پرش به محتوا

محیی‌الدین ابن عربی؛ چهره برجسته عرفان اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
# سرزنشکنندگان: کسانی مانند [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدولة سمنانی]]، [[ابن أهدل]]، [[آملی، سید حیدر|سیّد حیدر آملی]]، [[مقدس اردبیلی، احمد بن محمد|مقدس اردبیلی]]، [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملامحسن فیض کاشانی]]، ملا [[طاهر قمی]]، [[مجلسی، محمدباقر|علامه مجلسی]] صاحب [[بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحارالانوار]]، شیخ [[احسائی، احمد بن زین‌الدین|احمد احسائی]] و [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نوری]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرک الوسائل]]، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را مذمت کرده و برخی از افکارش را ناروا شمردهاند.<ref>همان، ص525- 547</ref>
# سرزنشکنندگان: کسانی مانند [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدولة سمنانی]]، [[ابن أهدل]]، [[آملی، سید حیدر|سیّد حیدر آملی]]، [[مقدس اردبیلی، احمد بن محمد|مقدس اردبیلی]]، [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملامحسن فیض کاشانی]]، ملا [[طاهر قمی]]، [[مجلسی، محمدباقر|علامه مجلسی]] صاحب [[بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم‌السلام|بحارالانوار]]، شیخ [[احسائی، احمد بن زین‌الدین|احمد احسائی]] و [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نوری]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرک الوسائل]]، [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را مذمت کرده و برخی از افکارش را ناروا شمردهاند.<ref>همان، ص525- 547</ref>
#:به نظر نویسنده، انتقادهای منتقدان نسبت به ابن عربی در شانزده مورد مطرح شده که در هشت مورد (1- وحدت وجود، 2- حلول و اتحاد، 3- ترجیح ولایت بر نبوت، 4- نبوت تحقیق، 5- ادعای استغنای از معرفت امام زمان، 6- قول به تشبیه، 7- انکار حشر جسمانی، 8- سبب کفر نصارا) وارد نیست و جواب قانع کننده دارد ولی در هشت مورد دیگر (1- عدم رعایت شریعت، 2- خاتمیت ولایت، 3- عداوت با شیعه، 4- ادعای گوارا شدن عذاب برای مخلدان در جهنم، 5- ادعای خطاکاری حضرت نوح(ع)، 6- ادعای اینکه حضرت حقّ‌ هارون را یاری نکرد، 7- ادعای خطاکاری حضرت ابراهیم(ع)، 8- ادعای صحت ایمان فرعون و نجات او از عذاب آخرت) اشکال بر این عارف وارد است و قابل دفاع نیست.<ref>همان، ص547- 572</ref>
#:به نظر نویسنده، انتقادهای منتقدان نسبت به ابن عربی در شانزده مورد مطرح شده که در هشت مورد (1- وحدت وجود، 2- حلول و اتحاد، 3- ترجیح ولایت بر نبوت، 4- نبوت تحقیق، 5- ادعای استغنای از معرفت امام زمان، 6- قول به تشبیه، 7- انکار حشر جسمانی، 8- سبب کفر نصارا) وارد نیست و جواب قانع کننده دارد ولی در هشت مورد دیگر (1- عدم رعایت شریعت، 2- خاتمیت ولایت، 3- عداوت با شیعه، 4- ادعای گوارا شدن عذاب برای مخلدان در جهنم، 5- ادعای خطاکاری حضرت نوح(ع)، 6- ادعای اینکه حضرت حقّ‌ هارون را یاری نکرد، 7- ادعای خطاکاری حضرت ابراهیم(ع)، 8- ادعای صحت ایمان فرعون و نجات او از عذاب آخرت) اشکال بر این عارف وارد است و قابل دفاع نیست.<ref>همان، ص547- 572</ref>
# توقف‌کنندگان: کسانی چون [[یافعی، عبدالله بن اسعد|ابومحمد عبدالله بن اسعد یافعی یمنی مکی]] صاحب [[مرآة الجنان و عبرة اليقظان في معرفة ما يعتبر من حوادث الزمان|مرآة الجنان]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]] صاحب [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البدایة و النهایة]] و [[موفق‌الدین علی بن الحسین خزرجی]] صاحب [[العسجد المسبوك و الجوهر المحكوك في طبقات الخلفاء و الملوك|العسجد المسبوک]]، هر چند علم و فضل ابن عربی را ستوده‌اند و گاه از کشف و کرامتش سخن راندهاند ولکن درباره صحت یا سقم عقیدهاش درباره خدا و اصول دینی توقف و تردید کرده و علم به حال او را به خدا سپردهاند.<ref>همان، ص 572 -574</ref>
# توقف‌کنندگان: کسانی چون [[یافعی، عبدالله بن اسعد|ابومحمد عبدالله بن اسعد یافعی یمنی مکی]] صاحب [[مرآة الجنان و عبرة اليقظان في معرفة ما يعتبر من حوادث الزمان|مرآة الجنان]]، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثیر]] صاحب [[البداية و النهاية (دارالفکر)|البدایة و النهایة]] و [[موفق‌الدین علی بن الحسین خزرجی]] صاحب [[العسجد المسبوك و الجوهر المحكوك في طبقات الخلفاء و الملوك|العسجد المسبوک]]، هر چند علم و فضل ابن عربی را ستوده‌اند و گاه از کشف و کرامتش سخن راندهاند ولکن درباره صحت یا سقم عقیده‌اش درباره خدا و اصول دینی توقف و تردید کرده و علم به حال او را به خدا سپردهاند.<ref>همان، ص 572 -574</ref>
# معذوردارندگان: کسانی مانند هموطن و یار مهربان محیی الدین؛ ابوالحسن بِجائی، محمد بن احمد ذهبی صاحب میزان الاعتدال و اسماعیل بن محمد خواجوئی؛ اقوال مخالف شرع و شطحیات و دعاوی خارق عادت ابن عربی را سخنانی پریشان شمردهاند که در حال بیخودی و سُکر صادر شده و یا ناشی از سستی عقل و تباهی خیالش دانسته و به این جهات او را معذور داشتهاند. فیض کاشانی را میتوان از این گروه دانست که ابن عربی را پریشان عقل و توهّمزده در اثر عزلت و شدت ریاضت شمرده است.<ref>همان، ص 575 -576</ref>
# معذوردارندگان: کسانی مانند هموطن و یار مهربان محیی الدین؛ ابوالحسن بِجائی، [[ذهبی، محمد بن احمد|محمد بن احمد ذهبی]] صاحب [[ميزان الاعتدال في نقد الرجال|میزان الاعتدال]] و [[خواجویی، اسماعیل بن محمدحسین|اسماعیل بن محمد خواجوئی]]؛ اقوال مخالف شرع و شطحیات و دعاوی خارق عادت ابن عربی را سخنانی پریشان شمرده‌اند که در حال بیخودی و سُکر صادر شده و یا ناشی از سستی عقل و تباهی خیالش دانسته و به این جهات او را معذور داشته‌اند. [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|فیض کاشانی]] را می‌توان از این گروه دانست که [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را پریشان عقل و توهّم‌زده در اثر عزلت و شدت ریاضت شمرده است.<ref>همان، ص 575 -576</ref>


====گفتار دوم: تأثیر ابن عربی در عارفان بعد و ذکر عدهای از تابعان و شارحان او====
====گفتار دوم: تأثیر ابن عربی در عارفان بعد و ذکر عدهای از تابعان و شارحان او====


تردیدی نیست که اندیشههای ابن عربی در زمان حیات و بعدازآن، جریان تصوف و عرفان اسلامی را سخت تحت تأثیر خود قرار داد و این مطلب از فراوانی آثار و کثرت موافقان و مخالفان او به‌خوبی آشکار می-شود. عده بسیاری از اندیشمندان و عارفان با نظر تحسین به ابن-عربی نگریسته و با ذوق و شوق فراوان به آموزش و ترویج عرفان وحدت وجودی او اهتمام ورزیدهاند. شارحان و تابعان ابن عربی فراوانند که برخی از آنان عبارتند از: صدرالدین قونوی، فخرالدین عراقی، عفیفالدین تلمسانی، مؤیدالدین جندی، سعیدالدین فرغانی، عبدالرزاق کاشانی، سید حیدر آملی، شاه نعمتالله ولی، صائنالدین ابن ترکه، عبدالرحمان جامی، عبدالکریم جیلی، ابن ابیجمهور احسائی، آقا محمدرضا قمشهای. ابن عربی طریقت خاصّی داشت که به طریقت اکبریه معروف شده است و بر خلاف نظر خاورشناس لوشاتلیه؛ شاخهای از طریقت قادریه نیست. تقریباً همه سلسلههای مهم تصوف –مانند شاذلیه، نقشبندیه، نعمة اللهیه، نوربخشیه و ذهبیه- بعد از ابن عربی پیشوایی او را در طریقت پذیرفته و آداب و قواعدش را رعایت کردهاند.<ref>همان، ص 577 -622</ref>
تردیدی نیست که اندیشه‌های [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در زمان حیات و بعدازآن، جریان تصوف و عرفان اسلامی را سخت تحت تأثیر خود قرار داد و این مطلب از فراوانی آثار و کثرت موافقان و مخالفان او به‌خوبی آشکار می-شود. عده بسیاری از اندیشمندان و عارفان با نظر تحسین به ابن-عربی نگریسته و با ذوق و شوق فراوان به آموزش و ترویج عرفان وحدت وجودی او اهتمام ورزیدهاند. شارحان و تابعان ابن عربی فراوانند که برخی از آنان عبارتند از: صدرالدین قونوی، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|فخرالدین عراقی]]، [[تلمسانی، سلیمان بن علی|عفیف‌الدین تلمسانی]]، [[جندی، مؤیدالدین محمود|مؤیدالدین جندی]]، [[سعیدالدین فرغانی]]، [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرزاق کاشانی]]، [[آملی، سید حیدر|سید حیدر آملی]]، [[نعمت‌الله ولی|شاه نعمت‌الله ولی]]، [[ترکه اصفهانی، علی بن محمد|صائن‌الدین ابن ترکه]]، [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمان جامی]]، [[جیلانی، عبدالکریم بن ابراهیم|عبدالکریم جیلی]]، [[ابن ابی‌جمهور، محمد بن زین‌الدین|ابن ابی‌جمهور احسائی]]، آقا [[قمشه‌ای، محمدرضا|محمدرضا قمشه‌ای]]. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] طریقت خاصّی داشت که به طریقت اکبریه معروف شده است و بر خلاف نظر خاورشناس [[لوشاتلیه]]؛ شاخه‌ای از طریقت قادریه نیست. تقریباً همه سلسله‌های مهم تصوف –مانند شاذلیه، نقشبندیه، نعمة اللهیه، نوربخشیه و ذهبیه- بعد از ابن عربی پیشوایی او را در طریقت پذیرفته و آداب و قواعدش را رعایت کرده‌اند.<ref>همان، ص 577 -622</ref>


نکته پایانی: به نظر میرسد نظر نویسنده درباره ابن عربی تغییر کرده، زیرا در مقدمه بر چاپ سوم که در سال 1366ش نوشته او را «ولیّ بزرگی از اولیاء الله و فقیه آگاهی از فقهای اسلام» شمرده که دامن پاکش به «لوث معصیت و عدم رعایت شریعت و بیوفایی در حقّ دوستان» آلوده نگشته و همواره اعتقادی راسخ به شریعت محمدی ص داشته و رعایت آن را واجب دانسته (ص هجدهم- نوزدهم)؛ ولی در چاپ چهارم که حدود ده سال بعد منتشر شده (1375ش)، بعد از گزارش تکفیر ابن عربی توسط عده کثیری از فقهای زمانش، این گزارش را تأیید و بعد به‌طور قاطع اظهار نظر کرده که «او یک صوفی وحدت وجودی است که احیاناً به وحدت ادیان نیز تفوّه کرده است، نه متعبد متشرع و متقید به کتاب و سنت که موبه‌مو ظاهر شرع را رعایت نماید و سخنی بر خلاف آن نگوید، ولی درعین‌حال آن طوری هم که مخالفانش پنداشتهاند ملحد و منکر کتب و ادیان و شرایع آسمانی از جمله دین مبین اسلام نبوده است».<ref>همان، ص523- 524</ref>
نکته پایانی: به نظر می‌رسد نظر نویسنده درباره [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] تغییر کرده، زیرا در مقدمه بر چاپ سوم که در سال 1366ش نوشته او را «ولیّ بزرگی از اولیاء الله و فقیه آگاهی از فقهای اسلام» شمرده که دامن پاکش به «لوث معصیت و عدم رعایت شریعت و بیوفایی در حقّ دوستان» آلوده نگشته و همواره اعتقادی راسخ به شریعت محمدی ص داشته و رعایت آن را واجب دانسته (ص هجدهم- نوزدهم)؛ ولی در چاپ چهارم که حدود ده سال بعد منتشر شده (1375ش)، بعد از گزارش تکفیر [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] توسط عده کثیری از فقهای زمانش، این گزارش را تأیید و بعد به‌طور قاطع اظهار نظر کرده که «او یک صوفی وحدت وجودی است که احیاناً به وحدت ادیان نیز تفوّه کرده است، نه متعبد متشرع و متقید به کتاب و سنت که موبه‌مو ظاهر شرع را رعایت نماید و سخنی بر خلاف آن نگوید، ولی درعین‌حال آن طوری هم که مخالفانش پنداشته‌اند ملحد و منکر کتب و ادیان و شرایع آسمانی از جمله دین مبین اسلام نبوده است».<ref>همان، ص523- 524</ref>


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش