پرش به محتوا

الآلوسي و التشيع: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب'
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ الآلوسي و التشیع را به الآلوسي و التشيع منتقل کرد)
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب')
خط ۵۳: خط ۵۳:




«الآلوسى و التشيع»، به زبان عربى، تأليف سيد امير محمد قزوينى، فرزند علامه سيد محمد مهدى كاظمى قزوينى، در ردّ و پاسخ به كتاب«المنحة الآلهية»، تأليف سيد محمود شكرى آلوسى است. آلوسى، در اين كتاب، شيعه را فرقه‌اى ساختگى معرفى كرده كه عقايد آنان برگرفته از معارف اهل بيت(ع) نمى‌باشد.
«الآلوسى و التشيع»، به زبان عربى، تأليف سيد امير محمد قزوينى، فرزند علامه سيد محمد مهدى كاظمى قزوينى، در ردّ و پاسخ به کتاب«المنحة الآلهية»، تأليف سيد محمود شكرى آلوسى است. آلوسى، در اين کتاب، شيعه را فرقه‌اى ساختگى معرفى كرده كه عقايد آنان برگرفته از معارف اهل بيت(ع) نمى‌باشد.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۶۳: خط ۶۳:




در قرن دوازدهم هجرى قمرى، در تداوم جريان يورش‌هاى هدف‌مند دشمنان اسلام كه با انگيزه تخريب چهره تشيع صورت مى‌گرفت، كتابى به نام«الصواعق الموبقة»، به زبان عربى و به قلم نويسنده‌اى موسوم به«نصر الله كابلى» نگاشته شد؛ گر چه اين نوشتار، خود، جايگاهى ماندگار در عرصه چالش‌هاى فرهنگى - مذهبى به دست نياورد، ولى با پيدايش«مولوى عبد العزيز دهلوى فاروقى»، متوفاى 1239ق و تأليف كتاب«تحفه اثنى عشريه»، شبهات و مغالطات كتاب صواعق، در كالبدى جديد نمايان گرديد.
در قرن دوازدهم هجرى قمرى، در تداوم جريان يورش‌هاى هدف‌مند دشمنان اسلام كه با انگيزه تخريب چهره تشيع صورت مى‌گرفت، کتابى به نام«الصواعق الموبقة»، به زبان عربى و به قلم نويسنده‌اى موسوم به«نصر الله كابلى» نگاشته شد؛ گر چه اين نوشتار، خود، جايگاهى ماندگار در عرصه چالش‌هاى فرهنگى - مذهبى به دست نياورد، ولى با پيدايش«مولوى عبد العزيز دهلوى فاروقى»، متوفاى 1239ق و تأليف کتاب«تحفه اثنى عشريه»، شبهات و مغالطات کتاب صواعق، در كالبدى جديد نمايان گرديد.


اختلافات شيعه و سنى كه تا آن زمان به امورى، همچون امامت و جانشينى پيامبر(ص) محدود بود، به شكافى عميق در همه زمينه‌هاى دينى، از مباحث نظرى الهيات گرفته تا دستورات عملى ابواب فقهى بدل گشت.
اختلافات شيعه و سنى كه تا آن زمان به امورى، همچون امامت و جانشينى پيامبر(ص) محدود بود، به شكافى عميق در همه زمينه‌هاى دينى، از مباحث نظرى الهيات گرفته تا دستورات عملى ابواب فقهى بدل گشت.


«تحفه اثنا عشريه» كه درون‌مايه خود را وام‌دار«الصواعق الموبقة» بود و در حقيقت تقريرى نو و ترجمه‌اى به زبان فارسى از كتاب مزبور به شمار مى‌رفت، در دوازده باب، عقايد و معارف شيعى را در زمينه‌هاى مختلف مورد نقد غير علمى قرار داد و باعث جريحه‌دار شدن احساسات شيعيان گشت.
«تحفه اثنا عشريه» كه درون‌مايه خود را وام‌دار«الصواعق الموبقة» بود و در حقيقت تقريرى نو و ترجمه‌اى به زبان فارسى از کتاب مزبور به شمار مى‌رفت، در دوازده باب، عقايد و معارف شيعى را در زمينه‌هاى مختلف مورد نقد غير علمى قرار داد و باعث جريحه‌دار شدن احساسات شيعيان گشت.


در پاسخ به اين كتاب- كه به زبان فارسى نوشته شده بود- انديشمندان فراوانى به دفاع از عقايد حقه اماميه برخاستند و كتاب‌هاى زيادى به تأليف درآمد كه شاخص‌ترين و ممتازترين آنها، كتاب«عبقات الأنوار»، نوشته سيد مير حامد حسين هندى است كه در جواب باب هفتم تحفه- كه در باب امامت نگاشته شده است- مى‌باشد.
در پاسخ به اين کتاب- كه به زبان فارسى نوشته شده بود- انديشمندان فراوانى به دفاع از عقايد حقه اماميه برخاستند و کتاب‌هاى زيادى به تأليف درآمد كه شاخص‌ترين و ممتازترين آنها، کتاب«عبقات الأنوار»، نوشته سيد مير حامد حسين هندى است كه در جواب باب هفتم تحفه- كه در باب امامت نگاشته شده است- مى‌باشد.


البته از آن‌جا كه اين كتاب، نيز به زبان فارسى نوشته شده بود، نمى‌توانست مورد استفاده بيشتر مسلمانان كه عرب‌زبان بودند، قرار گيرد و لازم بود تا جهت ترجمه آن به زبان عربى، اقدام گردد، ولى قبل از اينكه چنين عملى صورت گيرد، متن«تحفه»، توسط شخصى به نام غلام محمد بن محيى الدين بن عمر اسلمى، در سال 1227ق، به عربى ترجمه شد و سپس در سال 1301ق، توسط«سيد محمود شكرى آلوسى»، در كتابى به نام«المنحة الآلهية» تلخيص گرديد. وى كه خود را منتسب به أهل البيت(ع) و از سلاله سادات و محبّ آنان مى‌داند، شيعه را فرقه‌اى ساختگى معرفى كرده كه عقايد آنان برگرفته از اهل بيت(ع) نمى‌باشد. او، براى اثبات اين نظريه خود، به جاى مراجعه به منابع و كتب علمى شيعه، به كلام مخالفين شيعه استناد و استدلال مى‌كند كه البته استدلالات وى، خالى از افتراء و تهمت و گاهى سبّ و دشنام نيست؛ در حالى كه اين مسير و چنين روش بحثى، مناسب يك عالم محقق و اهل قلم و انديشه نمى‌باشد.
البته از آن‌جا كه اين کتاب، نيز به زبان فارسى نوشته شده بود، نمى‌توانست مورد استفاده بيشتر مسلمانان كه عرب‌زبان بودند، قرار گيرد و لازم بود تا جهت ترجمه آن به زبان عربى، اقدام گردد، ولى قبل از اينكه چنين عملى صورت گيرد، متن«تحفه»، توسط شخصى به نام غلام محمد بن محيى الدين بن عمر اسلمى، در سال 1227ق، به عربى ترجمه شد و سپس در سال 1301ق، توسط«سيد محمود شكرى آلوسى»، در کتابى به نام«المنحة الآلهية» تلخيص گرديد. وى كه خود را منتسب به أهل البيت(ع) و از سلاله سادات و محبّ آنان مى‌داند، شيعه را فرقه‌اى ساختگى معرفى كرده كه عقايد آنان برگرفته از اهل بيت(ع) نمى‌باشد. او، براى اثبات اين نظريه خود، به جاى مراجعه به منابع و كتب علمى شيعه، به كلام مخالفين شيعه استناد و استدلال مى‌كند كه البته استدلالات وى، خالى از افتراء و تهمت و گاهى سبّ و دشنام نيست؛ در حالى كه اين مسير و چنين روش بحثى، مناسب يك عالم محقق و اهل قلم و انديشه نمى‌باشد.


در جواب اين كتاب، چندين تن از علماى شيعه، به تأليف كتاب و مقاله مبادرت ورزيدند كه از جمله مى‌توان به«بيان تصحيف المنحة الالهية عن النفثة الشيطانية»، تأليف شيخ مهدى خالصى كاظمى و هم‌چنين«نقض المنحة الآلوسية»، به قلم محمد بن طاهر الفضلى السماوى و«ميزان الحق لاختيار المذهب الأحق»، به قلم شيخ باقر بن شيخ حسن بن شيخ اسد الله تسترى اشاره كرد.
در جواب اين کتاب، چندين تن از علماى شيعه، به تأليف کتاب و مقاله مبادرت ورزيدند كه از جمله مى‌توان به«بيان تصحيف المنحة الالهية عن النفثة الشيطانية»، تأليف شيخ مهدى خالصى كاظمى و هم‌چنين«نقض المنحة الآلوسية»، به قلم محمد بن طاهر الفضلى السماوى و«ميزان الحق لاختيار المذهب الأحق»، به قلم شيخ باقر بن شيخ حسن بن شيخ اسد الله تسترى اشاره كرد.


در تداوم اين حركت، عالم بزرگوار، سيد امير محمد، فرزند سيد محمد مهدى كاظمى قزوينى با اطلاع از انتشار اين كتاب در قاهره و پس از مطالعه آن، تصميم به نوشتن كتابى در جواب آن مى‌گيرد و با تأسى از روش علماى شيعه، افترائات و تهمت‌هاى وى را با منطق محكم و دلايل قوى پاسخ مى‌گويد. تأليف اين كتاب، در سال 1385ق، به پايان رسيده است.
در تداوم اين حركت، عالم بزرگوار، سيد امير محمد، فرزند سيد محمد مهدى كاظمى قزوينى با اطلاع از انتشار اين کتاب در قاهره و پس از مطالعه آن، تصميم به نوشتن کتابى در جواب آن مى‌گيرد و با تأسى از روش علماى شيعه، افترائات و تهمت‌هاى وى را با منطق محكم و دلايل قوى پاسخ مى‌گويد. تأليف اين کتاب، در سال 1385ق، به پايان رسيده است.


تمهيد كتاب، در ضمن چند مبحث مطرح شده است:
تمهيد کتاب، در ضمن چند مبحث مطرح شده است:


1. معنى شيعه اثنى عشريه؛
1. معنى شيعه اثنى عشريه؛
خط ۸۷: خط ۸۷:
هدف نويسنده از نگارش اين تمهيد، آن بوده است كه خواننده بى‌خبر يا كم‌اطلاع را به‌اجمال با مذهب اهل بيت(ع) آشنا كند و توجه دهد كه شخصى چون آلوسى كه حكم به كفر و بغى شيعه مى‌كند، در حقيقت پيروان مذهب اهل بيت(ع) را كه خداوند حكم به پاكى و طهارت آنها كرده، مورد اتهام قرار داده است.
هدف نويسنده از نگارش اين تمهيد، آن بوده است كه خواننده بى‌خبر يا كم‌اطلاع را به‌اجمال با مذهب اهل بيت(ع) آشنا كند و توجه دهد كه شخصى چون آلوسى كه حكم به كفر و بغى شيعه مى‌كند، در حقيقت پيروان مذهب اهل بيت(ع) را كه خداوند حكم به پاكى و طهارت آنها كرده، مورد اتهام قرار داده است.


مهم‌ترين مباحثى كه در ضمن كتاب، مورد بررسى قرار گرفته، عبارت است از: على(ع) و خلافت، آيه وضو، ادله احكام شرعى، تحريف قرآن، دفاع از سنت و رسول(ص)، روايت نزد شيعه، امامت، حليت متعه، اجماع، حديث عترت، فضايل على(ع) و وجوب امامتش.
مهم‌ترين مباحثى كه در ضمن کتاب، مورد بررسى قرار گرفته، عبارت است از: على(ع) و خلافت، آيه وضو، ادله احكام شرعى، تحريف قرآن، دفاع از سنت و رسول(ص)، روايت نزد شيعه، امامت، حليت متعه، اجماع، حديث عترت، فضايل على(ع) و وجوب امامتش.


از جمله شبهاتى كه نويسنده، در فصل پنجم كتاب، مطرح كرده و به ردّ آن پرداخته اين است كه: «ولى، به مرتبه نبى نمى‌رسد.»
از جمله شبهاتى كه نويسنده، در فصل پنجم کتاب، مطرح كرده و به ردّ آن پرداخته اين است كه: «ولى، به مرتبه نبى نمى‌رسد.»


نويسنده، در پاسخ به اين شبهه، ابتدا، به اين نكته اشاره مى‌كند كه در كتاب خدا و سنت، روايتى كه مستند اين عبارت باشد موجود نيست، پس از آن، به صورى كه براى اين عبارت قابل فرض است، پرداخته و مى‌نويسد: اگر مراد آن باشد كه ولى، به مرتبه نبى اكرم(ص) نمى‌رسد، مطلب، متين است و بحثى در آن نيست، اما اگر منظور آن باشد كه ولى، به مرتبه انبياى پيش از نبى اكرم(ص) نمى‌رسد، كلام ناصوابى است؛ چرا كه هارون(ع) جانشين موسى(ع) بود و اگر پس از او باقى بود، نبى مى‌شد و اگر مقصود آن باشد كه ولى، در فضيلت، به مرتبه نبى نمى‌رسد، اين نيز فاسد است، زيرا مى‌دانيم كه خداوند و رسولش(ص)، على(ع) را بر جميع انبياء(ع) برترى داده‌اند.
نويسنده، در پاسخ به اين شبهه، ابتدا، به اين نكته اشاره مى‌كند كه در کتاب خدا و سنت، روايتى كه مستند اين عبارت باشد موجود نيست، پس از آن، به صورى كه براى اين عبارت قابل فرض است، پرداخته و مى‌نويسد: اگر مراد آن باشد كه ولى، به مرتبه نبى اكرم(ص) نمى‌رسد، مطلب، متين است و بحثى در آن نيست، اما اگر منظور آن باشد كه ولى، به مرتبه انبياى پيش از نبى اكرم(ص) نمى‌رسد، كلام ناصوابى است؛ چرا كه هارون(ع) جانشين موسى(ع) بود و اگر پس از او باقى بود، نبى مى‌شد و اگر مقصود آن باشد كه ولى، در فضيلت، به مرتبه نبى نمى‌رسد، اين نيز فاسد است، زيرا مى‌دانيم كه خداوند و رسولش(ص)، على(ع) را بر جميع انبياء(ع) برترى داده‌اند.


و...
و...


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت کتاب ==




در انتهاى اثر، مهم‌ترين مصادر كتاب و فهرست مطالب آمده است.
در انتهاى اثر، مهم‌ترين مصادر کتاب و فهرست مطالب آمده است.


== منابع ==
== منابع ==




مقدمه و متن كتاب.
مقدمه و متن کتاب.




خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
[[رده:کلام و عقاید]]
[[رده:کلام و عقاید]]
[[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]]
[[رده:آثار کلی (مناظرات کلامی، مذاهب کلامی)]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش