۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
مؤلف در بخش آغازين کتاب حاضر، به معرفى ابتدايى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]]، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مىپردازد. | مؤلف در بخش آغازين کتاب حاضر، به معرفى ابتدايى [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]]، تاريخ تولد و وفات، زادگاه، استادان و آثار او مىپردازد. | ||
[[امین، سید حسن|سيد حسن امین]] در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه برای حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعيليان صحبت مىكند. او در این بخش، بيان مىكند كه خواجه یکى از قربانيان يورش اول مغولان در زمان | [[امین، سید حسن|سيد حسن امین]] در بخش بعدى، تحت عنوان «اقدامات خواجه برای حفظ اسلام» از ارتباط خواجه با مغولان و اسماعيليان صحبت مىكند. او در این بخش، بيان مىكند كه خواجه یکى از قربانيان يورش اول مغولان در زمان چنگیز بود و مجبور شد كه برای حفظ جان خود به همراه افراد بسيارى، قلاع اسماعيليه را پناهگاه امن خود سازد. | ||
او در این بخش توضيح مىدهد كه خواجه در دومین حمله مغولان به فرماندهى هلاكوخان و پس از شكست اسماعيليان، به همراه دو تن ديگر، به سبب شهرتشان و نياز خانِ مغول به علم و تخصص آنان، جان سالم بهدربرد. طبق ديدگاه نویسنده، خواجه در این زمان، دريافت كه پيروزى نظامى بر مغولان امكانپذير نيست؛ ازاينرو، به فعاليت فرهنگى گستردهاى دست زد و برای آنكه مغولان در عرصه فكرى نيز غلبه نيابند، كوشيد در مقام یک منجم، اعتماد مغولان را به خود جلب كند و در نتيجه، از كشته شدن مردم و بهويژه علما و از میان رفتن کتابها | او در این بخش توضيح مىدهد كه خواجه در دومین حمله مغولان به فرماندهى هلاكوخان و پس از شكست اسماعيليان، به همراه دو تن ديگر، به سبب شهرتشان و نياز خانِ مغول به علم و تخصص آنان، جان سالم بهدربرد. طبق ديدگاه نویسنده، خواجه در این زمان، دريافت كه پيروزى نظامى بر مغولان امكانپذير نيست؛ ازاينرو، به فعاليت فرهنگى گستردهاى دست زد و برای آنكه مغولان در عرصه فكرى نيز غلبه نيابند، كوشيد در مقام یک منجم، اعتماد مغولان را به خود جلب كند و در نتيجه، از كشته شدن مردم و بهويژه علما و از میان رفتن کتابها جلوگیرى نمايد. | ||
نویسنده، سپس شايعه کتابسوزى در بغداد را مطرح مىكند و آنگاه به آثار مورخانى همچون [[رشیدالدین فضلالله|رشيدالدين فضلالله همدانى]]، [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]]، [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]] و [[ابن عماد، عبدالحی بن احمد|ابن عماد حنبلى]] اشاره مىنمايد كه هيچ ذكرى از کتابسوزى مغولان در بغداد در این آثار به چشم نمىخورد. | نویسنده، سپس شايعه کتابسوزى در بغداد را مطرح مىكند و آنگاه به آثار مورخانى همچون [[رشیدالدین فضلالله|رشيدالدين فضلالله همدانى]]، [[ابوالفداء، اسماعیل بن علی|ابوالفداء]]، [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]] و [[ابن عماد، عبدالحی بن احمد|ابن عماد حنبلى]] اشاره مىنمايد كه هيچ ذكرى از کتابسوزى مغولان در بغداد در این آثار به چشم نمىخورد. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
وى به مناسبت همزمانى حمله مغولها به سرزمینهاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبىها به سرزمینهاى غرب اسلامى، گريزى به جنگهاى صليبى مىزند و نشان مىدهد كه چگونه سلاطين سهگانه ايوبى طى سالهاى 1244 و 1243 میلادى استيلاى صليبىها بر حرم شريف را تثبيت میكردند. | وى به مناسبت همزمانى حمله مغولها به سرزمینهاى شرق اسلامى، با حمله پنجم صليبىها به سرزمینهاى غرب اسلامى، گريزى به جنگهاى صليبى مىزند و نشان مىدهد كه چگونه سلاطين سهگانه ايوبى طى سالهاى 1244 و 1243 میلادى استيلاى صليبىها بر حرم شريف را تثبيت میكردند. | ||
ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از یکسو با اسماعيليه در اثر پناهنده شدن وى به قلاع آنها و از سوى ديگر با مغولها در اثر راه يافتن او به دربار هلاكوخان و به دنبال شكست اسماعيليان، موجب شده است تا استاد امین بخش ديگرى از کتابش را بهعنوان «اسماعيليان» اختصاص دهد و در آن، به کیفیت | ارتباط [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] از یکسو با اسماعيليه در اثر پناهنده شدن وى به قلاع آنها و از سوى ديگر با مغولها در اثر راه يافتن او به دربار هلاكوخان و به دنبال شكست اسماعيليان، موجب شده است تا استاد امین بخش ديگرى از کتابش را بهعنوان «اسماعيليان» اختصاص دهد و در آن، به کیفیت شكلگیرى فرقه «اسماعيليه»، «فاطمیان» و انشعابات درونى آنها بپردازد. وى در این فصل، توضيح مىدهد كه: «اسماعيليان، فرقهاى از شیعیان هستند كه پس از [[امام جعفر صادق(ع)]] به امامت اسماعيل اعتقاد دارند و فاطمیان كه مدتها در مصر حكومت میكردند، از چنين مذهبى برخوردار بودند، اما پس از مرگ خليفه فاطمى (مستنصر) شكاف بزرگى میان صنوف اسماعيليان فاطمى روى داد؛ زيرا پس از مستنصر، فرزندش (ابوالقاسم احمد) خلافت را به دست گرفت. اما اشكال كار این بود كه این فرد نه فرزند بزرگ مستنصر بود و نه از نظر برخى از اسماعيليان شايستگى ولیعهدى داشت، بلكه از نظر این دسته، برادر ديگر وى؛ يعنى نزار، شايسته خلافت بود. همین امر موجب شد تا در سال 687، اسماعيليان به دو فرقه منشعب شوند: یک فرقه، قائل به امامت ابوالقاسم احمد المستعلى بالله و در نتيجه، موسوم به «مستعليه» گرديد و فرقه ديگر، قائل به امامت نزار و در نتيجه، موسوم به «نزاريه»». | ||
نویسنده، سپس به روند تكوين و رشد فرقه «نزاريه» مىپردازد و فهرست امامان آنها را بيان مىكند. آنگاه فرقه «اسماعيليه» را معرفى كرده است. | نویسنده، سپس به روند تكوين و رشد فرقه «نزاريه» مىپردازد و فهرست امامان آنها را بيان مىكند. آنگاه فرقه «اسماعيليه» را معرفى كرده است. | ||
استاد امین در ادامه این بحث، به یکى از دو مبحثى كه | استاد امین در ادامه این بحث، به یکى از دو مبحثى كه انگیزه اصلى تأليف این کتاب بودهاند، مىپردازد و آن خلطى است كه توسط محققان، بين اسماعيليان نزاريه باطنيه (آقاخانيه) با فاطمیان واقع شده است. وى توضيح مىدهد كه «آقاخانيه» ادامه «نزاريه»اند كه با فاطمیان دشمن بودند و «بُهرهها» در هند استمرار فاطمیان مصر محسوب مىشوند. | ||
یکى از مباحثى كه استاد امین استطرادا در این بخش آورده، نقد سخن [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] در باب ارتباط خواجه و خان مغول و اسماعيليه است. دكتر سيد امین با استناد به منابع اصلى تاريخى، نشان مىدهد كه اولاً، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نه تنها آنچنانكه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] ادعا كرده، وزير و مشاور اسماعيليان نبوده، بلكه اساساً اسماعيلى نبوده است و ثانياً، اسماعيليان خود یکى از اهداف مغولها و از نخستين قربانيان آنها بودهاند، نه هادى آنها به قتل خليفه عباسى و براندازى عباسيان. | یکى از مباحثى كه استاد امین استطرادا در این بخش آورده، نقد سخن [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] در باب ارتباط خواجه و خان مغول و اسماعيليه است. دكتر سيد امین با استناد به منابع اصلى تاريخى، نشان مىدهد كه اولاً، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] نه تنها آنچنانكه [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيمیه]] ادعا كرده، وزير و مشاور اسماعيليان نبوده، بلكه اساساً اسماعيلى نبوده است و ثانياً، اسماعيليان خود یکى از اهداف مغولها و از نخستين قربانيان آنها بودهاند، نه هادى آنها به قتل خليفه عباسى و براندازى عباسيان. | ||
نویسنده در ادامه، مجدداً و با تفصيل بيشترى از پيدايش دو فرقه «مستعليه» و «نزاريه» سخن مىگويد. استاد امین تهمت «حشاشين» به معناى مصرفكننده حشيش را درباره نزاريان مورد بحث و بررسى قرار مىدهد و اظهار مىدارد كه این تهمت از ناحيه ماركوپولو مىباشد و اسناد تاريخى و منابع موثق تاريخى نشان مىدهند كه آنها «حشاش» به معناى معتاد به ماده مخدر معروف نبودهاند، بلكه يا به معناى فروشنده | نویسنده در ادامه، مجدداً و با تفصيل بيشترى از پيدايش دو فرقه «مستعليه» و «نزاريه» سخن مىگويد. استاد امین تهمت «حشاشين» به معناى مصرفكننده حشيش را درباره نزاريان مورد بحث و بررسى قرار مىدهد و اظهار مىدارد كه این تهمت از ناحيه ماركوپولو مىباشد و اسناد تاريخى و منابع موثق تاريخى نشان مىدهند كه آنها «حشاش» به معناى معتاد به ماده مخدر معروف نبودهاند، بلكه يا به معناى فروشنده گیاه دارويى بودهاند و يا به معناى كسانى كه در عقيده به امامت نزار چونان كسانى هستند كه از شدت استعمال حشيش منگ و خرف شدهاند. | ||
[[امین، سید حسن|دكتر سيد حسن امین]] سپس به مناسبت، داستانهایى از فدائيان نزارى و عمليات ترور را كه آنها هدايت كردند، ذكر مىكند و به دليل ارتباط این عمليات با قلعههاى تسخيرناپذيرى كه آنها داشتند، از مهمترين قلعههاى آنان ياد كرده، ويژگىهاى آنها را بيان مىكند. آنگاه تحت عنوان «چه كسى مغولها را تحریک كرد»، يادآور این حقيقت مىشود كه در میان مسلمانان، عدهاى بودند كه سركوب نزاريان را از سركوب مغولان ملحد لازمتر مىدانستند و ازاينرو، بهجاى مجهز شدن در مقابل مغولان، به سركوب نزاريان پرداختند. | [[امین، سید حسن|دكتر سيد حسن امین]] سپس به مناسبت، داستانهایى از فدائيان نزارى و عمليات ترور را كه آنها هدايت كردند، ذكر مىكند و به دليل ارتباط این عمليات با قلعههاى تسخيرناپذيرى كه آنها داشتند، از مهمترين قلعههاى آنان ياد كرده، ويژگىهاى آنها را بيان مىكند. آنگاه تحت عنوان «چه كسى مغولها را تحریک كرد»، يادآور این حقيقت مىشود كه در میان مسلمانان، عدهاى بودند كه سركوب نزاريان را از سركوب مغولان ملحد لازمتر مىدانستند و ازاينرو، بهجاى مجهز شدن در مقابل مغولان، به سركوب نزاريان پرداختند. | ||
استاد امین، برای تكمیل بحث، نظر یک نویسنده مبنى بر همپيمانى و اتحاد مغولها با صليبيان در حمله به جهان اسلام را مورد بررسى قرار مىدهد و مىگويد: «رغبت و اشتياق صليبيان در همپيمانى با مغولهاى بتپرست امرى مسلم است، اما سؤالى كه مطرح مىباشد این است كه دليل رغبت و اشتياق مغولها به این موضوع و | استاد امین، برای تكمیل بحث، نظر یک نویسنده مبنى بر همپيمانى و اتحاد مغولها با صليبيان در حمله به جهان اسلام را مورد بررسى قرار مىدهد و مىگويد: «رغبت و اشتياق صليبيان در همپيمانى با مغولهاى بتپرست امرى مسلم است، اما سؤالى كه مطرح مىباشد این است كه دليل رغبت و اشتياق مغولها به این موضوع و انگیزه آنان چه بوده است؟». | ||
استاد در پاسخ به این سؤال مىگويد: «منگوقاآن (رهبر مغولها در آن زمان) تصمیم قطعى داشت كه راه | استاد در پاسخ به این سؤال مىگويد: «منگوقاآن (رهبر مغولها در آن زمان) تصمیم قطعى داشت كه راه چنگیز را در سيطره بر جهان از سر گیرد و كشورهاى اسلامى تنها بخشى از كشورهایى بودند كه وى تصمیم داشت آنها را فتح كند، نه همه آنها». | ||
وى سپس شواهدى بر این مطلب مىآورد و ثابت مىكند كه نيت منگوقاآن با صليبيان خالص نبوده، آنچنانكه نویسنده مزبور پنداشته است، بلكه نيت اصلى مغولان غلبه بر مسلمانان و مسيحيان بوده است. | وى سپس شواهدى بر این مطلب مىآورد و ثابت مىكند كه نيت منگوقاآن با صليبيان خالص نبوده، آنچنانكه نویسنده مزبور پنداشته است، بلكه نيت اصلى مغولان غلبه بر مسلمانان و مسيحيان بوده است. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
ثالثاً، شركت ابن علقمى را در هيئتى كه برای اداره امور عراق پس از اشغال تشكيل شد، دليل بر خيانت وى گرفتن مردود است؛ زيرا كسانى از اركان دولت قبل از اشغال عراق بودند كه زنده ماندند و در دوره حكومت مغولان هم در اداره امور شركت جستند؛ مانند صاحب ديوان خليفه؛ يعنى وزير ماليه او و دروازهدار زمان وى؛ يعنى رئيس پليس پايتخت و نيز نزدیک ترين مشاور خليفه و دوستش عبدالغنى درنوس. مغولها ناگزير بودند كه اداره امور را به دست كسانى بسپارند كه بر امور تسلط دارند و این دليل نمىشود بر اينكه آنها در سقوط بغداد شركت داشتهاند. | ثالثاً، شركت ابن علقمى را در هيئتى كه برای اداره امور عراق پس از اشغال تشكيل شد، دليل بر خيانت وى گرفتن مردود است؛ زيرا كسانى از اركان دولت قبل از اشغال عراق بودند كه زنده ماندند و در دوره حكومت مغولان هم در اداره امور شركت جستند؛ مانند صاحب ديوان خليفه؛ يعنى وزير ماليه او و دروازهدار زمان وى؛ يعنى رئيس پليس پايتخت و نيز نزدیک ترين مشاور خليفه و دوستش عبدالغنى درنوس. مغولها ناگزير بودند كه اداره امور را به دست كسانى بسپارند كه بر امور تسلط دارند و این دليل نمىشود بر اينكه آنها در سقوط بغداد شركت داشتهاند. | ||
استاد امین در ادامه این بخش، تحت عنوان «مقايسه بين دو ستمگر»، بين هلاكو و | استاد امین در ادامه این بخش، تحت عنوان «مقايسه بين دو ستمگر»، بين هلاكو و چنگیز مقايسه مىكند و به این پرسش پاسخ مىدهد كه چرا چنگیز جز خونريزى و غارت و ويرانى چيزى برای سرزمینهاى بهتصرفدرآمده به ارمغان نياورد، اما در زمان هلاكو هيچیک از شهرهاى اسلامى در معرض سوختن و ويرانگرى و هتاكى قرار نگرفت؟ وى عامل این تغيير رويه را [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] مىداند كه از سر ناچارى با هلاكو همنشين شد و بهتدريج، طبع وحشى او را عوض كرد. | ||
کتاب [[امین، سید حسن|استاد امین]] با مقالهاى از [[احمد فؤاد پاشا]]، استاد فيزیک دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلالهاى رياضى» پایان مىيابد. | کتاب [[امین، سید حسن|استاد امین]] با مقالهاى از [[احمد فؤاد پاشا]]، استاد فيزیک دانشكده علوم دانشگاه قاهره، تحت عنوان «سهم ابن هيثم، خيام و طوسى در پيشرفت استدلالهاى رياضى» پایان مىيابد. |
ویرایش