پرش به محتوا

صحبت لاری، محمدباقر بن محمدعلی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۸: خط ۴۸:
==جایگاه علمی==
==جایگاه علمی==
صحبت در 20 سالگی علاوه بر تسلط در ادبیات فارسی و عربی و شعر و شاعری در بیشتر علوم به درجه اجتهاد نیز رسیده بوده است؛ چنان‌که خود می‌نویسد:
صحبت در 20 سالگی علاوه بر تسلط در ادبیات فارسی و عربی و شعر و شاعری در بیشتر علوم به درجه اجتهاد نیز رسیده بوده است؛ چنان‌که خود می‌نویسد:
'''کنون عمرم از بیست افزون شده'''
 
ز اوضاع گردون دلم خون شده
{{شعر}}
'''به این قلت عمر در سازها'''
{{ب|''کنون عمرم از بیست افزون شده''|2=''ز اوضاع گردون دلم خون شده''}}
بلند است نامم به آوازها'''<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده و پانزده</ref>.'''
{{ب|''به این قلت عمر در سازها''|2=''بلند است نامم به آوازها''<ref>ر.ک: همان، صفحه چهارده و پانزده</ref>}}
{{پایان شعر}}


==معاصران==
==معاصران==
او با مرحوم حاجی علی‌اکبر نواب شیرازی صاحب «تذکره دلگشا»، دوستی و الفتی تام داشته و مورد لطف و محبت سلطان وقت، فتحعلی‌شاه قاجار و حسینعلی‌میرزا حاکم فارس و پیشکار وی زکی‌خان نوری و همچنین نصیرخان حاکم لار بوده و در چند جای دیوان اشعارش از آنها مدیحه‌سرایی کرده است.
او با مرحوم حاجی علی‌اکبر نواب شیرازی صاحب «تذکره دلگشا»، دوستی و الفتی تام داشته و مورد لطف و محبت سلطان وقت، فتحعلی‌شاه قاجار و حسینعلی‌میرزا حاکم فارس و پیشکار وی زکی‌خان نوری و همچنین نصیرخان حاکم لار بوده و در چند جای دیوان اشعارش از آنها مدیحه‌سرایی کرده است.
وی در اواخر عمر نابینا می‌شود و در این‌باره سروده است:
وی در اواخر عمر نابینا می‌شود و در این‌باره سروده است:
'''چو یعقوبم شد از نور ضیا چشم'''
 
ز من بگرفتی ای بینا چرا چشم؟
{{شعر}}
'''به بوی پیرهن شد چشم او به'''
{{ب|''چو یعقوبم شد از نور ضیا چشم''|2=''ز من بگرفتی ای بینا چرا چشم؟''}}
ندانم از چه به گردد مرا چشم؟
{{ب|''به بوی پیرهن شد چشم او به''|2=''ندانم از چه به گردد مرا چشم؟''}}
{{پایان شعر}}
 
یا در جای دیگر می‌گوید:
یا در جای دیگر می‌گوید:
'''چه دیدم غیر مصنوعاتت ای فرد'''
 
که حسنت فردم از نور بصر کرد
{{شعر}}
'''در و دشت از بهاران سبز اما'''
{{ب|''چه دیدم غیر مصنوعاتت ای فرد''|2=''که حسنت فردم از نور بصر کرد''}}
مرا زآن چیست حاصل؟ حسرت و درد'''<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده</ref>.'''
{{ب|''در و دشت از بهاران سبز اما''|2=''مرا زآن چیست حاصل؟ حسرت و درد''<ref>ر.ک: همان، صفحه پانزده</ref>}}
{{پایان شعر}}


==روحیات و خلقیات==
==روحیات و خلقیات==
صحبت، مردی صریح اللهجه و مخالف عمال جور و ستم بود و حقایق را بی‌پروا اظهار می‌داشت. این بود که غالبا به سعایت حسودان و بدخواهان از طرف حکام وقت زندانی می‌شد. در صفحه 393 در قسمت نقد المخزون که در اواخر پیری و نابینایی او را به زندان برده‌اند، اشاره کرده:
صحبت، مردی صریح اللهجه و مخالف عمال جور و ستم بود و حقایق را بی‌پروا اظهار می‌داشت. این بود که غالبا به سعایت حسودان و بدخواهان از طرف حکام وقت زندانی می‌شد. در صفحه 393 در قسمت نقد المخزون که در اواخر پیری و نابینایی او را به زندان برده‌اند، اشاره کرده:
'''خسته پیر کور زنجیری شده'''
 
شب نهان از باد شبگیری شده
{{شعر}}
'''نغمه‌سنجی را زبان بربسته‌اند'''
{{ب|''خسته پیر کور زنجیری شده''|2=''شب نهان از باد شبگیری شده''}}
جبرئیلی را سبک‌پر خسته‌اند
{{ب|''نغمه‌سنجی را زبان بربسته‌اند''|2=''جبرئیلی را سبک‌پر خسته‌اند''}}
'''پیر در زنجیر آن‌هم کور هم'''
{{ب|''پیر در زنجیر آن‌هم کور هم''|2=''سرگران زو والی و دستور هم''}}
سرگران زو والی و دستور هم
{{ب|''کس شنیده است ای حکیم رهنمون''|2=''ز ابتدای آفرینش تاکنون''}}
'''کس شنیده است ای حکیم رهنمون'''
{{ب|''کور زندانی به‌جز من؟ وای من''|2=''ای دریغ از درد جان‌فرسای من''}}
ز ابتدای آفرینش تاکنون
{{پایان شعر}}
'''کور زندانی به‌جز من؟ وای من'''
 
ای دریغ از درد جان‌فرسای من
و نیز گویند در اواخر عمر سفری به بستک لار نموده، دشمنان فضل و ادب به دلایلی (هجو صحبت نسبت به غاصبان خلافت) خان حاکم را نسبت به صحبت بدبین نموده و وادار می‌کنند که صحبت را دعوت به مجلس حاکم نموده و در آنجا او را خفیف و تحقیر کنند. قبل از ورود صحبت، خان مذکور دستور می‌دهد که حضار، وضع مجلس را به‌نوعی ترتیب دهند که محلی برای نشستن صحبت نباشد. صحبت، با وجود نابینایی در بدو ورود، احساس اسائه ادب حاکم و حضار را نسبت به خود درمی‌یابد؛ به زحمت جایی در کَفش‌کَنی پیدا کرده و این بیت را فی‌البداهه گفته و مجلس را ترک می‌کند:
و نیز گویند در اواخر عمر سفری به بستک لار نموده، دشمنان فضل و ادب به دلایلی (هجو صحبت نسبت به غاصبان خلافت) خان حاکم را نسبت به صحبت بدبین نموده و وادار می‌کنند که صحبت را دعوت به مجلس حاکم نموده و در آنجا او را خفیف و تحقیر کنند. قبل از ورود صحبت، خان مذکور دستور می‌دهد که حضار، وضع مجلس را به‌نوعی ترتیب دهند که محلی برای نشستن صحبت نباشد. صحبت، با وجود نابینایی در بدو ورود، احساس اسائه ادب حاکم و حضار را نسبت به خود درمی‌یابد؛ به زحمت جایی در کَفش‌کَنی پیدا کرده و این بیت را فی‌البداهه گفته و مجلس را ترک می‌کند:
'''چه شود گر نشیند اهل ادب'''
 
زیر دست کسی که بی‌ادب است
{{شعر}}
'''قل هو الله ببین که در قرآن'''
{{ب|''چه شود گر نشیند اهل ادب''|2=''زیر دست کسی که بی‌ادب است''}}
زیر تبت یدا ابی‌لهب است'''<ref>ر.ک: همان، صفحات پانزده و شانزده</ref>.'''
{{ب|''قل هو الله ببین که در قرآن''|2=''زیر تبت یدا ابی‌لهب است''<ref>ر.ک: همان، صفحات پانزده و شانزده</ref>}}
{{پایان شعر}}


==وفات==
==وفات==
خط ۱۰۰: خط ۱۰۴:


[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:زندگی‌نامه]]
[[رده:مقالات جدید]]
[[رده:خرداد (1401)]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش