۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
}} | }} | ||
'''معرفة الرجال'''، اثر ابوزکریا یحیی بن معین (158ق-233ق)، کتابی است در علم رجال و معرفی راویان و بررسی احوال آنها که با تحقیق محمد کامل قصار به چاپ رسیده است. | '''معرفة الرجال'''، اثر [[ابن معین، یحیی بن معین|ابوزکریا یحیی بن معین]] (158ق-233ق)، کتابی است در علم رجال و معرفی راویان و بررسی احوال آنها که با تحقیق محمد کامل قصار به چاپ رسیده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه، ابتدا به شرح حال ابن | در مقدمه، ابتدا به شرح حال [[ابن معین، یحیی بن معین|ابن معین]]، پرداخته شده<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، ص4</ref> و سپس، خصوصیات و ویژگیهای کتاب، تشریح و تبیین گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>. | ||
اثر حاضر، دارای خصائص و ویژگیهای فراوانی است که برخی از مهمترین آنها را میتوان در امور زیر، خلاصه نمود: | اثر حاضر، دارای خصائص و ویژگیهای فراوانی است که برخی از مهمترین آنها را میتوان در امور زیر، خلاصه نمود: | ||
# روش مؤلف در تعدیل: مؤلف طرق مختلف را برای تعدیل بهکار برده و از الفاظی که از لحاظ متانت و رخاوت، تفاوت زیادی دارند، برحسب اعتقاد خود نسبت به عدالت و ضبط راوی، استفاده کرده است که از جمله آنها، عبارتند از: «ثقة»، «ثقة ثقة»، «لا بأس به»، «ما كان به بأس»، «لم يكن به بأس»، «ما أری به بأسا»، «ليس به بأس إذا حدث عن ثقة»، «صدوق»، «رجل صدق»، «من أهل الصدق»، «صويلح الحديث»، «صالح»، «شويخ شيخ صالح»، «شيخ مشهور»، «لم يكن بالمكذوب»، «لم يكن يكذب»، «لم يكن من أهل الكذب»، «ليس بمكذوب»، «كان لا يكذب»، «ليس هو ممن يكذب»، «ليس بمتهم و لا كذوب»، «فلان سلم»، «ثبت»، «صحيح الكتاب»، «مأمون»، «مرضي»، «ورع»، «تقي»، «مقنع» و «جائز الحديث»<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref>. وی عبارات لطیفی را در ثنا و تعدیل برخی از رجال، بهکار برده است که بهعنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره میشود: | # روش مؤلف در تعدیل: مؤلف طرق مختلف را برای تعدیل بهکار برده و از الفاظی که از لحاظ متانت و رخاوت، تفاوت زیادی دارند، برحسب اعتقاد خود نسبت به عدالت و ضبط راوی، استفاده کرده است که از جمله آنها، عبارتند از: «ثقة»، «ثقة ثقة»، «لا بأس به»، «ما كان به بأس»، «لم يكن به بأس»، «ما أری به بأسا»، «ليس به بأس إذا حدث عن ثقة»، «صدوق»، «رجل صدق»، «من أهل الصدق»، «صويلح الحديث»، «صالح»، «شويخ شيخ صالح»، «شيخ مشهور»، «لم يكن بالمكذوب»، «لم يكن يكذب»، «لم يكن من أهل الكذب»، «ليس بمكذوب»، «كان لا يكذب»، «ليس هو ممن يكذب»، «ليس بمتهم و لا كذوب»، «فلان سلم»، «ثبت»، «صحيح الكتاب»، «مأمون»، «مرضي»، «ورع»، «تقي»، «مقنع» و «جائز الحديث»<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref>. وی عبارات لطیفی را در ثنا و تعدیل برخی از رجال، بهکار برده است که بهعنوان نمونه، به برخی از آنها، اشاره میشود: | ||
## موسی بن مسعود: «روی ابن محرز قال: سمعت يحيی و قد سئل عن موسی بن مسعود، فقال: لم يكن من أهل الكذب. قيل له: إن بندار يقع فيه؛ قال يحيی بن معين: هو خير من بندار و من ملء الأرض مثله»<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | ## موسی بن مسعود: «روی ابن محرز قال: سمعت يحيی و قد سئل عن موسی بن مسعود، فقال: لم يكن من أهل الكذب. قيل له: إن بندار يقع فيه؛ قال يحيی بن معين: هو خير من بندار و من ملء الأرض مثله»<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | ||
## امام احمد بن حنبل: «روی ابن أبييعلی عن الإمام يحيی أنه قال: أراد الناس منا أن نكون مثل أحمد بن حنبل، لا والله، لا نقدر علی أحمد و لا علی طريق أحمد»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ## امام [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]: «روی ابن أبييعلی عن الإمام يحيی أنه قال: أراد الناس منا أن نكون مثل أحمد بن حنبل، لا والله، لا نقدر علی أحمد و لا علی طريق أحمد»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
## ابوسفیان معمری: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و سئل عن أبيسفيان المعمري، فقال: كان صدوقا و كان لو قتلوه ما قال غير هذا»<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>. | ## ابوسفیان معمری: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و سئل عن أبيسفيان المعمري، فقال: كان صدوقا و كان لو قتلوه ما قال غير هذا»<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>. | ||
## ابن علیه: «روی ابن محرز أيضا، قال: سمعت يحيی يقول: ابن علية كان ثقة مأمونا، صدوقا مسلما و رعيا تقيا»<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | ## ابن علیه: «روی ابن محرز أيضا، قال: سمعت يحيی يقول: ابن علية كان ثقة مأمونا، صدوقا مسلما و رعيا تقيا»<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
## یوسف بن خالد سمتی: «قال ابن محرز: سألت يحيی بن معين عن يوسف بن خالد السمتي، فقلت: كيف كان؟ قال: كان كذابا عدوا لله خبيثا...»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. | ## یوسف بن خالد سمتی: «قال ابن محرز: سألت يحيی بن معين عن يوسف بن خالد السمتي، فقلت: كيف كان؟ قال: كان كذابا عدوا لله خبيثا...»<ref>ر.ک: همان، ص32</ref>. | ||
## ابولبید: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و ذكر أبالبيد فقال: قال لي وهب بن جرير: كان شتاما. قال يحيی بن معين: لا رحمه الله و لا صلی عليه إن كان شتم عليا أو أحدا من أصحاب النبي(ص)»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ## ابولبید: «قال ابن محرز: سمعت يحيی و ذكر أبالبيد فقال: قال لي وهب بن جرير: كان شتاما. قال يحيی بن معين: لا رحمه الله و لا صلی عليه إن كان شتم عليا أو أحدا من أصحاب النبي(ص)»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
# تحقیق در سماع روات از شیوخ بهلحاظ نفی و اثبات: از جمله ویژگیهای روش ابن | # تحقیق در سماع روات از شیوخ بهلحاظ نفی و اثبات: از جمله ویژگیهای روش [[ابن معین، یحیی بن معین|ابن معین]]، آن است که به اثبات رؤیت پیامبر(ص) توسط برخی از روات و نفی آن، برای برخی دیگر و یا اثبات و نفی ملاقات آنها با صحابه یا تابعین و سماع از آنها، پرداخته است که این امر، نشان از علم و دانش فراوان وی نسبت به این امر دارد؛ بهعنوان مثال: | ||
## «قال ابن محرز: سمعت يحيی و قيل له: حديث خالد القسري عن أبيه عن جده أن النبي(ص) قال له: يا يزيد بن أسد. فقال: ليس بشيء. أهله يقولون: ليس له صحبة و لو كان له صحبة لشرف به أهله»<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. | ## «قال ابن محرز: سمعت يحيی و قيل له: حديث خالد القسري عن أبيه عن جده أن النبي(ص) قال له: يا يزيد بن أسد. فقال: ليس بشيء. أهله يقولون: ليس له صحبة و لو كان له صحبة لشرف به أهله»<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. | ||
## «و سئل أ لمعاوية بن خديج صحبة؟ فقال: له صحبة، يروی أنه قد رأی النبي(ص)» <ref>ر.ک: همان</ref>. | ## «و سئل أ لمعاوية بن خديج صحبة؟ فقال: له صحبة، يروی أنه قد رأی النبي(ص)» <ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
# اشتمال کتاب بر احکام فقهی و کلامی<ref>ر.ک: همان</ref>. | # اشتمال کتاب بر احکام فقهی و کلامی<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
# اشتمال بر حکمتهای شگفت و اندرزهای تأثیرگذار<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | # اشتمال بر حکمتهای شگفت و اندرزهای تأثیرگذار<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | ||
# دقت راوی نسخه در روایت نسخه خویش: روایات کتاب، از طریق ابوالعباس احمد بن محمد بن قاسم بن محرز از ابن | # دقت راوی نسخه در روایت نسخه خویش: روایات کتاب، از طریق ابوالعباس احمد بن محمد بن قاسم بن محرز از [[ابن معین، یحیی بن معین|ابن معین]]، نقل گردیده<ref>ر.ک: همان، ص21</ref> و ابن محرز در نقل روایت از وی، نهایت دقت را داشته و التزام خاصی به تأدیه الفاظ و نقل آنها بعینه، بدون کم و زیاد، داشته و در این زمینه، امانت را بهخوبی رعایت کرده است<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهارس کتاب، شامل فهرست آیات، احادیث، موضوعات، شعر، شیوخ ابن | فهارس کتاب، شامل فهرست آیات، احادیث، موضوعات، شعر، شیوخ [[ابن معین، یحیی بن معین|ابن معین]]، شیوخ ابن محرز، تراجم و اصحاب اخبار و منابع مورد استفاده محقق، در انتهای جلد دوم، آمده است. | ||
در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع<ref>ر.ک: پاورقی، ج1، ص209</ref> و شرح حال مختصر برخی از روات و اعلام مذکور در متن<ref>ر.ک: همان، ص237</ref>، به اختلاف نسخ<ref>ر.ک: همان، ص230</ref> و توضیح و تشریح برخی از کلمات دیریاب و عبارات متن، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص242</ref>. | در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع<ref>ر.ک: پاورقی، ج1، ص209</ref> و شرح حال مختصر برخی از روات و اعلام مذکور در متن<ref>ر.ک: همان، ص237</ref>، به اختلاف نسخ<ref>ر.ک: همان، ص230</ref> و توضیح و تشریح برخی از کلمات دیریاب و عبارات متن، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص242</ref>. |
ویرایش