پرش به محتوا

الأضحوية في المعاد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'گي' به 'گی'
جز (جایگزینی متن - '}} '''' به '}} '''')
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی')
خط ۴۰: خط ۴۰:
مؤلف فصل اول لفظ معاد را به لحاظ لغوى مورد بررسى قرار داده و اعتقادات گوناگون در معاد را ياد آورى نموده است سپس در اديان آسمانى و در قرآن چه جايگاهى برای معاد متصور است را بيان می‌كند و به آيه شريفه «يا ايتها النفس المطمئنه * ارجعى الى ربك راضية مرضية» به عنوان ديدگاه قرآن درباره معاد استشهاد می‌نماید. اما اينكه اختلاف آراء در مورد معاد به چه شكلى می‌باشد در فصل دوم رساله مورد بررسى واقع شده است [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] عدهاى كم را كه داراى عقلى ضعيف و ناقص ميباشند را منكران معاد، و غالب مردم را اقرار كننده به معاد می‌داند كه همينها از چند بخش تشكيل شده‌اند عدهاى به جسمانى صرف بودن معاد قائلند، عدهاى فقط به روحانى بودن آن معتقدند و بخشى نيز معاد را روحانى و جسمانى ميدانند اما اينكه چه مذاهب و فرقى به این نظريات قائل شده‌اند مورد بحث مؤلف در دنباله همين فصل واقع گرديده است. بعد از دسته بندى نظريات در فصل سوم به تحليل و بررسى آنها پرداخته تا راى صواب در این باره مشخص گردد، نخست به نظريه گروهى كه قائلند معاد فقط جسمانى است پرداخته و علت قائل شدن به چنين نظريهاى را بيان كرده و علت باطل بودن آن و منشاء اشتباهات را بازگو می‌كند و به همين ترتيب به ديگر آراء باطله نيز همچون تناسخيه و امثالهم پرداخته نهایتا به این نتيجه منتهى ميگردد كه معاد نفسانى صرف می‌باشد لكن نه به آن ترتيبى كه قائلان به تناسخ خيال كرده‌اند وى استدلال خود را در این زمينه به فصول آتى واگذار می‌كند.
مؤلف فصل اول لفظ معاد را به لحاظ لغوى مورد بررسى قرار داده و اعتقادات گوناگون در معاد را ياد آورى نموده است سپس در اديان آسمانى و در قرآن چه جايگاهى برای معاد متصور است را بيان می‌كند و به آيه شريفه «يا ايتها النفس المطمئنه * ارجعى الى ربك راضية مرضية» به عنوان ديدگاه قرآن درباره معاد استشهاد می‌نماید. اما اينكه اختلاف آراء در مورد معاد به چه شكلى می‌باشد در فصل دوم رساله مورد بررسى واقع شده است [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] عدهاى كم را كه داراى عقلى ضعيف و ناقص ميباشند را منكران معاد، و غالب مردم را اقرار كننده به معاد می‌داند كه همينها از چند بخش تشكيل شده‌اند عدهاى به جسمانى صرف بودن معاد قائلند، عدهاى فقط به روحانى بودن آن معتقدند و بخشى نيز معاد را روحانى و جسمانى ميدانند اما اينكه چه مذاهب و فرقى به این نظريات قائل شده‌اند مورد بحث مؤلف در دنباله همين فصل واقع گرديده است. بعد از دسته بندى نظريات در فصل سوم به تحليل و بررسى آنها پرداخته تا راى صواب در این باره مشخص گردد، نخست به نظريه گروهى كه قائلند معاد فقط جسمانى است پرداخته و علت قائل شدن به چنين نظريهاى را بيان كرده و علت باطل بودن آن و منشاء اشتباهات را بازگو می‌كند و به همين ترتيب به ديگر آراء باطله نيز همچون تناسخيه و امثالهم پرداخته نهایتا به این نتيجه منتهى ميگردد كه معاد نفسانى صرف می‌باشد لكن نه به آن ترتيبى كه قائلان به تناسخ خيال كرده‌اند وى استدلال خود را در این زمينه به فصول آتى واگذار می‌كند.


در فصل چهارم بحث از حقيقت انسانى است و اينكه انسان به چه چيزى اطلاق ميگردد بوعلى می‌گوید وقتى انسانى می‌گوید "من" به چه چيزى نظر دارد آيا منظور از "من" فقط جسم ظاهرى است يا اعضاء باطنى را هم مثل قلب و مغز و... در بر ميگيرد يا بالاتر از آن، نفس انسان را نيز شامل ميگردد زيرا وقتى انسان می‌گوید نصيب من از خير يا شر منظورش نصيب نفسش می‌باشد، از اينجا به نتيجه ميرسد كه درك لذائذ و آلام بوسيله نفس می‌باشد و منظور از انسان همان نفس انسانى است.
در فصل چهارم بحث از حقيقت انسانى است و اينكه انسان به چه چيزى اطلاق ميگردد بوعلى می‌گوید وقتى انسانى می‌گوید "من" به چه چيزى نظر دارد آيا منظور از "من" فقط جسم ظاهرى است يا اعضاء باطنى را هم مثل قلب و مغز و... در بر ميگیرد يا بالاتر از آن، نفس انسان را نيز شامل ميگردد زيرا وقتى انسان می‌گوید نصيب من از خير يا شر منظورش نصيب نفسش می‌باشد، از اينجا به نتيجه ميرسد كه درك لذائذ و آلام بوسيله نفس می‌باشد و منظور از انسان همان نفس انسانى است.


فصل پنجم در اثبات استقناء نفس از بدن است. او می‌گوید در شرحى كه به كتاب نفس [[ارسطو]] نوشتهام این مطلب را به خوبى توضيح دادهام لكن آن قدرى كه در حوصله این كتاب است اثبات این حقيقت است كه نفس جوهرى است كه برای بقاء خود هيچ نيازى به بدن ندارد. غير مادى بودن صورت معقوله نيز از ديگر مباحث مطرح شده در این فصل رساله می‌باشد.
فصل پنجم در اثبات استقناء نفس از بدن است. او می‌گوید در شرحى كه به كتاب نفس [[ارسطو]] نوشتهام این مطلب را به خوبى توضيح دادهام لكن آن قدرى كه در حوصله این كتاب است اثبات این حقيقت است كه نفس جوهرى است كه برای بقاء خود هيچ نيازى به بدن ندارد. غير مادى بودن صورت معقوله نيز از ديگر مباحث مطرح شده در این فصل رساله می‌باشد.
خط ۴۸: خط ۴۸:
در آخرين فصل به تعريف احول مردم بعد از مرگ و چگونگى نشأت آخرت می‌پردازد. بوعلى می‌گوید اينچنين نيست كه همه لذائذ و آلام با حواس پنجگانه باشد. واقعيترين لذت حواس را رجوع به حال طبيعى می‌داند مثلاًوقتى انسان تشنه يا گرسنه می‌شود با خوردن آب يا غذا به حالت طبيعى باز ميگردد كه این بزرگترين لذت برای فرد است اما اضافه شدن امرى وهمى به لذائذ محسوسه باعث زيادى لذت خواهد شد مثلاًدر لذت تناكح وقتى رغبتى حيوانى ضميمه فعل فيزیکى جماع می‌شود لذت جماع دو چندان ميگرداند. پس هر یک از قواى مفكره يا متخيله و متوهمه، غضبيه و شهوانيه آثار خاصى را ميگذارد و آلام و لذائذش نيز فرا مادى و با اهميتتر و اثر گذارتر خواهد بود و تنيجتا هيچ یک از لذائذ علم آخرت كه مخصوص نفوس انسانى می‌باشد با لذائذ دنيوى، كامل قياس نخواهد بود و لذائذ اخروى لذتى عظيم و آلامش، آلامى عظيم و مهم خواهد بود.
در آخرين فصل به تعريف احول مردم بعد از مرگ و چگونگى نشأت آخرت می‌پردازد. بوعلى می‌گوید اينچنين نيست كه همه لذائذ و آلام با حواس پنجگانه باشد. واقعيترين لذت حواس را رجوع به حال طبيعى می‌داند مثلاًوقتى انسان تشنه يا گرسنه می‌شود با خوردن آب يا غذا به حالت طبيعى باز ميگردد كه این بزرگترين لذت برای فرد است اما اضافه شدن امرى وهمى به لذائذ محسوسه باعث زيادى لذت خواهد شد مثلاًدر لذت تناكح وقتى رغبتى حيوانى ضميمه فعل فيزیکى جماع می‌شود لذت جماع دو چندان ميگرداند. پس هر یک از قواى مفكره يا متخيله و متوهمه، غضبيه و شهوانيه آثار خاصى را ميگذارد و آلام و لذائذش نيز فرا مادى و با اهميتتر و اثر گذارتر خواهد بود و تنيجتا هيچ یک از لذائذ علم آخرت كه مخصوص نفوس انسانى می‌باشد با لذائذ دنيوى، كامل قياس نخواهد بود و لذائذ اخروى لذتى عظيم و آلامش، آلامى عظيم و مهم خواهد بود.


در انتها، نظريهاى را از ثابت بن قره نقل می‌كند و از آن به مذهب عجيب ياد می‌كند كه قائل است نفس از بدن منفصل گرديده و در جسم لطيفى جاى ميگيرد.
در انتها، نظريهاى را از ثابت بن قره نقل می‌كند و از آن به مذهب عجيب ياد می‌كند كه قائل است نفس از بدن منفصل گرديده و در جسم لطيفى جاى ميگیرد.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش