۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==انگیزه نگارش== | ==انگیزه نگارش== | ||
[[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] این کتاب را پسازاینکه در ۶۰ سالگی به نیشابور برمیگردد، تألیف میکند و آن را به دوست و حامی محبوبش ابوالفضل میکالی (۴۳۶ق/ ۱۰۴۵م) تقدیم میکند<ref>ر.ک: طباطبایی، حسن</ref> | [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] این کتاب را پسازاینکه در ۶۰ سالگی به نیشابور برمیگردد، تألیف میکند و آن را به دوست و حامی محبوبش ابوالفضل میکالی (۴۳۶ق/ ۱۰۴۵م) تقدیم میکند<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: طباطبایی، حسن]</ref> | ||
==اهمیت کتاب== | ==اهمیت کتاب== | ||
کتاب از آثار دوره کمال و پختگی [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] است<ref>ر.ک: همان</ref> که علاوه بر ارزش بسیاری که در حوزه زبان و ادبیات عربی دارد، حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره مسائل تاریخی- فرهنگی ایران و زبان فارسی است<ref>شیخ، محمد، ص103</ref>. | کتاب از آثار دوره کمال و پختگی [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] است<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: همان]</ref> که علاوه بر ارزش بسیاری که در حوزه زبان و ادبیات عربی دارد، حاوی اطلاعات ارزشمندی درباره مسائل تاریخی- فرهنگی ایران و زبان فارسی است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/66547/103 شیخ، محمد، ص103]</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
مقدمه محقق، آغازگر کتاب میباشد. [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] کتاب را در یک مقدمه و ۶۱ باب، با نظم و نسق شگفتانگیزی که از ذهن منظم و منسجم او حکایت میکند، پرداخته است. کمتر موضوعی میتوان یافت که حاوی مضاف و منسوبهایی باشد و در این کتاب مغفول مانده باشد. تردیدی نیست که بسیاری از موضوعات این کتاب به نحوی با فرهنگ مردم ایران مربوط است که میتوان به دو دلیل مهم آن اشاره کرد: نخست آنکه ذاتاً تاریخ و فرهنگ ایران و اعراب، بهویژه در دور بعد از اسلام، درهم تنیده شده است و نقش ایرانیان در ایجاد این فرهنگ- که بهتر و دقیقتر آن است که آن را فرهنگ اسلامی بنامیم تا فرهنگ عربی- بسیار پررنگ بوده است. دلیل دیگر آنکه [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] خود ایرانی بوده و علاقه او به ایران، بهویژه زادگاهش نیشابور، از خلال سخنان و برخی از اشعارش- که در وصف یکی از مناطق نیشابور است- هویـداست. او در سخن از نیشابور بیاختیار به اطناب میگراید و مثلاً درباره گِل نیشابور بیش از موضوعات دیگری که درخور تفصیل و اطناباند، داد سخن میدهد<ref>ر.ک: طباطبایی، حسن</ref>. | مقدمه محقق، آغازگر کتاب میباشد. [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] کتاب را در یک مقدمه و ۶۱ باب، با نظم و نسق شگفتانگیزی که از ذهن منظم و منسجم او حکایت میکند، پرداخته است. کمتر موضوعی میتوان یافت که حاوی مضاف و منسوبهایی باشد و در این کتاب مغفول مانده باشد. تردیدی نیست که بسیاری از موضوعات این کتاب به نحوی با فرهنگ مردم ایران مربوط است که میتوان به دو دلیل مهم آن اشاره کرد: نخست آنکه ذاتاً تاریخ و فرهنگ ایران و اعراب، بهویژه در دور بعد از اسلام، درهم تنیده شده است و نقش ایرانیان در ایجاد این فرهنگ- که بهتر و دقیقتر آن است که آن را فرهنگ اسلامی بنامیم تا فرهنگ عربی- بسیار پررنگ بوده است. دلیل دیگر آنکه [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] خود ایرانی بوده و علاقه او به ایران، بهویژه زادگاهش نیشابور، از خلال سخنان و برخی از اشعارش- که در وصف یکی از مناطق نیشابور است- هویـداست. او در سخن از نیشابور بیاختیار به اطناب میگراید و مثلاً درباره گِل نیشابور بیش از موضوعات دیگری که درخور تفصیل و اطناباند، داد سخن میدهد<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: طباطبایی، حسن]</ref>. | ||
شاید مهمترین الگوی [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] در تدوین این کتاب، آثار [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] (متوفی ۲۵۵ق)، بهویژه «التبصر بالتجارة» باشد و اینکه او را جاحظ نیشابور نامیدهاند، بیسبب نباشد. جاحظ در یکی از بابهای این کتاب، به ذکر تحفهها و طرائفی میپردازد که از شهرها و سرزمینهای دیگر میآورند. روشن است که جاحظ تنها به ذکر برخی از مضاف و منسوبهای شهرها پرداخته، اما [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] این مفهوم را گستردهتر کرده و آن را به خدا، پیامبران، فرشتگان و شیاطین، اشخاص، قبایل، طبقات مختلف مردم، حیوانات، پرندگان، عناصر طبیعت و جز آنها تعمیم داده است. هریک از مواردی که ذکر شد، تقسیمبندیهای ریز دیگری دارد که تنها از کسی ساخته است که اطلاعات وسیع و متنوع و ذهن منظمی داشته باشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | شاید مهمترین الگوی [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] در تدوین این کتاب، آثار [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]] (متوفی ۲۵۵ق)، بهویژه «التبصر بالتجارة» باشد و اینکه او را جاحظ نیشابور نامیدهاند، بیسبب نباشد. جاحظ در یکی از بابهای این کتاب، به ذکر تحفهها و طرائفی میپردازد که از شهرها و سرزمینهای دیگر میآورند. روشن است که جاحظ تنها به ذکر برخی از مضاف و منسوبهای شهرها پرداخته، اما [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] این مفهوم را گستردهتر کرده و آن را به خدا، پیامبران، فرشتگان و شیاطین، اشخاص، قبایل، طبقات مختلف مردم، حیوانات، پرندگان، عناصر طبیعت و جز آنها تعمیم داده است. هریک از مواردی که ذکر شد، تقسیمبندیهای ریز دیگری دارد که تنها از کسی ساخته است که اطلاعات وسیع و متنوع و ذهن منظمی داشته باشد<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: همان]</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه محقق، به موضوع کتاب اشاره گردیده<ref>مقدمه محقق، ص5- 10</ref> و در مقدمه مؤلف، به موضوع ابواب کتاب<ref>مقدمه مؤلف، ص13- 17</ref>. | در مقدمه محقق، به موضوع کتاب اشاره گردیده<ref>[https://noorlib.ir/book/view/13057/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8-%D9%81%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%81-%D9%88-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%A8?pageNumber=5&viewType=pdf مقدمه محقق، ص5- 10]</ref> و در مقدمه مؤلف، به موضوع ابواب کتاب<ref>مقدمه مؤلف، ص13- 17</ref>. | ||
برای فرهنگ ایرانی ثمار القلوب میتواند مهمترین اثر [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] تلقی شود، زیرا عناصر فرهنگ و تمدن ایرانی در این کتاب بیشتر و منسجمتر مطرح شده و مورد بحث قرار گرفته است<ref>ر.ک: طباطبایی، حسن</ref>. | برای فرهنگ ایرانی ثمار القلوب میتواند مهمترین اثر [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] تلقی شود، زیرا عناصر فرهنگ و تمدن ایرانی در این کتاب بیشتر و منسجمتر مطرح شده و مورد بحث قرار گرفته است<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: طباطبایی، حسن]</ref>. | ||
در این کتاب فواید تاریخی با اسلوبی خاص مطرح شده که این اسلوب را [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] مضاف و منسوب نامیده و در حقیقت عبارت است از سخنان و تعابیر پرکاربرد و رایج در زبان عام و خاص، مانند غراب نوح، ذئب یوسف، عصای موسى و جز آن<ref>همان</ref>. | در این کتاب فواید تاریخی با اسلوبی خاص مطرح شده که این اسلوب را [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] مضاف و منسوب نامیده و در حقیقت عبارت است از سخنان و تعابیر پرکاربرد و رایج در زبان عام و خاص، مانند غراب نوح، ذئب یوسف، عصای موسى و جز آن<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 همان]</ref>. | ||
با توجه به اینکه این ترکیبهای اضافی مذکور در کتاب، به شیوهای که [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] در این اثر تدوین کرده، در منبع دیگری توضیح داده نشدهاند، بسیار حائز اهمیت میباشند. مؤلف، غالب این مدخلها را ریشهیابی کرده، ماجرا یا واقعه تاریخی مربوط به آن را کاملاً توضیح داده و برای بیشترشان شواهد مثالی نیز از شعرهای عربی آورده است. در بیان اهمیت کار [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] همین بس که بدون دانستن پشتوانه معنایی این ترکیبها، فهم معنای جمله یا بیتی که ترکیب موردنظر در آن به کار رفته، دشوار خواهد بود<ref>شیخ، محمد، ص102</ref>. | با توجه به اینکه این ترکیبهای اضافی مذکور در کتاب، به شیوهای که [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] در این اثر تدوین کرده، در منبع دیگری توضیح داده نشدهاند، بسیار حائز اهمیت میباشند. مؤلف، غالب این مدخلها را ریشهیابی کرده، ماجرا یا واقعه تاریخی مربوط به آن را کاملاً توضیح داده و برای بیشترشان شواهد مثالی نیز از شعرهای عربی آورده است. در بیان اهمیت کار [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] همین بس که بدون دانستن پشتوانه معنایی این ترکیبها، فهم معنای جمله یا بیتی که ترکیب موردنظر در آن به کار رفته، دشوار خواهد بود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/66547/102 شیخ، محمد، ص102]</ref>. | ||
برخی از مضاف و منسوبهای کتاب، به شهرهای ایران اختصاص دارد که آنها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: | برخی از مضاف و منسوبهای کتاب، به شهرهای ایران اختصاص دارد که آنها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
# یا اینکه مربوط به سازمان اداری در ادوار مختلف است، مانند عشر فارس، عشر اهواز، یا اینکه به مشاغل و پیشههای معروف شهرها اختصاص دارد، مانند کارگران سیستان، ملاحان بخارا، صوفیه دینور، قاضی ایذج، و جز آنها. | # یا اینکه مربوط به سازمان اداری در ادوار مختلف است، مانند عشر فارس، عشر اهواز، یا اینکه به مشاغل و پیشههای معروف شهرها اختصاص دارد، مانند کارگران سیستان، ملاحان بخارا، صوفیه دینور، قاضی ایذج، و جز آنها. | ||
# برخی از مضاف و منسوبهای شهرهای ایران با ویژگیهای اقلیمی مثبت یا منفی شهرها ارتباط دارد، مانند هوای گرگان، شِعْب بَوّان در فارس و جز آنها. | # برخی از مضاف و منسوبهای شهرهای ایران با ویژگیهای اقلیمی مثبت یا منفی شهرها ارتباط دارد، مانند هوای گرگان، شِعْب بَوّان در فارس و جز آنها. | ||
# برخی از مضاف و منسوبها جنبههای طنزآمیز و گاه تحقیرآمیز شهرها را نشان میدهد، مانند دزدان طوس، دزدان ری، گربزان مرو و جز آنها<ref>ر.ک: طباطبایی، حسن</ref>. | # برخی از مضاف و منسوبها جنبههای طنزآمیز و گاه تحقیرآمیز شهرها را نشان میدهد، مانند دزدان طوس، دزدان ری، گربزان مرو و جز آنها<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: طباطبایی، حسن]</ref>. | ||
برخی دیگر از مضاف و منسوبها به نحوی با فرهنگ، تمدن و باورهای مردم ایران ارتباط دارد. این ارتباط به چند شکل قابل تبیین است؛ یا به صورت مستقیم به یکی از عناصر تمدن و فرهنگ ایرانی اشاره دارد، یا اینکه با یکی از مظاهر فرهنگ و تمدن ایرانی شباهت دارد و رگههایی از اندیشه ایرانی در آن یافت میشود و یا اینکه ارتباط آن به سبب اختلاف و ضدیت آن با مظاهر تمدن و فرهنگ ایرانی است، مثلاً خروسی که بیموقع میخواند، بدشگون است. گرچه در میان مردم ایران نیز این باور وجود دارد، اما باوری ایرانی نیست و از فرهنگ اعراب به فرهنگ مردم ایران راه یافته است. نیز چنین است نحس دانستن روز چهارشنبه که اصالتی عربی دارد و در فرهنگ ایران قبل از اسلام سابقه نداشته است<ref>ر.ک: طباطبایی، حسن</ref>. | برخی دیگر از مضاف و منسوبها به نحوی با فرهنگ، تمدن و باورهای مردم ایران ارتباط دارد. این ارتباط به چند شکل قابل تبیین است؛ یا به صورت مستقیم به یکی از عناصر تمدن و فرهنگ ایرانی اشاره دارد، یا اینکه با یکی از مظاهر فرهنگ و تمدن ایرانی شباهت دارد و رگههایی از اندیشه ایرانی در آن یافت میشود و یا اینکه ارتباط آن به سبب اختلاف و ضدیت آن با مظاهر تمدن و فرهنگ ایرانی است، مثلاً خروسی که بیموقع میخواند، بدشگون است. گرچه در میان مردم ایران نیز این باور وجود دارد، اما باوری ایرانی نیست و از فرهنگ اعراب به فرهنگ مردم ایران راه یافته است. نیز چنین است نحس دانستن روز چهارشنبه که اصالتی عربی دارد و در فرهنگ ایران قبل از اسلام سابقه نداشته است<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: طباطبایی، حسن]</ref>. | ||
بهمنظور آشنایی بیشتر با محتوای مطالب، از میان مجموع مضاف و منسوبهای کتاب، به برخی از موارد مرتبط با باورهای عامه اشاره میشود: | بهمنظور آشنایی بیشتر با محتوای مطالب، از میان مجموع مضاف و منسوبهای کتاب، به برخی از موارد مرتبط با باورهای عامه اشاره میشود: | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
# '''طیرالعراقیب''': اعراب دیدن برخی از پرندگان را برای شتر به فال بد میگیرند و در اصطلاح به آن طیرالعراقیب میگویند. گویا دیدن این پرنده سبب میشود که شتر را پی کنند. | # '''طیرالعراقیب''': اعراب دیدن برخی از پرندگان را برای شتر به فال بد میگیرند و در اصطلاح به آن طیرالعراقیب میگویند. گویا دیدن این پرنده سبب میشود که شتر را پی کنند. | ||
# '''اشیاء مبارک و ستودنی''': در فرهنگ عرب فراخی کف دست ستودنی و تنگی و کوچکی آن مایه نکوهش است. کف دست پیامبر(ص) نیز پهن بوده است. در میان دانهها نیز گندم ارجمندی دارد و امالطعام است. | # '''اشیاء مبارک و ستودنی''': در فرهنگ عرب فراخی کف دست ستودنی و تنگی و کوچکی آن مایه نکوهش است. کف دست پیامبر(ص) نیز پهن بوده است. در میان دانهها نیز گندم ارجمندی دارد و امالطعام است. | ||
# '''سعد و نحس ایام هفته''': اعراب به ثقلالاربعاء، یعنی سنگینی چهارشنبه معتقدند و چهارشنبه را سنگینترین روز هفته میدانند. [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] به نقل از مزدوجی شاعر، چهارشنبه را روزی انباشته از وحشت، نحسی و شومی میداند که در این روز بخشیدن و گرفتن از خویشاوندان و نزدیکان خطاست. نیز وی حدیثی از پیامبر(ص) نقل میکند که در آن آخرین چهارشنبه هر ماه نحس دانسته شده است. افزون بر چهارشنبه، غالباً یکشنبه نیز چنین است و [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز از حدّالاحد یعنی تیزی روز یکشنبه سخن گفته است. بر این اساس برخی حوادث ناگوار و عذابهای الٰهی در این دو روز وقوع یافته است. قدار بن سالف و همپیمانان او از قوم ثمود، شتر صالح را در چهارشنبه پی کردند و سپیدهدم یکشنبه بر آنها عذاب نازل شد<ref>همان</ref>. | # '''سعد و نحس ایام هفته''': اعراب به ثقلالاربعاء، یعنی سنگینی چهارشنبه معتقدند و چهارشنبه را سنگینترین روز هفته میدانند. [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] به نقل از مزدوجی شاعر، چهارشنبه را روزی انباشته از وحشت، نحسی و شومی میداند که در این روز بخشیدن و گرفتن از خویشاوندان و نزدیکان خطاست. نیز وی حدیثی از پیامبر(ص) نقل میکند که در آن آخرین چهارشنبه هر ماه نحس دانسته شده است. افزون بر چهارشنبه، غالباً یکشنبه نیز چنین است و [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز از حدّالاحد یعنی تیزی روز یکشنبه سخن گفته است. بر این اساس برخی حوادث ناگوار و عذابهای الٰهی در این دو روز وقوع یافته است. قدار بن سالف و همپیمانان او از قوم ثمود، شتر صالح را در چهارشنبه پی کردند و سپیدهدم یکشنبه بر آنها عذاب نازل شد<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 همان]</ref>. | ||
در پایان اشاره به این نکته ضروری است که «ثمار القلوب» نخستین اثری نیست که مضاف و منسوبها را جمعآوری کرده است؛ قبل از [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز کتابهای دیگری تدوین شده که در بخشی از آنها، به مضاف و منسوبها و عمدتاً مضاف و منسوبهای مربوط به اماکن و شهرها پرداختهاند، که ازجمله میتوان به «[[البلدان، اليعقوبي|البلدان]]» [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|یعقوبی]]، «[[البلدان (ابن الفقيه)|البلدان]]» [[ابن فقیه، احمد بن محمد|ابن فقیه]]، و «[[المسالك و الممالك، ابن خرداذبه|المسالک و الممالک]]» [[ابن خردادبه، عبیدالله بن عبدالله|ابن خردادبه]] اشاره کرد. چنین طرحی بعد از [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز سابقه دارد، اما ابتکاری که او در این امر نشان داده و حوزه شمول مضاف و منسوبها را گسترده کرده، در نوع خود بیسابقه است<ref>ر.ک: همان</ref>. | در پایان اشاره به این نکته ضروری است که «ثمار القلوب» نخستین اثری نیست که مضاف و منسوبها را جمعآوری کرده است؛ قبل از [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز کتابهای دیگری تدوین شده که در بخشی از آنها، به مضاف و منسوبها و عمدتاً مضاف و منسوبهای مربوط به اماکن و شهرها پرداختهاند، که ازجمله میتوان به «[[البلدان، اليعقوبي|البلدان]]» [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|یعقوبی]]، «[[البلدان (ابن الفقيه)|البلدان]]» [[ابن فقیه، احمد بن محمد|ابن فقیه]]، و «[[المسالك و الممالك، ابن خرداذبه|المسالک و الممالک]]» [[ابن خردادبه، عبیدالله بن عبدالله|ابن خردادبه]] اشاره کرد. چنین طرحی بعد از [[ثعالبی، عبدالملک بن محمد|ثعالبی]] نیز سابقه دارد، اما ابتکاری که او در این امر نشان داده و حوزه شمول مضاف و منسوبها را گسترده کرده، در نوع خود بیسابقه است<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: همان]</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
رضا انزابینژاد این کتاب را به همین نام، به فارسی ترجمه کرده است<ref>ر.ک: طباطبایی، حسن</ref>. | رضا انزابینژاد این کتاب را به همین نام، به فارسی ترجمه کرده است<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/240426/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8 ر.ک: طباطبایی، حسن]</ref>. | ||
فهارس عامه کتاب، شامل فهرست مضاف و منسوب؛ شعر؛ رجز؛ ابیات؛ اعلام؛ امم و قبایل؛ بلاد و امکنه و فهرست منابع، در انتهای آن آمده است. | فهارس عامه کتاب، شامل فهرست مضاف و منسوب؛ شعر؛ رجز؛ ابیات؛ اعلام؛ امم و قبایل؛ بلاد و امکنه و فهرست منابع، در انتهای آن آمده است. | ||
در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع<ref>ر.ک: پاورقی، ص477</ref> و توضیح برخی از مطالب متن<ref>ر.ک: همان، ص512</ref>، به اختلاف نسخ اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص525</ref>. | در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع<ref>[https://noorlib.ir/book/view/13057/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8-%D9%81%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%81-%D9%88-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%A8?pageNumber=477&viewType=pdf ر.ک: پاورقی، ص477]</ref> و توضیح برخی از مطالب متن<ref>ر.ک: همان، ص512</ref>، به اختلاف نسخ اشاره شده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/13057/%D8%AB%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%84%D9%88%D8%A8-%D9%81%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%81-%D9%88-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86%D8%B3%D9%88%D8%A8?pageNumber=525&viewType=pdf ر.ک: همان، ص525]</ref>. | ||
==پانویس == | ==پانویس == |
ویرایش