۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ذهبى' به 'ذهبى') |
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
از استادان او مىتوان اينان را نام برد: ابوبكر بن لبّاد، ابوالفضل قيسى، محمد بن مسرور بن عسّال، عبدالله بن مسرور، حجّام، قطّان، ابيانى، زياد بن موسى، ابوالعرب، احمد بن ابىسعيد و عباس بن عيسى. از ابوعثمان سعيد اعناقى قرطبى، ابوسعيد بن اعرابى، محمد بن فتح، حسن بن نصر سوسى، درّاس بن اسماعيل و سعدون بن احمد خولانى نيز حديث شنيد. ابن ابىزيد بهزودى رياست دين و دنيا يافت؛ چنانكه از هر سوى به قصد آموزش به محضر او مىشتافتند. ابن نديم، معاصر وى، او را از فضلاى روزگار خويش دانسته است. همچنين از او بهعنوان شيخ مغرب، امام كبير، مالك اصغر (صغير) ياد كردهاند. | از استادان او مىتوان اينان را نام برد: ابوبكر بن لبّاد، ابوالفضل قيسى، محمد بن مسرور بن عسّال، عبدالله بن مسرور، حجّام، قطّان، ابيانى، زياد بن موسى، ابوالعرب، احمد بن ابىسعيد و عباس بن عيسى. از ابوعثمان سعيد اعناقى قرطبى، ابوسعيد بن اعرابى، محمد بن فتح، حسن بن نصر سوسى، درّاس بن اسماعيل و سعدون بن احمد خولانى نيز حديث شنيد. ابن ابىزيد بهزودى رياست دين و دنيا يافت؛ چنانكه از هر سوى به قصد آموزش به محضر او مىشتافتند. ابن نديم، معاصر وى، او را از فضلاى روزگار خويش دانسته است. همچنين از او بهعنوان شيخ مغرب، امام كبير، مالك اصغر (صغير) ياد كردهاند. | ||
ابن ابىزيد جامع مذهب امام مالك و شارح اقوال وى بود و با تبيين مذهب مالكى، گسترش آن را آسان ساخت و حامى و مدافع آن مذهب شد و به قول [[ذهبى]]، رياست اين مذهب بر وى ختم شد. وى تحت تأثير تصوف نيز قرار گرفته بود، ولى با تندروىها و كرامات متصوفه مخالف بود. ابن ابىزيد داراى دانشى گسترده، حافظهاى خوب، محفوظاتى بسيار و قلمى فصيح بود و به آنچه مىگفت معرفت داشت؛ صالح، عفيف و پرهيزگار بود. در اصول بر شيوه گذشتگان بود، ولى از علم كلام چيزى نمىدانست و تأويل نمىكرد. ظاهراً ميان او و ابن تبان، يكى ديگر از علماى قيروان معارضهاى بوده است؛ چنانكه نوشتهاند: وقتى بر سر مسئلهاى در ايمان كه بر علماى قيروان عرضه شده بود، ميان آن دو خلاف افتاد. گفتهاند كه على بن احمد بن اسماعيل معتزلى بغدادى به ابن ابىزيد نامه نوشت و او را به پيروى از آراى خويش فراخواند، اما ابن ابىزيد آن را رد كرد. رد او فشردهاى است از عقيده اشعريان مغرب كه مقدمه | ابن ابىزيد جامع مذهب امام مالك و شارح اقوال وى بود و با تبيين مذهب مالكى، گسترش آن را آسان ساخت و حامى و مدافع آن مذهب شد و به قول [[ذهبى]]، رياست اين مذهب بر وى ختم شد. وى تحت تأثير تصوف نيز قرار گرفته بود، ولى با تندروىها و كرامات متصوفه مخالف بود. ابن ابىزيد داراى دانشى گسترده، حافظهاى خوب، محفوظاتى بسيار و قلمى فصيح بود و به آنچه مىگفت معرفت داشت؛ صالح، عفيف و پرهيزگار بود. در اصول بر شيوه گذشتگان بود، ولى از علم كلام چيزى نمىدانست و تأويل نمىكرد. ظاهراً ميان او و ابن تبان، يكى ديگر از علماى قيروان معارضهاى بوده است؛ چنانكه نوشتهاند: وقتى بر سر مسئلهاى در ايمان كه بر علماى قيروان عرضه شده بود، ميان آن دو خلاف افتاد. گفتهاند كه على بن احمد بن اسماعيل معتزلى بغدادى به ابن ابىزيد نامه نوشت و او را به پيروى از آراى خويش فراخواند، اما ابن ابىزيد آن را رد كرد. رد او فشردهاى است از عقيده اشعريان مغرب كه مقدمه کتاب «الرسالة» او را تشكيل داده است. على بن ابوعبدالله قطّان در منزلت ابن ابىزيد گفته است كه از او تقليد نكردم تا آنكه نسايى را ديدم كه از او تقليد مىكند. | ||
ابن ابىزيد مدرسه سحنون را بازسازى و احيا كرد و براثر كوشش او عده طلاب آن مدرسه افزايش يافت. گروهى از اهل قيروان، اندلس، سبته و مغرب از او فقه آموختند. | ابن ابىزيد مدرسه سحنون را بازسازى و احيا كرد و براثر كوشش او عده طلاب آن مدرسه افزايش يافت. گروهى از اهل قيروان، اندلس، سبته و مغرب از او فقه آموختند. |
ویرایش