پرش به محتوا

درج الدرر في تفسير القرآن العظيم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ني ' به 'نی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ني ' به 'نی')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۷: خط ۴۷:
جرجانى تفسيرش را به‌اختصار رقم زده است؛ جز مواردى بسيار اندك، از جمله ذيل آيه ''' «و ما ننسخ...» '''، جرجانى آيه را با نسخ احكام مرتبط مى‌داند. او به آيه 101 سوره نمل: ''' «و إذا بدلنا آية مكان آية...» ''' و نيز آيه 39 سوره رعد: ''' «يمحو الله ما يشاء و يثبت...» '''، استناد مى‌كند؛ اما شگفتا كه چونان پيشينيان و همگنانش بر طبل افترا مى‌كوبد و مى‌گويد: «اماميه» از شيعه، همانند يهود، «نسخ» را روا نمى‌دانند و نسخ را مانند «بداء» تلقى مى‌كنند و فرقى بين آن دو قائل نيستند و ترديدى نيست كه كذب محض است.<ref>مهدوى‌راد، محمدعلى، ص33</ref>
جرجانى تفسيرش را به‌اختصار رقم زده است؛ جز مواردى بسيار اندك، از جمله ذيل آيه ''' «و ما ننسخ...» '''، جرجانى آيه را با نسخ احكام مرتبط مى‌داند. او به آيه 101 سوره نمل: ''' «و إذا بدلنا آية مكان آية...» ''' و نيز آيه 39 سوره رعد: ''' «يمحو الله ما يشاء و يثبت...» '''، استناد مى‌كند؛ اما شگفتا كه چونان پيشينيان و همگنانش بر طبل افترا مى‌كوبد و مى‌گويد: «اماميه» از شيعه، همانند يهود، «نسخ» را روا نمى‌دانند و نسخ را مانند «بداء» تلقى مى‌كنند و فرقى بين آن دو قائل نيستند و ترديدى نيست كه كذب محض است.<ref>مهدوى‌راد، محمدعلى، ص33</ref>


جرجانى در اين تفسير، بيشتر از هر چيزى به جنبه‌هاى نحوى آيات قرآن پرداخته است. در تفسير آيات، به‌ويژه تبيين واژه‌ها، از آيات ديگر بهره مى‌گيرد (تفسير قرآن به قرآن)؛ براى مثال در تفسير «رب» كه آن را به معناى «سيد» گرفته است، به آيه‌هاى ''' «اذكرني عند ربك» '''<ref>يوسف: 42</ref>و ''' «ارجع إلى ربك» '''<ref>يوسف: 50</ref>استناد مى‌كند و اين بهره‌گيرى، در تفسير و تأويل آيات، حتى در برنمودن جهات ادبى آيات، بسى چشمگير است.<ref>ر.ک: همان</ref>
جرجانى در اين تفسير، بيشتر از هر چيزى به جنبه‌هاى نحوى آيات قرآن پرداخته است. در تفسير آيات، به‌ويژه تبيين واژه‌ها، از آيات ديگر بهره مى‌گيرد (تفسير قرآن به قرآن)؛ براى مثال در تفسير «رب» كه آن را به معناى «سيد» گرفته است، به آيه‌هاى ''' «اذكرنیعند ربك» '''<ref>يوسف: 42</ref>و ''' «ارجع إلى ربك» '''<ref>يوسف: 50</ref>استناد مى‌كند و اين بهره‌گيرى، در تفسير و تأويل آيات، حتى در برنمودن جهات ادبى آيات، بسى چشمگير است.<ref>ر.ک: همان</ref>


در اين كتاب، جنبه‌هاى ادبى چيره است. به‌گونه‌اى، كار جرجانى را مى‌توان به كار بيضاوى مانند كرد؛ يعنى او بيشتر مى‌كوشد جنبه‌هاى ادبى آيات را برنماياند. در اين جهت، او به معانى لغوى، جنبه‌هاى نحوى و تحليل‌هاى ادبى روى مى‌آورد. جرجانى، اديبى است چيره‌دست و موضع او در مسائل نحوى و ادبى تا حدودى براى ديگران، حجت. او گاه معانى و باريك‌بينى‌هاى معنايى را گزارش مى‌كند، بدون اينكه استشهاد كند و ديگرگاه براى استوارسازى معانى به‌دست‌داده از واژه‌ها، به منابع لغوى، ادبى و نحوى استشهاد مى‌كند؛ براى مثال، در تفسير ''' «فانفروا» ''' مى‌گويد: «نفر»، خروج و رويارويى با دشمن است. در تفسير «نقيب» كه آن را «ضامن و امين مردم و يا گروهى ويژه مى‌داند»، به كالبدشكافى واژه مى‌پردازد و با توجه به ريشه واژه، ديدگاه برگزيده خود را استوار مى‌كند. جالب است بدانيم جرجانى در جايگاه اديب و نحوى بزرگى - كه در فرهنگ اسلامى از مكانت رفيعى برخوردار است - گاه تعليل‌هاى نحويان را در تفسير واژه مى‌آورد و آن‌گاه آن همه را، يكسر واهى دانسته، مى‌گويد: «علت‌ها واهى است و معنى واژه را تنها از طريق سماع مى‌توان دريافت»<ref>همان، ص33</ref>
در اين كتاب، جنبه‌هاى ادبى چيره است. به‌گونه‌اى، كار جرجانى را مى‌توان به كار بيضاوى مانند كرد؛ يعنى او بيشتر مى‌كوشد جنبه‌هاى ادبى آيات را برنماياند. در اين جهت، او به معانى لغوى، جنبه‌هاى نحوى و تحليل‌هاى ادبى روى مى‌آورد. جرجانى، اديبى است چيره‌دست و موضع او در مسائل نحوى و ادبى تا حدودى براى ديگران، حجت. او گاه معانى و باريك‌بينى‌هاى معنايى را گزارش مى‌كند، بدون اينكه استشهاد كند و ديگرگاه براى استوارسازى معانى به‌دست‌داده از واژه‌ها، به منابع لغوى، ادبى و نحوى استشهاد مى‌كند؛ براى مثال، در تفسير ''' «فانفروا» ''' مى‌گويد: «نفر»، خروج و رويارويى با دشمن است. در تفسير «نقيب» كه آن را «ضامن و امين مردم و يا گروهى ويژه مى‌داند»، به كالبدشكافى واژه مى‌پردازد و با توجه به ريشه واژه، ديدگاه برگزيده خود را استوار مى‌كند. جالب است بدانيم جرجانى در جايگاه اديب و نحوى بزرگى - كه در فرهنگ اسلامى از مكانت رفيعى برخوردار است - گاه تعليل‌هاى نحويان را در تفسير واژه مى‌آورد و آن‌گاه آن همه را، يكسر واهى دانسته، مى‌گويد: «علت‌ها واهى است و معنى واژه را تنها از طريق سماع مى‌توان دريافت»<ref>همان، ص33</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش