۵۳٬۳۲۷
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR13057J1.jpg | عنوان =ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب |...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
بهمنظور آشنایی بیشتر با محتوای مطالب، از میان مجموع مضاف و منسوبهای کتاب، به برخی از موارد مرتبط با باورهای عامه اشاره میشود: | بهمنظور آشنایی بیشتر با محتوای مطالب، از میان مجموع مضاف و منسوبهای کتاب، به برخی از موارد مرتبط با باورهای عامه اشاره میشود: | ||
# حجّام ساباط: در بیکاری و فراغت به او مثل میزنند. میگویند او هر روز مادرش را بیرون میآورد و حجامت میکرد تا مردم کارش را ببینند و به او مراجعه کنند تا سرانجام خون مادرش خشکید و مرد. از قضا روزی خسرو پرویز را حجامت کرد و خسرو او را بینیاز گردانید. | # حجّام ساباط: در بیکاری و فراغت به او مثل میزنند. میگویند او هر روز مادرش را بیرون میآورد و حجامت میکرد تا مردم کارش را ببینند و به او مراجعه کنند تا سرانجام خون مادرش خشکید و مرد. از قضا روزی خسرو پرویز را حجامت کرد و خسرو او را بینیاز گردانید. | ||
# بارانخواهی: | # بارانخواهی: عربهای جاهلی برای طلب باران گاوهایی را جمع میکردند و به دم و پای آنها هیزمهایی از درخت «سَلَع» میبستند و بر سر کوه برده و آتش میزدند که به این رسم «نارالاستمطار» گفته میشد. | ||
عربهای جاهلی برای طلب باران گاوهایی را جمع میکردند و به دم و پای آنها هیزمهایی از درخت «سَلَع» میبستند و بر سر کوه برده و آتش میزدند که به این رسم «نارالاستمطار» گفته میشد. | # بلاگردانی: برای بلاگردانی کنیز سیاهی پیشاپیش عروس راه میرفت و در برابر او میایستاد تا زیباییهای عروس بیشتر جلوهگر شود و او بلاگردان زیبایی عروس باشد. | ||
# بلاگردانی: | # طیرالعراقیب: اعراب دیدن برخی از پرندگان را برای شتر به فال بد میگیرند و در اصطلاح به آن طیرالعراقیب میگویند. گویا دیدن این پرنده سبب میشود که شتر را پی کنند. | ||
برای بلاگردانی کنیز سیاهی پیشاپیش عروس راه میرفت و در برابر او میایستاد تا زیباییهای عروس بیشتر جلوهگر شود و او بلاگردان زیبایی عروس باشد. | # اشیاء مبارک و ستودنی: در فرهنگ عرب فراخی کف دست ستودنی و تنگی و کوچکی آن مایه نکوهش است. کف دست پیامبر(ص) نیز پهن بوده است. در میان دانهها نیز گندم ارجمندی دارد و امالطعام است. | ||
# طیرالعراقیب: | # سعد و نحس ایام هفته: اعراب به ثقلالاربعاء، یعنی سنگینی چهارشنبه معتقدند و چهارشنبه را سنگینترین روز هفته میدانند. ثعالبی به نقل از مزدوجی شاعر، چهارشنبه را روزی انباشته از وحشت، نحسی و شومی میداند که در این روز بخشیدن و گرفتن از خویشاوندان و نزدیکان خطاست. نیز وی حدیثی از پیامبر(ص) نقل میکند که در آن آخرین چهارشنبه هر ماه نحس دانسته شده است. افزون بر چهارشنبه، غالباً یکشنبه نیز چنین است و ثعالبی نیز از حدّالاحد یعنی تیزی روز یکشنبه سخن گفته است. بر این اساس برخی حوادث ناگوار و عذابهای الٰهی در این دو روز وقوع یافته است. قدار بن سالف و همپیمانان او از قوم ثمود، شتر صالح را در چهارشنبه پی کردند و سپیدهدم یکشنبه بر آنها عذاب نازل شد<ref>همان</ref>. | ||
اعراب دیدن برخی از پرندگان را برای شتر به فال بد میگیرند و در اصطلاح به آن طیرالعراقیب میگویند. گویا دیدن این پرنده سبب میشود که شتر را پی کنند. | |||
# اشیاء مبارک و ستودنی: | |||
در فرهنگ عرب فراخی کف دست ستودنی و تنگی و کوچکی آن مایه نکوهش است. کف دست پیامبر(ص) نیز پهن بوده است. در میان دانهها نیز گندم ارجمندی دارد و امالطعام است. | |||
# سعد و نحس ایام هفته: | |||
اعراب به ثقلالاربعاء، یعنی سنگینی چهارشنبه معتقدند و چهارشنبه را سنگینترین روز هفته میدانند. ثعالبی به نقل از مزدوجی شاعر، چهارشنبه را روزی انباشته از وحشت، نحسی و شومی میداند که در این روز بخشیدن و گرفتن از خویشاوندان و نزدیکان خطاست. نیز وی حدیثی از پیامبر(ص) نقل میکند که در آن آخرین چهارشنبه هر ماه نحس دانسته شده است. افزون بر چهارشنبه، غالباً یکشنبه نیز چنین است و ثعالبی نیز از حدّالاحد یعنی تیزی روز یکشنبه سخن گفته است. بر این اساس برخی حوادث ناگوار و عذابهای الٰهی در این دو روز وقوع یافته است. قدار بن سالف و همپیمانان او از قوم ثمود، شتر صالح را در چهارشنبه پی کردند و سپیدهدم یکشنبه بر آنها عذاب نازل شد<ref>همان</ref>. | |||
در پایان اشاره به این نکته ضروری است که «ثمار القلوب» نخستین اثری نیست که مضاف و منسوبها را جمعآوری کرده است؛ قبل از ثعالبی نیز کتابهای دیگری تدوین شده که در بخشی از آنها، به مضاف و منسوبها و عمدتاً مضاف و منسوبهای مربوط به اماکن و شهرها پرداختهاند، که ازجمله میتوان به «البلدان» یعقوبی، «البلدان» ابنفقیه، و «المسالک و الممالک» ابنخردادبه اشاره کرد. چنین طرحی بعد از ثعالبی نیز سابقه دارد، اما ابتکاری که او در این امر نشان داده و حوزه شمول مضاف و منسوبها را گسترده کرده، در نوع خود بیسابقه است<ref>ر.ک: همان</ref>. | در پایان اشاره به این نکته ضروری است که «ثمار القلوب» نخستین اثری نیست که مضاف و منسوبها را جمعآوری کرده است؛ قبل از ثعالبی نیز کتابهای دیگری تدوین شده که در بخشی از آنها، به مضاف و منسوبها و عمدتاً مضاف و منسوبهای مربوط به اماکن و شهرها پرداختهاند، که ازجمله میتوان به «البلدان» یعقوبی، «البلدان» ابنفقیه، و «المسالک و الممالک» ابنخردادبه اشاره کرد. چنین طرحی بعد از ثعالبی نیز سابقه دارد، اما ابتکاری که او در این امر نشان داده و حوزه شمول مضاف و منسوبها را گسترده کرده، در نوع خود بیسابقه است<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش