۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''') |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
'''التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج''' تأليف مفسّر و عالم اهلسنت سورى [[زحیلی، وهبه|وهبة زحيلى]](متولد 1932م)، از آثار شايان توجه قرآنپژوهى معاصر است. | '''التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج''' تأليف مفسّر و عالم اهلسنت سورى [[زحیلی، وهبه|وهبة زحيلى]](متولد 1932م)، از آثار شايان توجه قرآنپژوهى معاصر است. | ||
نویسنده در آغاز، طى مقدمهاى كوتاه به | نویسنده در آغاز، طى مقدمهاى كوتاه به انگیزه خود از تدوين اين تفسير، شيوه تفسير و منابع و مآخذ آن مىپردازد. آنگاه برابر شيوه معمول بيشتر مفسران كه در آغاز تفسير، برخى از مباحث علوم قرآنى را يادآور مىشوند، به بحث و بررسى مختصر درباره بعضى از مباحث مىپردازد كه حدود 35 صفحه را دربر مىگیرد. برخى از مباحث علوم قرآنى مطرح شده در اين بخش بدينترتيب است: تعريف قرآن، اسامى قرآن، کیفیت نزول، مكى و مدنى، جمع قرآن در زمان رسولالله(ص) و در زمان ابوبكر و عثمان، رسمالخط عثمانى، قرائات هفتگانه، اعجاز قرآن و وجوه آن، ترجمه قرآن، حروف مقطعه، تشبيه، استعاره، كنايه، تعريض و مجاز در قرآن. | ||
ايشان به اختصار درباره هر يك از گزارههاى ياد شده مطالبى را مطرح و ديدگاه خود را درباره آن بيان داشته است. و نيز به مانند برخى تفاسير در ذيل بعضى آيات، مباحث عمده علوم قرآنى را آورده است؛ مثلاً در ذيل آيه 7 سوره آل عمران.<ref>ج 3، ص149</ref>درباره محكم و متشابه نكاتى يادآور شده است. از اينرو مباحث مهم علوم قرآنى به اختصار در مقدمه تفسير و در ضمن تفسير آيات قرآنى مطرح شده است كه برای دستيابى و اطلاع از موارد عنوان شده، رجوع به جلد 31 و 32 تفسير كه در بردارنده فهرست موضوعات قرآن و تفسير است، ضروى مىنمايد. | ايشان به اختصار درباره هر يك از گزارههاى ياد شده مطالبى را مطرح و ديدگاه خود را درباره آن بيان داشته است. و نيز به مانند برخى تفاسير در ذيل بعضى آيات، مباحث عمده علوم قرآنى را آورده است؛ مثلاً در ذيل آيه 7 سوره آل عمران.<ref>ج 3، ص149</ref>درباره محكم و متشابه نكاتى يادآور شده است. از اينرو مباحث مهم علوم قرآنى به اختصار در مقدمه تفسير و در ضمن تفسير آيات قرآنى مطرح شده است كه برای دستيابى و اطلاع از موارد عنوان شده، رجوع به جلد 31 و 32 تفسير كه در بردارنده فهرست موضوعات قرآن و تفسير است، ضروى مىنمايد. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
پس از مقدمه تفسير و مباحث علوم قرآنى، تفسير آيات آغاز گرديده و از ابتداى قرآن تا پایان آن به ترتيب سورهها، هر سوره به چندين بخش تقسيم گرديده و نكتههاى گوناگون تفسيرى آن مطرح شده است. | پس از مقدمه تفسير و مباحث علوم قرآنى، تفسير آيات آغاز گرديده و از ابتداى قرآن تا پایان آن به ترتيب سورهها، هر سوره به چندين بخش تقسيم گرديده و نكتههاى گوناگون تفسيرى آن مطرح شده است. | ||
== | == انگیزه تدوين تفسير == | ||
دكتر وهبة زحيلى دراينباره مىنويسد: «چون من نياز شديدى را ميان گروههاى گوناگون مردم، كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، احساس كردم و به اين نتيجه رسيدم كه مردم علاقه دارند محتواى كتاب الهى را بدانند و بر اين عقيدهاند كه از مهمترين چيزهایى كه در پيشگاه خداوند از انسان مورد پرسش قرار | دكتر وهبة زحيلى دراينباره مىنويسد: «چون من نياز شديدى را ميان گروههاى گوناگون مردم، كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، احساس كردم و به اين نتيجه رسيدم كه مردم علاقه دارند محتواى كتاب الهى را بدانند و بر اين عقيدهاند كه از مهمترين چيزهایى كه در پيشگاه خداوند از انسان مورد پرسش قرار مىگیرد، قرآن كريم است، چه اينكه اگر فرد مسلمان به قرآن عمل كرد، حجت به نفع وى و در صورت عمل نكردن، حجت عليه اوست، بر آن شدم تفسيرى برای پاسخگويى به نيازهاى آنان بنويسم. با توجه به اينكه تفاسير قديمى به مثابه دائرةالمعارفى بزرگ هستند، من به بيان مستقيم معناى آيه اهتمام ورزيدم، بهگونهاى كه هرگاه انسان بخواهد يك آيه و يا تفسير آن را بخواند مقصود از آن آيه در ذهن او نقش ببندد. اين نخستين گام در موفقيت تفسير است؛ زيرا مهم اين است كه انسان مضمون آيه را به عنوان كلّ پيوسته و ناگسسته بفهمد و سپس چگونگى پيوند آيه را به ما قبل و ما بعدش، درك كند، چون آيات قرآن، هدف و غرض مشخصى را دنبال مىكنند، و من اين شيوه را در تفسير «المنير» انتخاب كردم. زمانى كه من در دبى رئيس دانشكده شريعت و قانون در دانشگاه امارات بودم و زن و فرزندى با من نبود، مدت پنج سال با فراغ بال در آنجا درنگ كردم به برخى كارهاى علمى پرداختم و همه اين فرصت پنج ساله را تابستان و زمستان به كار اين تفسير اشتغال داشتم و دو سال هم در دمشق، به چاپ و نشر آن پرداختم كه هفت سال كار مىشود.<ref>رضايى کرمانى، محمدعلى، ص307</ref> | ||
== شيوه تفسير == | == شيوه تفسير == | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
الف) اعراب آيات: مفسر هر سوره را به چند بخش از آيات تقسيم كرده و در آغاز اعراب كلمهها و جملههایى را كه در آيه، وجه اعرابى آنها مشكل بوده يا داراى چند وجه است، بيان كرده است؛ از اينرو فقط نقش كلمه و يا جمله را در آيات يادآور شده كه در فارسی اصطلاحاً «تركيب» ناميده مىشود. ولى درباره خود كلمه (تجزيه آن) در موارد محدودى مطالبى را آورده است؛ به اين دليل كه علم صرف و لغت و مفردات به اين مهم اختصاص دارد و لزومى ندارد به آن پرداخته شود. اين بخش (اعراب آيات) در تمامى تفسير، بدون استثناء، پس از يادآورى هر بخش از آيات آورده شده است. | الف) اعراب آيات: مفسر هر سوره را به چند بخش از آيات تقسيم كرده و در آغاز اعراب كلمهها و جملههایى را كه در آيه، وجه اعرابى آنها مشكل بوده يا داراى چند وجه است، بيان كرده است؛ از اينرو فقط نقش كلمه و يا جمله را در آيات يادآور شده كه در فارسی اصطلاحاً «تركيب» ناميده مىشود. ولى درباره خود كلمه (تجزيه آن) در موارد محدودى مطالبى را آورده است؛ به اين دليل كه علم صرف و لغت و مفردات به اين مهم اختصاص دارد و لزومى ندارد به آن پرداخته شود. اين بخش (اعراب آيات) در تمامى تفسير، بدون استثناء، پس از يادآورى هر بخش از آيات آورده شده است. | ||
مأخذ و منبع تفسير در اين بخش «البيان في غريب إعراب القرآن» ابوالبركات [[ابنانباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] است؛ ولى از تفسير قرطبى و [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|كشاف]] [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] و ديگر تفاسير هم سود جسته است كه گاهى مفسر نيز با درايت خويش پارهاى از موارد را برترى داده و در حقيقت ديدگاه خويش را بيان كرده است.<ref>متن كتاب، جلد 1، پاورقى صفحه 72</ref>در واقع اين بخش از تفسير كه در | مأخذ و منبع تفسير در اين بخش «البيان في غريب إعراب القرآن» ابوالبركات [[ابنانباری، عبدالرحمن بن محمد|ابن انبارى]] است؛ ولى از تفسير قرطبى و [[الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل في وجوه التأويل|كشاف]] [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]] و ديگر تفاسير هم سود جسته است كه گاهى مفسر نيز با درايت خويش پارهاى از موارد را برترى داده و در حقيقت ديدگاه خويش را بيان كرده است.<ref>متن كتاب، جلد 1، پاورقى صفحه 72</ref>در واقع اين بخش از تفسير كه در برگیرنده تمامى آيات قرآن است، خود يك دوره كامل اعراب قرآن بوده و بخش زيادى از تفسير را به خود اختصاص داده است. | ||
ب) بلاغت آيات: اين بخش، پس از فصل اعراب در سرتاسر تفسير ديده مىشود. در زير عنوان بلاغت، مصاديق موضوعى و مباحث علوم بلاغت (معانى، بيان و بديع) مطرح شده و با آيات قرآنى تطبيق گرديده است؛ مثلاً درباره آيه دوم سوره بقره چنين آمده است: ''' «ذلك الكتاب» ''' ذلك اسم اشاره دور است كه به جاى اسم اشاره نزدیک آمده و علت آن بلندمرتبگى قرآن است. ''' «هدى للمتقين» ''' مجاز مرسل است، زيرا كه هدايت به قرآن نسبت داده شده است، ولى در حقيقت هادى خداوند است. فصل «بلاغت» در زير هر بخش از آيات، بيانگر اعجاز بيانى قرآن بوده و بسيار مفيد و سودمند است و خواننده را از رجوع به تفاسير ادبى بىنياز مىكند. | ب) بلاغت آيات: اين بخش، پس از فصل اعراب در سرتاسر تفسير ديده مىشود. در زير عنوان بلاغت، مصاديق موضوعى و مباحث علوم بلاغت (معانى، بيان و بديع) مطرح شده و با آيات قرآنى تطبيق گرديده است؛ مثلاً درباره آيه دوم سوره بقره چنين آمده است: ''' «ذلك الكتاب» ''' ذلك اسم اشاره دور است كه به جاى اسم اشاره نزدیک آمده و علت آن بلندمرتبگى قرآن است. ''' «هدى للمتقين» ''' مجاز مرسل است، زيرا كه هدايت به قرآن نسبت داده شده است، ولى در حقيقت هادى خداوند است. فصل «بلاغت» در زير هر بخش از آيات، بيانگر اعجاز بيانى قرآن بوده و بسيار مفيد و سودمند است و خواننده را از رجوع به تفاسير ادبى بىنياز مىكند. | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
در تفسيرهاى قديمى، اين عنوانبندى برای بخشهاى گوناگون آيات قرآنى به چشم نمىخورد و در بيشتر تفاسير جديد نيز وجود ندارد. ذكر اين عناوين بهگونه فهرست بخشهاى آيات، خود كتابى مستقل و سودمند خواهد بود. | در تفسيرهاى قديمى، اين عنوانبندى برای بخشهاى گوناگون آيات قرآنى به چشم نمىخورد و در بيشتر تفاسير جديد نيز وجود ندارد. ذكر اين عناوين بهگونه فهرست بخشهاى آيات، خود كتابى مستقل و سودمند خواهد بود. | ||
ب) فصلبندى و باببندى مطالب: روشمند بودن هر كتاب و فصلبندى آن | ب) فصلبندى و باببندى مطالب: روشمند بودن هر كتاب و فصلبندى آن انگیزه و شوق مطالعه را در خواننده ايجاد مىكند و تفسيرهاى قرآن نيز به عنوان كتاب جامع از اين قاعده مستثنى نيستند. در تفسيرهاى قديمى اين موضوع رعايت نگرديده ولى در تفسيرهاى جديد سعى شده است كه مباحث تفسيرى در قالب بابها و فصلهاى جداگانه مطرح گردد. | ||
تفسير المنير در اين شيوه يكى از موفقترين تفسيرهاست؛ زيرا در ذيل هر چند آيه، فصلهاى گوناگونى را با عناوينى مشخص طرح كرده تا خواننده نياز خود را در فصل و عنوان مشخصى بجويد. | تفسير المنير در اين شيوه يكى از موفقترين تفسيرهاست؛ زيرا در ذيل هر چند آيه، فصلهاى گوناگونى را با عناوينى مشخص طرح كرده تا خواننده نياز خود را در فصل و عنوان مشخصى بجويد. | ||
ج)چند تفسير و كتاب در يك تفسير: چون اين تفسير مطالب گوناگونى را كه در حوزه علم تفسير قرار | ج)چند تفسير و كتاب در يك تفسير: چون اين تفسير مطالب گوناگونى را كه در حوزه علم تفسير قرار مىگیرد، فصلبندى و با عناوين معين، بيان كرده است، سبب گرديده تا چند تفسير و كتاب را در درون خود جاى دهد، مطالبى كه در سرتاسر تفسير ذيل عنوان، «الاعراب» آورده، در صورت جمعآورى در يك كتاب، يك دوره «اعراب القرآن» تقريباً جامع خواهد بود. همچنين مطالب ذيل عنوان «البلاغة» و عنوان «المفردات اللغوية» و «فضل السورة» كه هر كدام كتابى را تشكيل خواهند داد. | ||
د) حذف نظريات گوناگون تفسيرى: مفسر در مقدمه يادآور شده است كه اختلافهاى تفسيرى را كمتر يادآور شده است تا خواننده در پذيرش راه درست و درك حقايق قرآنى سرگردان نگردد و اين بسيار شايسته است. اين تفسير، با رسالت رساندن پيام قرآن به علاقهمندانى كه به شكل گسترده | د) حذف نظريات گوناگون تفسيرى: مفسر در مقدمه يادآور شده است كه اختلافهاى تفسيرى را كمتر يادآور شده است تا خواننده در پذيرش راه درست و درك حقايق قرآنى سرگردان نگردد و اين بسيار شايسته است. اين تفسير، با رسالت رساندن پيام قرآن به علاقهمندانى كه به شكل گسترده پىگیر مطالب تخصصى تفسير و ديدگاههاى گوناگون نيستند، تدوين شده است. | ||
ه) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى: آنچه از آيات قرآن با توجه به نكتههاى تفسيرى آن برداشت شده، ذيل عنوان «فقه الحياة أو الأحكام» بيان كرده است و تقريباً در همه موارد بهگونهاى دستهبندى شده و با شماره مسلسل، احكام تكليفيه، وضعيه، مسائل عقيدتى، اخلاقى و... كه در آيات بدانها اشاره شده، آمده است. اين بخش از تفسير كه بدون استثناء ذيل هر بخش از آيات آمده است، بسيار مفيد و سودمند بوده و در حقيقت پيام قرآن در اين تفسير، بيشتر در همين بخش خلاصه مىشود. | ه) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى: آنچه از آيات قرآن با توجه به نكتههاى تفسيرى آن برداشت شده، ذيل عنوان «فقه الحياة أو الأحكام» بيان كرده است و تقريباً در همه موارد بهگونهاى دستهبندى شده و با شماره مسلسل، احكام تكليفيه، وضعيه، مسائل عقيدتى، اخلاقى و... كه در آيات بدانها اشاره شده، آمده است. اين بخش از تفسير كه بدون استثناء ذيل هر بخش از آيات آمده است، بسيار مفيد و سودمند بوده و در حقيقت پيام قرآن در اين تفسير، بيشتر در همين بخش خلاصه مىشود. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
و) دو فهرست در يك فهرست: فهرست مندرج در مجلد 16 اين تفسير، هم فهرست موضوعى آيات قرآن و هم فهرست موضوعى تفسير است و چون همانگونه كه پيش از اين يادآور شديم مفسر برای هر بخش از آيات، عنوانى مشخص كرده، همان عناوين را به شكل فهرست موضوعى آيات قرآن دانسته و با فهرست تفسير تلفيق كرده و در قالب يك فهرست بر اساس حروف الفبا، درست كرده است. | و) دو فهرست در يك فهرست: فهرست مندرج در مجلد 16 اين تفسير، هم فهرست موضوعى آيات قرآن و هم فهرست موضوعى تفسير است و چون همانگونه كه پيش از اين يادآور شديم مفسر برای هر بخش از آيات، عنوانى مشخص كرده، همان عناوين را به شكل فهرست موضوعى آيات قرآن دانسته و با فهرست تفسير تلفيق كرده و در قالب يك فهرست بر اساس حروف الفبا، درست كرده است. | ||
بهنظر مىرسد صحيح و دقيق چنين بود كه دو فهرست جداگانه برای اين تفسير نوشته مىشد، يكى فهرست موضوعات آيات قرآن و ديگرى فهرست موضوعات و مطالب تفسير، هر چند فهرست موضوعهاى آيات قرآن، در گذشته توسط دانشمندان و قرآنپژوهان به شيوههاى گوناگون نوشته شده و منتشر گرديده است. از اينروى در هم آميختن اين دو فهرست نيكو به نظر نمىرسد؛ زيرا بيشتر فهرستهاى تفسيرى، فهرست موضوعى تفسير را دربر دارد و فهرست موضوعى قرآن را دربر | بهنظر مىرسد صحيح و دقيق چنين بود كه دو فهرست جداگانه برای اين تفسير نوشته مىشد، يكى فهرست موضوعات آيات قرآن و ديگرى فهرست موضوعات و مطالب تفسير، هر چند فهرست موضوعهاى آيات قرآن، در گذشته توسط دانشمندان و قرآنپژوهان به شيوههاى گوناگون نوشته شده و منتشر گرديده است. از اينروى در هم آميختن اين دو فهرست نيكو به نظر نمىرسد؛ زيرا بيشتر فهرستهاى تفسيرى، فهرست موضوعى تفسير را دربر دارد و فهرست موضوعى قرآن را دربر نمىگیرد. | ||
ز) فهرست نشدن اعلام ياد شده در تفسير: در فهرست موضوعى، اعلام و اشخاص گوناگونى كه در آيات قرآنى و يا در تفسير، چه به عنوان تأويل و چه به عنوان تنزيل از آنان ياد شده، ديده مىشوند؛ مانند: فرعون، ابولهب، ابوجهل و...و نيز يعقوب(ع)، يوسف(ع) و... ولى برخى از اعلام كه در تفسير مطالبى درباره آنان وارد شده در اين فهرست ديده نمىشود؛ از اينروى خواننده پس از مراجعه به فهرست و نديدن نام آنان، تصور مىكند كه در جلدهاى گوناگون تفسير از اين افراد يادى نگرديده و درباره آنان مطلبى آورده نشده است، درحالىكه چنين نيست؛ مثلاً درباره اعلام ذيل در تفسير مطالبى به چشم مىخورد ولى در فهرست (جزء 31 و 32) اين اعلام وجود ندارد: ولید بن عقبه.<ref>ج 24، ص226</ref>، بخت النصر.<ref>ج 15، ص24</ref>و.... | ز) فهرست نشدن اعلام ياد شده در تفسير: در فهرست موضوعى، اعلام و اشخاص گوناگونى كه در آيات قرآنى و يا در تفسير، چه به عنوان تأويل و چه به عنوان تنزيل از آنان ياد شده، ديده مىشوند؛ مانند: فرعون، ابولهب، ابوجهل و...و نيز يعقوب(ع)، يوسف(ع) و... ولى برخى از اعلام كه در تفسير مطالبى درباره آنان وارد شده در اين فهرست ديده نمىشود؛ از اينروى خواننده پس از مراجعه به فهرست و نديدن نام آنان، تصور مىكند كه در جلدهاى گوناگون تفسير از اين افراد يادى نگرديده و درباره آنان مطلبى آورده نشده است، درحالىكه چنين نيست؛ مثلاً درباره اعلام ذيل در تفسير مطالبى به چشم مىخورد ولى در فهرست (جزء 31 و 32) اين اعلام وجود ندارد: ولید بن عقبه.<ref>ج 24، ص226</ref>، بخت النصر.<ref>ج 15، ص24</ref>و.... |
ویرایش