۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
#موضوع علم اصول، ادله اربعه است؛ آن هم با وصف دليليت و حجيت؛ يعنى موضوع مقيد و موصوف به وصف و حيثيت تقييديهاش. | #موضوع علم اصول، ادله اربعه است؛ آن هم با وصف دليليت و حجيت؛ يعنى موضوع مقيد و موصوف به وصف و حيثيت تقييديهاش. | ||
#در مواردى كه تبادرى هست و معنايى از لفظى به ذهن مىآيد، ولى در استناد آن به قرينه يا به خود لفظ شك داريم، از اصل عدم قرينه استفاده كرده و مىگوييم: قرينهاى در بين نيست و نتيجه | #در مواردى كه تبادرى هست و معنايى از لفظى به ذهن مىآيد، ولى در استناد آن به قرينه يا به خود لفظ شك داريم، از اصل عدم قرينه استفاده كرده و مىگوييم: قرينهاى در بين نيست و نتيجه مىگیريم كه تبادر به خود لفظ اسناد دارد و علامت حقيقت است. | ||
#چون معناى لفظ در حال وضع واحد بوده و وضع و استعمال هم كه توقيفى هستند، پس استعمال در اكثر از معناى واحد جايز نيست. | #چون معناى لفظ در حال وضع واحد بوده و وضع و استعمال هم كه توقيفى هستند، پس استعمال در اكثر از معناى واحد جايز نيست. | ||
#مشتق، يكبار براى خصوص متلبس بالمبدأ في الحال و يكبار براى ما انقضى عنه التلبس وضع شده است. | #مشتق، يكبار براى خصوص متلبس بالمبدأ في الحال و يكبار براى ما انقضى عنه التلبس وضع شده است. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
#مؤلف، در بحث اجتهاد و تعريف آن به تفصيل وارد مىشود و هر دو تعريف رايج آن را ذكر مىكند، اما هر دو را ناتمام مىداند و تصريح مىكند كه اجتهاد، استفراغ وسع در تحصيل حكم شرعى فرعى از ادله معتبر، توسط كسى است كه آشنا به ادله و احوال آنها بوده و داراى قوه قدسى باشد كه به واسطه آن قادر بر رد فروع بر اصول گردد. نویسنده، قيد«ظن» را از تعريف خارج مىسازد؛ چه آنچه از طريق اجتهاد حاصل مىشود، گاهى قطعى و گاهى ظنى است و هر دوى آنها نيز براى مجتهد و مقلدان او حجت است. | #مؤلف، در بحث اجتهاد و تعريف آن به تفصيل وارد مىشود و هر دو تعريف رايج آن را ذكر مىكند، اما هر دو را ناتمام مىداند و تصريح مىكند كه اجتهاد، استفراغ وسع در تحصيل حكم شرعى فرعى از ادله معتبر، توسط كسى است كه آشنا به ادله و احوال آنها بوده و داراى قوه قدسى باشد كه به واسطه آن قادر بر رد فروع بر اصول گردد. نویسنده، قيد«ظن» را از تعريف خارج مىسازد؛ چه آنچه از طريق اجتهاد حاصل مىشود، گاهى قطعى و گاهى ظنى است و هر دوى آنها نيز براى مجتهد و مقلدان او حجت است. | ||
#[[میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن|ميرزاى قمى]]، از كسانى است كه در ميان اماميه به حجيت مطلق ظنون حكم كرده است؛ مهمترين دليل براى انكار انحصار حجيت ظنون به ظن خاصى كه دليل قطعى شرعى بر حجيت آن وجود دارد، دليل انسداد باب علم بعد از غيبت كبرا است. | #[[میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمدحسن|ميرزاى قمى]]، از كسانى است كه در ميان اماميه به حجيت مطلق ظنون حكم كرده است؛ مهمترين دليل براى انكار انحصار حجيت ظنون به ظن خاصى كه دليل قطعى شرعى بر حجيت آن وجود دارد، دليل انسداد باب علم بعد از غيبت كبرا است. | ||
#اجتماع امر و نهى جايز است، چون اگر بگوييم: احكام شرعيه به افراد تعلق | #اجتماع امر و نهى جايز است، چون اگر بگوييم: احكام شرعيه به افراد تعلق مىگیرند و فرد خارجى با خصوصيات فردى تحت امر و نهى مىرود و از عباد، ايجاد آن طلب مىشود، در بحث اجتماع بايد قائل به امتناع اجتماع شويم، زيرا فرد خارجى واحد است و شىء واحد محال است هم امر داشته باشد و هم نهى و مشكل اجتماع ضدين به قوت خودش باقى است، اما اگر بگوييم: احكام شرعى، به طبايع تعلق مىگیرند، در مبحث اجتماع، مىتوانيم قائل به امكان اجتماع شويم، زيرا امر، بر طبيعت صلات و نهى، بر طبيعت غصب بار شده است و صلات و غصب دو طبيعت جداگانه هستند، پس هيچ محذورى ندارد كه يكى، امر و ديگرى، نهى داشته باشد و نزاع اجتماع ضدين در اين فرض مرتفع مىشود و از آنجا كه ما طرفدار تعلق احكام به طبايع هستيم، در اينجا قائل به امكان مىشويم. | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش