پرش به محتوا

سلمی، محمد بن حسین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سبکى' به 'سبکی '
جز (جایگزینی متن - 'سبکى' به 'سبکی ')
خط ۷۹: خط ۷۹:
از آثار مهم او نخست باید از حقایق التفسیر نام برد که با نوشتن آن از همان زمان حیات مخالفان و موافقان بسیارى پیدا کرد.[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] و ابن تیمیّه و واحدى و [[ذهبى]] و [[سيوطى|سیوطى]] بر او حمله کرده‌اند.اتّهام مخالفان او از دو جهت بود:(1)سلمى حقایق التفسیر را براى صوفیان تألیف کرده؛(2) احادیثى براى صوفیان وضع کرده است.واحدى مى‌گفت «اگر آنچه را که سلمى در این کتاب گرد آورده تفسیر بداند، کافر شده است». [[ذهبى]] مى‌گفت «در حقایق التفسیر مطالبى هست که اصلا درست نمى‌نماید، برخى از پیشوایان آنها را از جملۀ زندقۀ باطنیّه، و برخى عرفان و حقیقت مى‌شمارند، به خدا پناه مى‌بریم از ضلالت و از سخن گفتن به هواى نفس و جهالت». و سیوطى(وفات،911 ه‍.ق.)آن را تفسیری «ناپسندیده» قلمداد کرده است.
از آثار مهم او نخست باید از حقایق التفسیر نام برد که با نوشتن آن از همان زمان حیات مخالفان و موافقان بسیارى پیدا کرد.[[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن جوزى]] و ابن تیمیّه و واحدى و [[ذهبى]] و [[سيوطى|سیوطى]] بر او حمله کرده‌اند.اتّهام مخالفان او از دو جهت بود:(1)سلمى حقایق التفسیر را براى صوفیان تألیف کرده؛(2) احادیثى براى صوفیان وضع کرده است.واحدى مى‌گفت «اگر آنچه را که سلمى در این کتاب گرد آورده تفسیر بداند، کافر شده است». [[ذهبى]] مى‌گفت «در حقایق التفسیر مطالبى هست که اصلا درست نمى‌نماید، برخى از پیشوایان آنها را از جملۀ زندقۀ باطنیّه، و برخى عرفان و حقیقت مى‌شمارند، به خدا پناه مى‌بریم از ضلالت و از سخن گفتن به هواى نفس و جهالت». و سیوطى(وفات،911 ه‍.ق.)آن را تفسیری «ناپسندیده» قلمداد کرده است.


اما از اهل ظاهر که بگذریم، بسیارى از عالمان دین و بویژه عارفان و صوفیان، آن را پسندیده، و براى مطالب آن محمل تراشیده‌اند.مثلاًسبکىگفته است «ابوعبدالرحمن به ذکر تأویلات صوفیّه بسنده کرده.و قرآن حامل وجوه بسیار است، و سلمى راوى بوده، و نقل کنندۀ کفر، کافر نباشد». و نیز بر خلاف این مخالفت‌ها، این تفسیر در زمان خود مؤلّف از اقبال بزرگان و مردم برخوردار بوده، چنانکه ابوحامد اسفراینى آن را استماع کرده است.و امیر نصر بن سبک تگین آن را پسندیده، و ابونعیم اصفهانى و ابوعبداللّه حاکم(وفات،405 ه‍.ق.)هر دو سلمى را بسیار ستوده‌اند، و حتّى حاکم گفته است «اگر ابوعبدالرحمن از ابدال نباشد، پس در روى زمین هیچ ولىّ وجود ندارد.»
اما از اهل ظاهر که بگذریم، بسیارى از عالمان دین و بویژه عارفان و صوفیان، آن را پسندیده، و براى مطالب آن محمل تراشیده‌اند.مثلاًسبکی گفته است «ابوعبدالرحمن به ذکر تأویلات صوفیّه بسنده کرده.و قرآن حامل وجوه بسیار است، و سلمى راوى بوده، و نقل کنندۀ کفر، کافر نباشد». و نیز بر خلاف این مخالفت‌ها، این تفسیر در زمان خود مؤلّف از اقبال بزرگان و مردم برخوردار بوده، چنانکه ابوحامد اسفراینى آن را استماع کرده است.و امیر نصر بن سبک تگین آن را پسندیده، و ابونعیم اصفهانى و ابوعبداللّه حاکم(وفات،405 ه‍.ق.)هر دو سلمى را بسیار ستوده‌اند، و حتّى حاکم گفته است «اگر ابوعبدالرحمن از ابدال نباشد، پس در روى زمین هیچ ولىّ وجود ندارد.»


یکى دیگر از آثار مهم او طبقات الصوفیّه است.در این راه سلمى نخستین مؤلف نبود چه پیش از او مثلاًابوسعید ابن الاعرابى(وفات،341 ه‍.ق.) کتاب طبقات النّساک، و ابوبکر محمد بن داوود نیشابورى(وفات،342 ه‍.ق.) از شیوخ سلمى اخبار الصوفیة و الزهاد را تألیف کرده بودند.اما از زمانى که سلمى کتاب خود را نوشته، نوشتۀ او مرجع بسیارى از مؤرّخان و ترجمه نویسان قرار گرفته است.مثلاًابونعیم اصفهانى(-حلیه، 42/10) و خطیب در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]]، و ابوالقاسم در رساله و عطّار در تذکرة الاولیاء(هر چند نامى از سلمى نبرده) و [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در نفحات الانس از کتاب سلمى استفاده کرده‌اند و غالباً  به تصریح یا تلویح از او نام برده‌اند.
یکى دیگر از آثار مهم او طبقات الصوفیّه است.در این راه سلمى نخستین مؤلف نبود چه پیش از او مثلاًابوسعید ابن الاعرابى(وفات،341 ه‍.ق.) کتاب طبقات النّساک، و ابوبکر محمد بن داوود نیشابورى(وفات،342 ه‍.ق.) از شیوخ سلمى اخبار الصوفیة و الزهاد را تألیف کرده بودند.اما از زمانى که سلمى کتاب خود را نوشته، نوشتۀ او مرجع بسیارى از مؤرّخان و ترجمه نویسان قرار گرفته است.مثلاًابونعیم اصفهانى(-حلیه، 42/10) و خطیب در [[تاریخ بغداد|تاریخ بغداد]]، و ابوالقاسم در رساله و عطّار در تذکرة الاولیاء(هر چند نامى از سلمى نبرده) و [[جامی، عبدالرحمن|جامى]] در نفحات الانس از کتاب سلمى استفاده کرده‌اند و غالباً  به تصریح یا تلویح از او نام برده‌اند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش