۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رجایی، مهدی' به 'رجایی، سید مهدی') |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
منظور از نقيب و كاربرد آن در اينجا به عنوان رئيس، ولى و سرپرست منصوب است. | منظور از نقيب و كاربرد آن در اينجا به عنوان رئيس، ولى و سرپرست منصوب است. | ||
شرافت خاندان پيامبر اكرم(ص) و ضرورت دوست داشتن آنان و حرمت نهادن به ايشان، از باورهاى اصيل مسلمانان از صدر اسلام است كه بر آياتى از قرآن، احاديثى از پيامبر(ص) و سنّت خلفاى راشدين استوار است. علاوه بر اين، خاندان پيامبر خدا، در برخى حقوق و احكام شرعى (صدقات واجب و...) با ديگر مسلمانان تفاوت دارند، به خاطر همين باورهاى | شرافت خاندان پيامبر اكرم(ص) و ضرورت دوست داشتن آنان و حرمت نهادن به ايشان، از باورهاى اصيل مسلمانان از صدر اسلام است كه بر آياتى از قرآن، احاديثى از پيامبر(ص) و سنّت خلفاى راشدين استوار است. علاوه بر اين، خاندان پيامبر خدا، در برخى حقوق و احكام شرعى (صدقات واجب و...) با ديگر مسلمانان تفاوت دارند، به خاطر همين باورهاى فراگیر، نسب شناسان را برانگیخت تا به تألیف آثار اساسى بر محور شرح انساب قبائل و افراد كه متضمن آگاهىهاى تاريخى هم بود، اقدام نمايند. | ||
«هاشم بن عبدمناف بن قُصَى»، جدّ دوم پيامبر(ص) كه فرزندانش در نسب به وى «بنىهاشم» و «هاشمى» ناميده مىشوند، عمرى كوتاه و تنها دو پسر داشت و تبار منسوب به او، فرزندان پسرش عبدالمطّلب جدّ اوّل و نخستين سرپرست پيامبر(ص) مىباشد كه سيزده پسر داشت، به نامهاى: عبدالكعبه، ضرار، مقوّم، مغيره، ابولهب، عباس، عبدالله، ابوطالب، حمزه، زبير، نوفل، حارث و قُثَم كه از ميان آنان، برخى فرزند ذكورى از خود برجاى نگذاشتهاند؛ از جمله حمزه نسل عبدالله، تنها از طريق پيامبر اكرم(ص) حفظ شد و پس از آن حضرت نيز از طريق ازدواج فاطمه(س) و على(ع) به آلابوطالب، گره خورد. بدين ترتيب، در آل ابوطالب، شاخهاى پديد آمد، (علويان) كه منزلتى مضاعف داشت، تا جايى كه گاهى در تاريخ، طالبيين (آل ابوطالب) را علوى ناميدهاند. با آنكه نسل برادران على(ع) (عقيل و جعفر طيّار) نيز برجاى و بسى گسترده بود و تنها «طالب بن ابىطالب» بود كه فرزندى نداشت. اصل این اثر مشتمل بر انساب بنىهاشم (آل ابىطالب و آل عباس) و بنىاميّه (از فرزند اميّه بن عبدالشمس بن عبدمناف بن قصى) تا روزگار مؤلف بوده است؛ اما محقق آن [[رجایی، سید مهدی |سيد مهدى رجايى]]، بخشهاى مربوط به آلعباس و آلاميّه را از آن استخراج و منتشر ننموده است و فقط طالبيين كه منظور علويين مىباشند، آمده است. | «هاشم بن عبدمناف بن قُصَى»، جدّ دوم پيامبر(ص) كه فرزندانش در نسب به وى «بنىهاشم» و «هاشمى» ناميده مىشوند، عمرى كوتاه و تنها دو پسر داشت و تبار منسوب به او، فرزندان پسرش عبدالمطّلب جدّ اوّل و نخستين سرپرست پيامبر(ص) مىباشد كه سيزده پسر داشت، به نامهاى: عبدالكعبه، ضرار، مقوّم، مغيره، ابولهب، عباس، عبدالله، ابوطالب، حمزه، زبير، نوفل، حارث و قُثَم كه از ميان آنان، برخى فرزند ذكورى از خود برجاى نگذاشتهاند؛ از جمله حمزه نسل عبدالله، تنها از طريق پيامبر اكرم(ص) حفظ شد و پس از آن حضرت نيز از طريق ازدواج فاطمه(س) و على(ع) به آلابوطالب، گره خورد. بدين ترتيب، در آل ابوطالب، شاخهاى پديد آمد، (علويان) كه منزلتى مضاعف داشت، تا جايى كه گاهى در تاريخ، طالبيين (آل ابوطالب) را علوى ناميدهاند. با آنكه نسل برادران على(ع) (عقيل و جعفر طيّار) نيز برجاى و بسى گسترده بود و تنها «طالب بن ابىطالب» بود كه فرزندى نداشت. اصل این اثر مشتمل بر انساب بنىهاشم (آل ابىطالب و آل عباس) و بنىاميّه (از فرزند اميّه بن عبدالشمس بن عبدمناف بن قصى) تا روزگار مؤلف بوده است؛ اما محقق آن [[رجایی، سید مهدی |سيد مهدى رجايى]]، بخشهاى مربوط به آلعباس و آلاميّه را از آن استخراج و منتشر ننموده است و فقط طالبيين كه منظور علويين مىباشند، آمده است. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در مورد روايتگران از ابن طقطقى مىتوان از عزيزالدين ابوجعفر جسراوى، عزالدين ابوعبدالله حلّى مقرّى، عزّالدين ابوالفضل زيد موصلى و شرفالدين محمد عبيدلى و... نام برد. | در مورد روايتگران از ابن طقطقى مىتوان از عزيزالدين ابوجعفر جسراوى، عزالدين ابوعبدالله حلّى مقرّى، عزّالدين ابوالفضل زيد موصلى و شرفالدين محمد عبيدلى و... نام برد. | ||
محقّق در بحث از اثر غاية الاختصار، ابتدا خلاصه كلام بحرالعلوم را كه در مقدّمه اثر آمده است، را نقل، سپس كلام [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|صاحب الذريعه]] را در رابطه با اقوالى كه در خصوص مؤلف غاية الاختصار ذكر شده را مىآورد و در ادامه به نقل اقوال ديگرى كه در این خصوص در كتب مختلف بيان شده مىپردازد و در پایان نتيجه | محقّق در بحث از اثر غاية الاختصار، ابتدا خلاصه كلام بحرالعلوم را كه در مقدّمه اثر آمده است، را نقل، سپس كلام [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|صاحب الذريعه]] را در رابطه با اقوالى كه در خصوص مؤلف غاية الاختصار ذكر شده را مىآورد و در ادامه به نقل اقوال ديگرى كه در این خصوص در كتب مختلف بيان شده مىپردازد و در پایان نتيجه مىگیرند كه در معاجم رجالى معروف در خصوص [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] كه اثر به آن نسبت داده مىشود، چيزى نگاشته نشده و در پایان محقّق رجايى قول صحيح را اينطور بيان مىكنند كه تاجالدين بن محمد بن حمزه حسینى كتابى با نام غاية الاختصار فراهم كرد كه به جزء حذف اعقاب و انساب كه به ياد كرد فرزندان و نوادگان اختصاص داشته، در بخش تراجم عيناً با الاصيلى مطابق است و غاية الاختصار همان الاصيلى مىباشد و تعجب از مؤلف غاية الاختصار است كه چرا در اثر خود معترض به این مطلب نشده كه اثر او مختصر الاصيلى مىباشد. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
[[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقى]] اثر خود را با حمد و ستايش خداوند متعال شروع و در ضمن این تحميد به فضل انساب اشاره لطيفى دارند، بعد از اين، مقدمهاى در علم نسب كه مدخلى برای بحث اصلى این اثر شمرده مىشود، مىآورد. در این مقدّمه، چند بحث از جمله اهمّيت علم نسب و تاريخ آن، اقسام وضع نسب، معرّفى متبحرين تشجير، ملاك و ضابطه در مشجّر و مبسوط، فرق بين این دو، اصطلاحات اهل نسب و مؤلف بعد از این مباحث، مقدّمه خود را با پنج فصل ديگر به پایان مىبرد. این فصول عبارتند از: تعريف طعن، قدح و غمز و علامات هر كدام در علم انساب، چگونگى اثبات نسب نزد نسّابين، اوصاف و ویژگیهاى نسّابين، مشاهير علم نسب شناسى، طبقات طالبيين و در پایان مؤلف | [[ابن طقطقی، محمد بن علی|ابن طقطقى]] اثر خود را با حمد و ستايش خداوند متعال شروع و در ضمن این تحميد به فضل انساب اشاره لطيفى دارند، بعد از اين، مقدمهاى در علم نسب كه مدخلى برای بحث اصلى این اثر شمرده مىشود، مىآورد. در این مقدّمه، چند بحث از جمله اهمّيت علم نسب و تاريخ آن، اقسام وضع نسب، معرّفى متبحرين تشجير، ملاك و ضابطه در مشجّر و مبسوط، فرق بين این دو، اصطلاحات اهل نسب و مؤلف بعد از این مباحث، مقدّمه خود را با پنج فصل ديگر به پایان مىبرد. این فصول عبارتند از: تعريف طعن، قدح و غمز و علامات هر كدام در علم انساب، چگونگى اثبات نسب نزد نسّابين، اوصاف و ویژگیهاى نسّابين، مشاهير علم نسب شناسى، طبقات طالبيين و در پایان مؤلف انگیزه خود را از تدوين این اثر بيان مىكند. | ||
ابن طقطقى در رابطه با تاريخچه نسب شناسى مىگويد: علم نسب از جمله دانشهایى است كه به اعراب اختصاص دارد و آنها بودهاند كه در حفظ، ثبت و ضبط اصل و نوع خويش اهتمام فراوان داشتهاند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/15327/1/29 متن کتاب، ص29]</ref> | ابن طقطقى در رابطه با تاريخچه نسب شناسى مىگويد: علم نسب از جمله دانشهایى است كه به اعراب اختصاص دارد و آنها بودهاند كه در حفظ، ثبت و ضبط اصل و نوع خويش اهتمام فراوان داشتهاند.<ref>[https://www.noorlib.ir/view/fa/book/bookview/text/15327/1/29 متن کتاب، ص29]</ref> |
ویرایش