادث گذشته را ناچار سرآغازى بوده است، اين است كه در هر وقتى از اوقات زمان خود كه باشيم در حقيقت ميان آخر زمان گذشته و اول زمان آينده هستيم و بهطور قطع آخر زمان گذشته را كه يكى از دو طرف آن است مىدانيم و درعينحال علم قطعى داريم كه حوادثى كه مثلا در صد سال بعد رخ مىدهد سبب آن خواهد شد كه بر تعداد حوادث گذشته بيفزايد و بر شماره آن اضافه كند؛ بنابراين معلوم مىشود كه قبل از زياد شدن، عدد حوادث گذشته كمتر بوده و پس از افزودن حوادث يكساله بيشتر شده است و همين امر دلالت دارد كه عدد گذشته داراى نهايت و دو طرف آن محصور است؛ زيرا اگر نهايت نداشت، عقول انسانى نمىتوانست در آنها تصور كثرت كند و با اين بيان صحت گفتار ما ظاهر مىشود كه تعداد حوادث گذشته تا صد سال بعد بيشتر از آن خواهد بود كه امروزه هست» (ر.ك: فلاسفه شيعه، ص96-98؛ فلاسفة الشيعة، ص496-498). | ||
5. بيشتر كسانى كه شرح حال [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را نوشتهاند مؤكدا او را شيعهمذهب مىدانند. صدر، در كتاب خود «تأسيس الشيعة» و سيد خونسارى در | 5. بيشتر كسانى كه شرح حال [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را نوشتهاند مؤكدا او را شيعهمذهب مىدانند. صدر، در كتاب خود «تأسيس الشيعة» و سيد خونسارى در «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]» به تشيع او تصريح كردهاند و آقاى رحيمزاده صفدى در كتاب خود «[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]»، كه توسط على بصرى به عربى ترجمه شده است، چنين آورده كه ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، شيعه بوده و ملازمت او را با سيفالدوله به اين علت مىداند كه هر دو شيعهمذهب بودند و نيز [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] به سيفالدوله وصيت كرد كه به روش شيعيان بر جنازهاش نماز بخواند و كفن و دفنش كند... (ر.ك: فلاسفه شيعه، ص403 و مقايسه شود با فلاسفة الشيعة، ص576). | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش