پرش به محتوا

دیوان الهی قمشه‌ای: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۴: خط ۵۴:


به‌عنوان مثال، نمونه‌ای از اشعار استاد در زمینه وصف حالات عشاق، راه عشق و جذبات آن به قرار زیر است:
به‌عنوان مثال، نمونه‌ای از اشعار استاد در زمینه وصف حالات عشاق، راه عشق و جذبات آن به قرار زیر است:
{{شعر}}{{ب|''روز و شب دل ناله بی‌اختیاری می‌کند''|2=''یاد شیرین‌روزگار وصل یاری می‌کند''}}{{ب|''دل ز عشق ماهرویی‎ شب‎ همه شب تا سحر ''|2=''ناله چون بلبل ز عشق گل‌عذاری می‌کند''}}{{ب|''در قفس چندی است محبوسم ز بیداد سپهر''|2=''طایر قدسم هوای لاله‌زاری می‌کند''}}{{ب|''ذکر من شب تا سحر چون مرغ حق فریاد هوست ''|2=''یاد مشکین‌زلف‎ او در شام تاری می‌کند''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص93</ref>.
{{شعر}}{{ب|''روز و شب دل ناله بی‌اختیاری می‌کند''|2=''یاد شیرین‌روزگار وصل یاری می‌کند''}}{{ب|''دل ز عشق ماهرویی‎ شب‎ همه شب تا سحر ''|2=''ناله چون بلبل ز عشق گل‌عذاری می‌کند''}}{{ب|''در قفس چندی است محبوسم ز بیداد سپهر''|2=''طایر قدسم هوای لاله‌زاری می‌کند''}}{{ب|''ذکر من شب تا سحر چون مرغ حق فریاد هوست ''|2=''یاد مشکین‌زلف‎ او در شام تاری می‌کند''<ref>ر.ک: همان، ص93</ref>}}{{پایان شعر}}


نمونه‌ای نیز از اشعار وی، در زمینه مواعظ و پندها و نصایح به قرار زیر می‎‎باشد:{{شعر}}{{ب|''بشکن‎ این قفس را و پر زن ای دل''|2=''خیمه در جهان دگر زن ای دل''}}{{ب|''تکیه بر سریر قضا کن ای دوست ''|2='' پنجه‎ با‎ حریف‎ قدر زن ای دل''}}{{ب|''بر براق همت نشین و یک شب''|2=''حلقه‎ مهر و مه را به در زن ای دل''}}{{ب|''از صفای انفاس روح‌بخشت ''|2='' طعنه بر نسیم سحر زن ای دل''}}{{پایان شعر}} ‎<ref>ر.ک: همان</ref>.
نمونه‌ای نیز از اشعار وی، در زمینه مواعظ و پندها و نصایح به قرار زیر می‎‎باشد:{{شعر}}{{ب|''بشکن‎ این قفس را و پر زن ای دل''|2=''خیمه در جهان دگر زن ای دل''}}{{ب|''تکیه بر سریر قضا کن ای دوست ''|2='' پنجه‎ با‎ حریف‎ قدر زن ای دل''}}{{ب|''بر براق همت نشین و یک شب''|2=''حلقه‎ مهر و مه را به در زن ای دل''}}{{ب|''از صفای انفاس روح‌بخشت ''|2='' طعنه بر نسیم سحر زن ای دل''‎<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}}


در اشعار برخی از شاعران، دیده می‌شود که به مدد الفاظ و کلمات‎ و به‎‎صورت کنایی و رمزی، سعی در بیان ویژگی‌های محبوب را داشته و ویژگی‌های محبوب را که‎ بیشتر‎ ظاهری‎ است، بیان می‌کنند و از صفات درونی محبوب سخنی نمی‌گویند؛ درحالی‌که‎ با‎ توجه‎ به غزل زیر، [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]]، ضمن بیان حسن و زیبایی محبوب، از وصال محبوب‎ که‎ بدان امید داشته است، نیز سخن می‌گوید. او معتقد است برای عاشقان بهشت‎ چیزی‎ نیست‎ جز وصال محبوب و جهنم همان فراق محبوب است و بس:{{شعر}}{{ب|''نازم آن حسن کز آن بر رخ عالم‎ خالی است''|2=''عکس هر ذره او مهر بلنداقبالی است''}}{{ب|''دیده‌ام دوش به خوابش چه‎ مبارک‎‎خوابی''|2=''زده‌ام فال به وصلش چه مبارک‎فالی است''}}{{ب|''جنت از عشرت ایام وصال ایمایی''|2=''دوزخ‎ از‎ محنت دوران فراق اجمالی است''}}{{ب|''گفتمش جوهر فرد است دهانت خندید''|2=''یعنی ای‎ خواجه‎ در این نکته هنوز اشکالی است''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص94</ref>.
در اشعار برخی از شاعران، دیده می‌شود که به مدد الفاظ و کلمات‎ و به‎‎صورت کنایی و رمزی، سعی در بیان ویژگی‌های محبوب را داشته و ویژگی‌های محبوب را که‎ بیشتر‎ ظاهری‎ است، بیان می‌کنند و از صفات درونی محبوب سخنی نمی‌گویند؛ درحالی‌که‎ با‎ توجه‎ به غزل زیر، [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]]، ضمن بیان حسن و زیبایی محبوب، از وصال محبوب‎ که‎ بدان امید داشته است، نیز سخن می‌گوید. او معتقد است برای عاشقان بهشت‎ چیزی‎ نیست‎ جز وصال محبوب و جهنم همان فراق محبوب است و بس:{{شعر}}{{ب|''نازم آن حسن کز آن بر رخ عالم‎ خالی است''|2=''عکس هر ذره او مهر بلنداقبالی است''}}{{ب|''دیده‌ام دوش به خوابش چه‎ مبارک‎‎خوابی''|2=''زده‌ام فال به وصلش چه مبارک‎فالی است''}}{{ب|''جنت از عشرت ایام وصال ایمایی''|2=''دوزخ‎ از‎ محنت دوران فراق اجمالی است''}}{{ب|''گفتمش جوهر فرد است دهانت خندید''|2=''یعنی ای‎ خواجه‎ در این نکته هنوز اشکالی است''<ref>ر.ک: همان، ص94</ref>}}{{پایان شعر}}


از جمله ویژگی‌های دیوان الهی قمشه‌ای، این است که اشعار آن، شباهت‎های زیادی با سروده‌های میرزا حبیب‌الله خراسانی دارد که از شاعران و عارفان بزرگ عصر خویش بوده و مدت‎ها پیش از [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]]، می‌زیسته است؛ به‌گونه‌ای که برخی معتقدند، برخی ابیات [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]]، تلخیصی از اشعار میرزا حبیب است؛ به‌عنوان مثال، شعر زیر از میرزا حبیب:
از جمله ویژگی‌های دیوان الهی قمشه‌ای، این است که اشعار آن، شباهت‎های زیادی با سروده‌های میرزا حبیب‌الله خراسانی دارد که از شاعران و عارفان بزرگ عصر خویش بوده و مدت‎ها پیش از [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]]، می‌زیسته است؛ به‌گونه‌ای که برخی معتقدند، برخی ابیات [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]]، تلخیصی از اشعار میرزا حبیب است؛ به‌عنوان مثال، شعر زیر از میرزا حبیب:
خط ۶۸: خط ۶۸:
تشابه زیادی دارد. همچنین‎ است‎ تشابه مضمونی این دو بیت‎ میرزا حبیب و استاد الهی:
تشابه زیادی دارد. همچنین‎ است‎ تشابه مضمونی این دو بیت‎ میرزا حبیب و استاد الهی:
{{شعر}}{{ب|''خسرومکانتیم و به ظاهر نیازمند''|2=''درویش‎صورتیم و به معنی توانگریم''}}{{پایان شعر}}(از میرزا حبیب)  
{{شعر}}{{ب|''خسرومکانتیم و به ظاهر نیازمند''|2=''درویش‎صورتیم و به معنی توانگریم''}}{{پایان شعر}}(از میرزا حبیب)  
{{شعر}}{{ب|''ما فرقه فقرا شاهان تاجوریم ''|2=''سلطان کشور عشق بی‌تاج و بی‌کمریم''}}{{پایان شعر}}(از [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]])
{{شعر}}{{ب|''ما فرقه فقرا شاهان تاجوریم ''|2=''سلطان کشور عشق بی‌تاج و بی‌کمریم''}}{{پایان شعر}}(از الهی قمشه‌ای)
{{شعر}}{{ب|''چه باغ خرم و سبزی است لیک نتوان چید''|2=''گلی ز نسترن و غنچه‌ای ز یاسمنش''}}{{پایان شعر}}(از میرزا حبیب)  
{{شعر}}{{ب|''چه باغ خرم و سبزی است لیک نتوان چید''|2=''گلی ز نسترن و غنچه‌ای ز یاسمنش''}}{{پایان شعر}}(از میرزا حبیب)  
{{شعر}}{{ب|''گل برم از باغ خار اگر بگذارد''|2=''غمزه آن گل‌عذار اگر بگذارد''}}{{پایان شعر}}(از [[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی قمشه‌ای]])<ref>ر.ک: همان، ص95-‎96</ref>.
{{شعر}}{{ب|''گل برم از باغ خار اگر بگذارد''|2=''غمزه آن گل‌عذار اگر بگذارد''<ref>ر.ک: همان، ص95-‎96</ref>}}{{پایان شعر}}(از الهی قمشه‌ای).


از‎ جهت میزان وام‌گیری و الهام‌پذیری از شاعران دیگر، می‌توان چنین گفت که غزلیات‎ الهی‎، بیشتر به غزلیات حافظ شباهت دارد، چه از نظر مضمون و چه از نظر وزن، ردیف و قافیه؛ به‎ عنوان مثال غزلی با این مطلع از الهی:
از‎ جهت میزان وام‌گیری و الهام‌پذیری از شاعران دیگر، می‌توان چنین گفت که غزلیات‎ الهی‎، بیشتر به غزلیات حافظ شباهت دارد، چه از نظر مضمون و چه از نظر وزن، ردیف و قافیه؛ به‎ عنوان مثال غزلی با این مطلع از الهی:
خط ۸۲: خط ۸۲:


با این‎ شعر‎ از حافظ مناسبت دارد:
با این‎ شعر‎ از حافظ مناسبت دارد:
{{شعر}}{{ب|''آن‎چنان‎ در هوای‎ خاک درش ''|2=''می‌رود‎ آب دیده‌ام که مپرس''}}{{پایان شعر}} ‎<ref>ر.ک: همان، ص98</ref>.
{{شعر}}{{ب|''آن‎چنان‎ در هوای‎ خاک درش ''|2=''می‌رود‎ آب دیده‌ام که مپرس''‎<ref>ر.ک: همان، ص98</ref>}}{{پایان شعر}}


حافظ در مطلع غزل، عشق را دردآور دانسته و الهی، عشق‎ را‎ دارای شهد می‌داند، نه درد:
حافظ در مطلع غزل، عشق را دردآور دانسته و الهی، عشق‎ را‎ دارای شهد می‌داند، نه درد:
خط ۹۸: خط ۹۸:


و اما نمونه‌ای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی:
و اما نمونه‌ای از مشابهت اوزانی اشعار الهی با مولوی:
{{شعر}}{{ب|''از عقل بیزارم دلا دیوانه آن‎ یار کو ''|2=''مست‎ الستم جرعه‌ای زان نرگس خمار کو''}}{{پایان شعر}}([[الهی قمشه‌ای، مهدی|الهی‎ قمشه‌ای]])<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>.
{{شعر}}{{ب|''از عقل بیزارم دلا دیوانه آن‎ یار کو ''|2=''مست‎ الستم جرعه‌ای زان نرگس خمار کو''<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>}}{{پایان شعر}}(الهی‎ قمشه‌ای).


الهی‎ معتقد‎ به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشانده‌اند و همین مستی حکایت از جبر دارد‎:
الهی‎ معتقد‎ به جبر بوده؛ زیرا اعتقاد داشته ما همه مستیم؛ مست شراب عشقی که از ازل به کام ما نوشانده‌اند و همین مستی حکایت از جبر دارد‎:
{{شعر}}{{ب|''هرگه‎ که برگیرم قلم تا زاختیار آرم‎ رقم ''|2=''جز شرح جبر عشق تو ناید به تحریر ای صنم''}}{{ب|''ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار ''|2=''عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص99-‎100</ref>.
{{شعر}}{{ب|''هرگه‎ که برگیرم قلم تا زاختیار آرم‎ رقم ''|2=''جز شرح جبر عشق تو ناید به تحریر ای صنم''}}{{ب|''ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار ''|2=''عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم''<ref>ر.ک: همان، ص99-‎100</ref>}}{{پایان شعر}}


به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک‎ حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی‎ است‎، به‎ مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی ‎‎است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس می‌تواند بدان گام نهد و‎ به‎ مقام‎ اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن می‌گوید:
به اعتقاد بیشتر مشایخ اهل تصوف و عرفان، عقل جزیی گرفتار چون و چرا و استدلال بوده، لذا از درک‎ حقیقت عاجز است؛ زیرا سیر در طریق الی الله که راه حقیقی‎ است‎، به‎ مدد عشق و تذهیب و امداد غیبی میسر است، نه عقل. اما عقل کلی (عقل عقل) که زیربنای هستی ‎‎است، والاتر از عقل جزیی بوده و آدمی با تسلط بر نفس می‌تواند بدان گام نهد و‎ به‎ مقام‎ اولیای الهی برسد. الهی نیز در اشعار خود، از عجز عقل در راه سیر و سلوک سخن می‌گوید:
{{شعر}}{{ب|''آتش عشق آرزوی عقل خامم سوختی''|2=''از شرارش دفتر فکرم در آب انداختی''}}{{ب|''گوهر عقل‎ و دل و دانش نبخشی گر به عشق ''|2=''در هوای ماه رخساری الهی نیستی''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص100</ref>.
{{شعر}}{{ب|''آتش عشق آرزوی عقل خامم سوختی''|2=''از شرارش دفتر فکرم در آب انداختی''}}{{ب|''گوهر عقل‎ و دل و دانش نبخشی گر به عشق ''|2=''در هوای ماه رخساری الهی نیستی''<ref>ر.ک: همان، ص100</ref>}}{{پایان شعر}}


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش