پرش به محتوا

المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد'
جز (جایگزینی متن - 'معانیالقرآن' به 'معاني القرآن')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد')
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:
[[طلبه، جمال]] (گردآورنده)
[[طلبه، جمال]] (گردآورنده)


[[ابن‌عطیه، عبدالحق بن غالب]] (نویسنده)
[[ابن عطیه، عبدالحق بن غالب]] (نویسنده)
| زبان =عربی
| زبان =عربی
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏94‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏م‎‏3
| کد کنگره =‏BP‎‏ ‎‏94‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏الف‎‏2‎‏م‎‏3
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
 
{{کاربردهای دیگر|المحرر (ابهام‌زدایی)}}
 
{{کاربردهای دیگر|المحرر (ابهام زدایی)}}
 
 


'''المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز''' اثر [[ابن عطیه، عبدالحق بن غالب|ابن عطيه عبدالحق بن غالب بن عبدالرحمن]] (متوفى 546/542/541ق).<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/2402/1/29 مقدمه‌محقق، ص29]</ref>، يكى از مهم‌ترين تفاسير درايى (اجتهادى) در قرن 6ق محسوب مى‌شود. وى اين تفسير را پيش از تصدى قضاوت شهر مريه، در سال 529ق تأليف كرده بود. المحرر الوجيز همواره در مغرب مورد توجه بوده و از منابع اساسى تفاسيرى چون البحر المحيط ابوحيان و الجامع لاحكام القرآن قرطبى بوده است.
'''المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز''' اثر [[ابن عطیه، عبدالحق بن غالب|ابن عطيه عبدالحق بن غالب بن عبدالرحمن]] (متوفى 546/542/541ق).<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/2402/1/29 مقدمه‌محقق، ص29]</ref>، يكى از مهم‌ترين تفاسير درايى (اجتهادى) در قرن 6ق محسوب مى‌شود. وى اين تفسير را پيش از تصدى قضاوت شهر مريه، در سال 529ق تأليف كرده بود. المحرر الوجيز همواره در مغرب مورد توجه بوده و از منابع اساسى تفاسيرى چون البحر المحيط ابوحيان و الجامع لاحكام القرآن قرطبى بوده است.


[[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] شيوه اين تفسير را ستوده است؛ در مقدمه خود مى‌نويسد: «بسيارى دست به نوشتن تفسير نقلى زدند و آثار وارده از صحابه و تابعين را گرد آوردند تا به [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[واقدی، محمد بن عمر|واقدى]] و [[ثعلبی، احمد بن محمد|ثعلبى]] و مانند اينها منتهى گرديد، از اين‌رو اين تفاسير، از گفته‌هاى يهوديان مسلمان شده -جز در موارد احكام- سالم نمانده و مفسران دراين‌باره تساهل ورزيدند و کتاب‌هاى خود را از اين منقولات بى‌اساس پر كردند.
[[ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد|ابن خلدون]] شيوه اين تفسير را ستوده است؛ در مقدمه خود مى‌نويسد: «بسيارى دست به نوشتن تفسير نقلى زدند و آثار وارده از صحابه و تابعين را گرد آوردند تا به [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[واقدی، محمد بن عمر|واقدى]] و [[ثعلبی، احمد بن محمد|ثعلبى]] و مانند اينها منتهى گرديد، از اين‌رو اين تفاسير، از گفته‌هاى يهوديان مسلمان شده -جز در موارد احكام- سالم نمانده و مفسران دراين‌باره تساهل ورزيدند و کتاب‌هاى خود را از اين منقولات بى‌اساس پر كردند.


تا آنگاه كه دوران تحقيق و بررسى فرا رسيد ‎و [[ابن عطیه، عبدالحق بن غالب|ابومحمد عطيه]] به تلخيص و تهذيب منقولات تفسيرى همت گماشت و آنچه را قرين صحت بود برگزيد و در اندلس كتابى آراسته و پيراسته براى مردم مغرب زمين به رشته تحرير درآورد.پس از او قرطبى نيز همان راه را پيمود و تفسير خود را بر همان اساس تدوين كرد و در شرق بلاد اسلامى شهرت و رواج يافت».
تا آنگاه كه دوران تحقيق و بررسى فرا رسيد ‎و [[ابن عطیه، عبدالحق بن غالب|ابومحمد عطيه]] به تلخيص و تهذيب منقولات تفسيرى همت گماشت و آنچه را قرين صحت بود برگزيد و در اندلس كتابى آراسته و پيراسته براى مردم مغرب زمين به رشته تحرير درآورد.پس از او قرطبى نيز همان راه را پيمود و تفسير خود را بر همان اساس تدوين كرد و در شرق بلاد اسلامى شهرت و رواج يافت».
خط ۸۳: خط ۷۹:
در نقل اسرائيليات و قصص قرآنى به حداقل اكتفا نموده، هنگام ضرورت نقل، به نقد آنها مى‌پردازد و بر مفسرينى كه كتب خود را مملوّ از اينگونه قصص و اسرائيليات نموده‌اند، خرده مى‌گيرد. ديدگاه كلى ايشان اين است كه اين‌گونه روايات (اسرائيليات) با قواعد عقلى و نقلى سازگارى ندارد؛ مانند: قصه هاروت و ماروت و زهره.
در نقل اسرائيليات و قصص قرآنى به حداقل اكتفا نموده، هنگام ضرورت نقل، به نقد آنها مى‌پردازد و بر مفسرينى كه كتب خود را مملوّ از اينگونه قصص و اسرائيليات نموده‌اند، خرده مى‌گيرد. ديدگاه كلى ايشان اين است كه اين‌گونه روايات (اسرائيليات) با قواعد عقلى و نقلى سازگارى ندارد؛ مانند: قصه هاروت و ماروت و زهره.


در مسائل كلامى اشعرى مسلك بوده و با معتزله به مجادله برمى‌خيزد؛ مانند: آيه 164 سوره نساء ''' «و كلّم الله موسى تكليما» ''' در معناى كلام، ج 2، صفحه 137. همچنين در صفحات ديگر مانند استهزاء، غضب، حياء، استواء، محبت و وجه و يا مانند مسئله رؤيت خداوند در آخرت و تأويل ''' «لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار» ''' در سوره انعام، آيه 103،.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/2403/1/330 ج 2، صفحه 330]</ref>
در مسائل كلامى اشعرى مسلك بوده و با معتزله به مجادله برمى‌خيزد؛ مانند: آيه 164 سوره نساء''' «و كلّم الله موسى تكليما»''' در معناى كلام، ج 2، صفحه 137. همچنين در صفحات ديگر مانند استهزاء، غضب، حياء، استواء، محبت و وجه و يا مانند مسئله رؤيت خداوند در آخرت و تأويل''' «لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار»''' در سوره انعام، آيه 103،.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/2403/1/330 ج 2، صفحه 330]</ref>


البته ايشان در پاره‌اى مباحث به‌گونه‌اى ديدگاه معتزله را ترجيح داده، به آن تمايل نشان مى‌دهد؛ مانند: آيه 26 سوره يونس ''' «للذين احسنوا الحسنى و زيادة» '''.
البته ايشان در پاره‌اى مباحث به‌گونه‌اى ديدگاه معتزله را ترجيح داده، به آن تمايل نشان مى‌دهد؛ مانند: آيه 26 سوره يونس''' «للذين احسنوا الحسنى و زيادة»'''.


روش كلى وى در بيان مطالب به اين ترتيب است كه ابتداى سوره‌ها، اطلاعات كلى درباره سوره، شامل مكى و مدنى بودن، فضل، عدد آيات و القاب آن را بيان مى‌دارد و در آيات پس از ذكر آنها مستقيماً وارد تفسير مى‌شود و ضمن آن به نقل اقوال مفسرين و نقد آنها، بحث‌هاى لغوى، معانى، نحوى، قرائت، بيان شواهد شعرى و ادبى، نقل روايات و اسباب نزول مى‌پردازد.
روش كلى وى در بيان مطالب به اين ترتيب است كه ابتداى سوره‌ها، اطلاعات كلى درباره سوره، شامل مكى و مدنى بودن، فضل، عدد آيات و القاب آن را بيان مى‌دارد و در آيات پس از ذكر آنها مستقيماً وارد تفسير مى‌شود و ضمن آن به نقل اقوال مفسرين و نقد آنها، بحث‌هاى لغوى، معانى، نحوى، قرائت، بيان شواهد شعرى و ادبى، نقل روايات و اسباب نزول مى‌پردازد.
خط ۹۱: خط ۸۷:
در نقل روايات، گاهى از گفتار ائمه اهل‌بيت(ع) آغاز مى‌كند. معمولاً هنگامى‌كه اظهار نظر مى‌كند، آن را با عنوان قال القاضى ابومحمد مطرح مى‌كند. اين روش، به تفسير املائى مى‌ماند تا انشايى و مى‌رساند كه وى تفسير خود را بر جمع شاگردان املا مى‌كرده و آنان مى‌نوشته‌اند؛ مانند: فرّاء در «معانى القرآن».
در نقل روايات، گاهى از گفتار ائمه اهل‌بيت(ع) آغاز مى‌كند. معمولاً هنگامى‌كه اظهار نظر مى‌كند، آن را با عنوان قال القاضى ابومحمد مطرح مى‌كند. اين روش، به تفسير املائى مى‌ماند تا انشايى و مى‌رساند كه وى تفسير خود را بر جمع شاگردان املا مى‌كرده و آنان مى‌نوشته‌اند؛ مانند: فرّاء در «معانى القرآن».


ابن عطيه در جهتى از تفسير خود محافظه‌كارانه عمل كرده است؛ مثلاً در تفسير آيه ''' «و انذر عشيرتك الاقربين» '''.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/2405/1/245 شعراء 214،ج 4، ص245]</ref>، روايت وارده را به‌طور سربسته و ابهام‌گونه نقل كرده است.
ابن عطيه در جهتى از تفسير خود محافظه‌كارانه عمل كرده است؛ مثلاً در تفسير آيه''' «و انذر عشيرتك الاقربين»'''.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/2405/1/245 شعراء 214،ج 4، ص245]</ref>، روايت وارده را به‌طور سربسته و ابهام‌گونه نقل كرده است.


همچنين ذيل آيه تطهير.احزاب، آيه 33<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/2405/1/384 جلد 4، ص384]</ref>، شأن نزول آن را درباره اهل‌بيت(ع) (5 تن آل عبا) دانسته و روايات مربوط به آن را به عنوان رأى مشهور آورده است، ولى احتمال مى‌دهد شامل زوجات نيز بشود با اين وصف سخن پيامبر(ص) خطاب به ام‌سلمه (انت الى خير) را نيز در پى آن آورده و مسأله را مبهم رها كرده است.
همچنين ذيل آيه تطهير.احزاب، آيه 33<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/2405/1/384 جلد 4، ص384]</ref>، شأن نزول آن را درباره اهل‌بيت(ع) (5 تن آل عبا) دانسته و روايات مربوط به آن را به عنوان رأى مشهور آورده است، ولى احتمال مى‌دهد شامل زوجات نيز بشود با اين وصف سخن پيامبر(ص) خطاب به ام‌سلمه (انت الى خير) را نيز در پى آن آورده و مسأله را مبهم رها كرده است.
خط ۱۸۲: خط ۱۷۸:
[[الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي]]
[[الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي]]


[[ تفسير الجيلاني]]
[[تفسير الجيلاني]]


[[تفسیر الشهرستاني]]
[[تفسیر الشهرستاني]]