۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (+رده) |
جز (جایگزینی متن - 'گي' به 'گی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
درباره روش و محتواى ترجمه حاضر، چند نكته گفتنى است: | درباره روش و محتواى ترجمه حاضر، چند نكته گفتنى است: | ||
#مترجم محترم، در مقدمهاش كه آن را در قم، در تاريخ 13 رجب 1431ق، نوشته، يادآور شده است: «در ماه رمضان 1424ق، براى اولين بار سفرى تبليغى به شهرستان مينودشت در استان گلستان داشتم. در آن زمان كه حدوداً 21 سال از عمرم مىگذشت، دوست داشتم مردم را با معارف اهلبيت(ع) آشنا كنم؛ لذا صبحها بعد از اداى فريضه صبح شايد به مدت 5 دقيقه، دو يا سه حديث از كتاب «مائة منقبة» را براى مردم مىخواندم. از شيرينترين لحظات زندگىام، لحظاتى بود كه مستمعينى را مىديدم كه در صف نماز نشسته و در درياى عشق و محبت اهلبيت غوطهور شده بودند و اشك شوق همچون دُرّ بر صورتهاى نورانىشان غلطان شده، بر دامن مىچكيد. گاهى كموبيش صداى هقهق گريه از گوشه و كنار صفها شنيده مىشد. چه صحنههاى زيبا و | #مترجم محترم، در مقدمهاش كه آن را در قم، در تاريخ 13 رجب 1431ق، نوشته، يادآور شده است: «در ماه رمضان 1424ق، براى اولين بار سفرى تبليغى به شهرستان مينودشت در استان گلستان داشتم. در آن زمان كه حدوداً 21 سال از عمرم مىگذشت، دوست داشتم مردم را با معارف اهلبيت(ع) آشنا كنم؛ لذا صبحها بعد از اداى فريضه صبح شايد به مدت 5 دقيقه، دو يا سه حديث از كتاب «مائة منقبة» را براى مردم مىخواندم. از شيرينترين لحظات زندگىام، لحظاتى بود كه مستمعينى را مىديدم كه در صف نماز نشسته و در درياى عشق و محبت اهلبيت غوطهور شده بودند و اشك شوق همچون دُرّ بر صورتهاى نورانىشان غلطان شده، بر دامن مىچكيد. گاهى كموبيش صداى هقهق گريه از گوشه و كنار صفها شنيده مىشد. چه صحنههاى زيبا و خاطرهانگیزى بود! كوچكترها كه نمىخواستند بزرگترها از گريههايشان آگاه شوند، بهشدت خود را كنترل میكردند تا اشك از چشمشان سرازير نشود، ولى چه مىتوانستند بكنند؛ اشك امان نمىداد... بسيار مىشد بعد از اتمام جلسه، بهويژه جوانان روشنضمير كتاب را مىگرفتند و مىبوسيدند و مىگفتند اى كاش فارسى بود تا مىتوانستيم خودمان مطالعه كنيم... از آن زمان در فكر بودم كه اين كتاب شريف را كه گنجى پربها است، ترجمه كنم تا بحمدالله در سفر تبليغى كه به شهرستان آشتيان داشتم، اين آرزويم را جامه عمل پوشاندم و از اول رجب سال 1428ق، شروع به ترجمه كرده و در 15 همان ماه و سال، كار ترجمه را به پايان رساندم<ref>ر. ك.: صد سبد گل، ص 5 - 8</ref> | ||
#در اثر حاضر، متن عربى و ترجمه فارسى در برابر هم به اين صورت قرار گرفته است: متن عربى در صفحات زوج و ترجمه فارسى در صفحات فرد. همچنين پاورقىهاى عربى كه مربوط به محقق كتاب است، در صفحات زوج و پاورقىهاى فارسى كه مربوط به مترجم است، در صفحات فرد آمده است<ref>ر. ك.: صد سبد گل، ص 8</ref>؛ جز در سه مورد كه پاورقى به زبان عربى است و در صفحه زوج آمده، ولى آن را مترجم نوشته است<ref>ر. ك.: همان، ص 72، پاورقى 1؛ ص 156، پاورقى 1 و ص 164، پاورقى 1</ref> | #در اثر حاضر، متن عربى و ترجمه فارسى در برابر هم به اين صورت قرار گرفته است: متن عربى در صفحات زوج و ترجمه فارسى در صفحات فرد. همچنين پاورقىهاى عربى كه مربوط به محقق كتاب است، در صفحات زوج و پاورقىهاى فارسى كه مربوط به مترجم است، در صفحات فرد آمده است<ref>ر. ك.: صد سبد گل، ص 8</ref>؛ جز در سه مورد كه پاورقى به زبان عربى است و در صفحه زوج آمده، ولى آن را مترجم نوشته است<ref>ر. ك.: همان، ص 72، پاورقى 1؛ ص 156، پاورقى 1 و ص 164، پاورقى 1</ref> | ||
#مترجم محترم در مورد نویسنده كتاب چنين نوشته است: «نامش محمد فرزند احمد و كنيهاش ابوالحسن و معروف به [[ابن شاذان، محمد بن احمد|ابن شاذان قمى]] است. از سال ولادت او اطلاع دقيقى در دست نيست، ولى حدوداً در اواخر قرن چهارم متولد شده است. چنانچه [چنانكه] گفته شده خواهرزاده جعفر بن محمد بن قولويه قمى صاحب اثر سترگ «كامل الزيارات» و نوه دخترى محمد بن قولويه است. وى اصالتاً كوفى است، ولى در قم ساكن بوده است<ref>همان، ص 9</ref> | #مترجم محترم در مورد نویسنده كتاب چنين نوشته است: «نامش محمد فرزند احمد و كنيهاش ابوالحسن و معروف به [[ابن شاذان، محمد بن احمد|ابن شاذان قمى]] است. از سال ولادت او اطلاع دقيقى در دست نيست، ولى حدوداً در اواخر قرن چهارم متولد شده است. چنانچه [چنانكه] گفته شده خواهرزاده جعفر بن محمد بن قولويه قمى صاحب اثر سترگ «كامل الزيارات» و نوه دخترى محمد بن قولويه است. وى اصالتاً كوفى است، ولى در قم ساكن بوده است<ref>همان، ص 9</ref> |
ویرایش