۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:فیلسوفان، آ–ی' به 'رده:کتابهای فیلسوفان، آ–ی') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
تبریزی، قائل به اشتراک لفظی وجود و موجود میان واجب و ممکن است و در «الأصل الأصیل» نیز درباره اشتراک لفظی وجود سخن گفته و آن را از فروعات قاعده الواحد قرار داده؛ او معتقد است خداوند ممکن نیست که به وجود عام بدیهی که بر اشیا حمل میشود، متصف شود؛ زیرا خداوند فاعل چنین وجودی است و فاعل شیء نمیتواند قابل همان شیء نیز باشد. با این بیان، وجه فساد گفتار متأخرین مبنی بر اشتراک معنوی وجود میان واجب و ممکن روشن میشود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/64041/59 ر.ک: غفاری، ابوالحسن، ص59]</ref>. | تبریزی، قائل به اشتراک لفظی وجود و موجود میان واجب و ممکن است و در «الأصل الأصیل» نیز درباره اشتراک لفظی وجود سخن گفته و آن را از فروعات قاعده الواحد قرار داده؛ او معتقد است خداوند ممکن نیست که به وجود عام بدیهی که بر اشیا حمل میشود، متصف شود؛ زیرا خداوند فاعل چنین وجودی است و فاعل شیء نمیتواند قابل همان شیء نیز باشد. با این بیان، وجه فساد گفتار متأخرین مبنی بر اشتراک معنوی وجود میان واجب و ممکن روشن میشود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/64041/59 ر.ک: غفاری، ابوالحسن، ص59]</ref>. | ||
«بحث اوصاف واجب الوجود در اندیشه [[واحد تبریزی، رجبعلی|ملا رجبعلی تبریزی]] در واقع در ادامه مبحث اشتراک لفظی وجود مطرح است؛ بهطوریکه او استدلال نخست در اشتراک لفظی وجود را درباره اوصاف نیز جاری و ساری میداند. او در مسئله صفات واجب تعالی نیز با بیشتر حکما و متکلمان، مخالفت کرده و اطلاق صفاتی همچون علم و قدرت را بر واجب، به معنایی که بر ممکنات اطلاق میشود، جایز نمیداند، سخن [[واحد تبریزی، رجبعلی|ملا رجبعلی تبریزی]] درباره صفات حق تعالی در واقع به انکار اوصاف الهی انجامیده. به باور او، صفات واجب، نه عین ذات است و نه زاید بر ذات، بلکه اساسا خدا منزه از هر صفت است و موصوف هیچ صفتی - خواه وجود یا علم و قدرت و... | «بحث اوصاف واجب الوجود در اندیشه [[واحد تبریزی، رجبعلی|ملا رجبعلی تبریزی]] در واقع در ادامه مبحث اشتراک لفظی وجود مطرح است؛ بهطوریکه او استدلال نخست در اشتراک لفظی وجود را درباره اوصاف نیز جاری و ساری میداند. او در مسئله صفات واجب تعالی نیز با بیشتر حکما و متکلمان، مخالفت کرده و اطلاق صفاتی همچون علم و قدرت را بر واجب، به معنایی که بر ممکنات اطلاق میشود، جایز نمیداند، سخن [[واحد تبریزی، رجبعلی|ملا رجبعلی تبریزی]] درباره صفات حق تعالی در واقع به انکار اوصاف الهی انجامیده. به باور او، صفات واجب، نه عین ذات است و نه زاید بر ذات، بلکه اساسا خدا منزه از هر صفت است و موصوف هیچ صفتی - خواه وجود یا علم و قدرت و... واقع نمیشود؛ بدین ترتیب او بهگونهای از الهیات معتقد شده که میتوان آن را الهیات تنزیهی یا سلبی نامید. تبریزی در این مسئله نیز بهشدت تحت تأثیر آن دسته از روایاتی قرار گرفته که در آنها صفات از خدا سلب شده است. او برای ادعای خود دو دلیل اصلی اقامه کرده است؛ | ||
او در دلیل نخست، هر نوع اتحاد در واجب - خواه اتحاد چند صفت با همدیگر یا اتحاد صفات با ذات - را نفی میکند و میگوید: دو چیز نمیتواند یک چیز باشد؛ زیرا هر دو - مثلا دو صفت یا ذات و یک صفت - یا موجودند یا یکی موجود است و دیگری موجود نیست، مانند اینکه بگوییم ذات موجود است، ولی صفات موجود نیستند؛ یا هیچکدام موجود نیستند، بلکه امر سومی آنها را موجود کرده است. اگر هر دو موجود باشند، در این صورت در واقع اتحادی رخ نداده است، بلکه دو موجود بودهاند و اکنون نیز موجودند. بازگشت این سخن به این است که آنها در واقع دو موجودند، نه یک وجود و اگر یکی موجود بوده و دیگری موجود نباشد، در این صورت نیز اتحاد معنا ندارد؛ زیرا اتحاد بین امر موجود و معدوم نامعقول است و اگر هیچکدام موجود نباشند، باز اتحاد معنا ندارد، بلکه در واقع هر دو از بین گرفتهاند و امر سومی پدید آمده است. پس در همه شقوق، اتحاد محال است. | او در دلیل نخست، هر نوع اتحاد در واجب - خواه اتحاد چند صفت با همدیگر یا اتحاد صفات با ذات - را نفی میکند و میگوید: دو چیز نمیتواند یک چیز باشد؛ زیرا هر دو - مثلا دو صفت یا ذات و یک صفت - یا موجودند یا یکی موجود است و دیگری موجود نیست، مانند اینکه بگوییم ذات موجود است، ولی صفات موجود نیستند؛ یا هیچکدام موجود نیستند، بلکه امر سومی آنها را موجود کرده است. اگر هر دو موجود باشند، در این صورت در واقع اتحادی رخ نداده است، بلکه دو موجود بودهاند و اکنون نیز موجودند. بازگشت این سخن به این است که آنها در واقع دو موجودند، نه یک وجود و اگر یکی موجود بوده و دیگری موجود نباشد، در این صورت نیز اتحاد معنا ندارد؛ زیرا اتحاد بین امر موجود و معدوم نامعقول است و اگر هیچکدام موجود نباشند، باز اتحاد معنا ندارد، بلکه در واقع هر دو از بین گرفتهاند و امر سومی پدید آمده است. پس در همه شقوق، اتحاد محال است. |
ویرایش