۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '== وابستهها == {{وابستهها}}') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن خلدون' به 'ابن خلدون') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
وى از عالمان و قاضيان مالكى بنام روزگار خود بود كه به دانش، پارسايى و ادب ستوده شده است. سخاوى او را ديده و درباره او نوشته است: «من او را از مردان روزگار يافتم». برخى از عالمان آن روزگار مانند ابوعبدالله محمد بن حداد وادياشى و حافظ ابن داوود از او دانش و فقه آموختهاند. | وى از عالمان و قاضيان مالكى بنام روزگار خود بود كه به دانش، پارسايى و ادب ستوده شده است. سخاوى او را ديده و درباره او نوشته است: «من او را از مردان روزگار يافتم». برخى از عالمان آن روزگار مانند ابوعبدالله محمد بن حداد وادياشى و حافظ ابن داوود از او دانش و فقه آموختهاند. | ||
وى افزون بر فقاهت، در تاريخ و تحليل تاريخ و انديشههاى سياسى و اجتماعى نيز صاحبنظر بوده است. در نقد و تحليل تاريخى از ابن خلدون اندلسى اثر پذيرفته و شيوه او را دنبال كرده است. ظاهراً وى نخستين كسى است كه در جهان اسلام راه و روش فكرى و تحليل تاريخى ابن خلدون را دنبال كرده و اهميت چنان ديدگاه نقادانهاى را درك كرده است. ابن ازرق مانند سلف خود ابن خلدون «عصبيت» را شالوده دولت و بنياد حكومت مىداند، اما آن را خاص حكومتهاى شرعى مىشمارد. به نظر وى در حكومتهاى غير دينى، قوميت و نژادگرايى و امثال اينها شالوده حكومت است. | وى افزون بر فقاهت، در تاريخ و تحليل تاريخ و انديشههاى سياسى و اجتماعى نيز صاحبنظر بوده است. در نقد و تحليل تاريخى از [[ابن خلدون]] اندلسى اثر پذيرفته و شيوه او را دنبال كرده است. ظاهراً وى نخستين كسى است كه در جهان اسلام راه و روش فكرى و تحليل تاريخى [[ابن خلدون]] را دنبال كرده و اهميت چنان ديدگاه نقادانهاى را درك كرده است. ابن ازرق مانند سلف خود [[ابن خلدون]] «عصبيت» را شالوده دولت و بنياد حكومت مىداند، اما آن را خاص حكومتهاى شرعى مىشمارد. به نظر وى در حكومتهاى غير دينى، قوميت و نژادگرايى و امثال اينها شالوده حكومت است. | ||
به گفته وى در اسلام سياست شرعى و عرفى با هم تلفيق يافته و خليفه حاكم و سلطان، مسلمان متعهدى است كه به پيروى از سنت رسول، هر دوى آنها را يكجا اعمال كند. در عين حال او خليفه را خليفه الله نمىداند، بلكه خليفه يا امام ناميده مىشود. به گمان او اطاعت از فرمانرواى مسلمان از بزرگترين واجبات است؛ حتى اگر او مستبد و ستم پيشه باشد. | به گفته وى در اسلام سياست شرعى و عرفى با هم تلفيق يافته و خليفه حاكم و سلطان، مسلمان متعهدى است كه به پيروى از سنت رسول، هر دوى آنها را يكجا اعمال كند. در عين حال او خليفه را خليفه الله نمىداند، بلكه خليفه يا امام ناميده مىشود. به گمان او اطاعت از فرمانرواى مسلمان از بزرگترين واجبات است؛ حتى اگر او مستبد و ستم پيشه باشد. |
ویرایش