۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
فصل اول این باب در مورد طبيعت اراضى موات مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=80&viewType=html ر.ک: همان، ص80]</ref>؛ دو قول در این فصل مطرح شده كه اولى، قول به ملكيت دولت بر زمینهاى موات است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=81&viewType=html ر.ک: همان، ص81]</ref> و قول دوم، اباحه است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=84&viewType=html ر.ک: همان، ص84]</ref>. مؤلف مىگوید: رأى راجح در نظر من همان قول اول مىباشد، زيرا مدلول اخبار نيز همین است؛ مانند روايات [[الکافی|كافى]] و صحيحه كلبى و عمر بن يزيد. اخبار ديگرى هم كه با آيه انفال تأييد مىگردند، بر همین مضمون دلالت دارند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=84&viewType=html ر.ک: همان، ص84-85]</ref>. | فصل اول این باب در مورد طبيعت اراضى موات مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=80&viewType=html ر.ک: همان، ص80]</ref>؛ دو قول در این فصل مطرح شده كه اولى، قول به ملكيت دولت بر زمینهاى موات است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=81&viewType=html ر.ک: همان، ص81]</ref> و قول دوم، اباحه است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=84&viewType=html ر.ک: همان، ص84]</ref>. مؤلف مىگوید: رأى راجح در نظر من همان قول اول مىباشد، زيرا مدلول اخبار نيز همین است؛ مانند روايات [[الکافی|كافى]] و صحيحه كلبى و عمر بن يزيد. اخبار ديگرى هم كه با آيه انفال تأييد مىگردند، بر همین مضمون دلالت دارند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=84&viewType=html ر.ک: همان، ص84-85]</ref>. | ||
فصل دوم این باب مراحل عملى برای انتقال زمینهاى موات به افراد مىباشد كه به سه صورت تحجير، احيا و استثمار مىباشند. اولى به معنى گذاشتن علامت و زدن تابلوهایى است مبنى بر اينكه نگهدارى و انتفائات این زمین مربوط به من است. احيا نيز به معنى قرار دادن چيز قابل رشد و نمو در زمین مىباشد، مانند بذر پاشى و غيره. استثمار مفهومى خارج از احيا نبوده و به بعضى از اعمال داخل در مفهوم احيا اطلاق مىشود. | فصل دوم این باب مراحل عملى برای انتقال زمینهاى موات به افراد مىباشد <ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=87&viewType=html ر.ک: همان، ص 87]</ref>كه به سه صورت تحجير، احيا و استثمار مىباشند. اولى به معنى گذاشتن علامت و زدن تابلوهایى است مبنى بر اينكه نگهدارى و انتفائات این زمین مربوط به من است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=88&viewType=html ر.ک: همان، ص88]</ref>. احيا نيز به معنى قرار دادن چيز قابل رشد و نمو در زمین مىباشد، مانند بذر پاشى و غيره<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=95&viewType=html ر.ک: همان، ص95]</ref>. استثمار مفهومى خارج از احيا نبوده و به بعضى از اعمال داخل در مفهوم احيا اطلاق مىشود<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=97&viewType=html ر.ک: همان، ص97]</ref>. | ||
باب دوم: باب دوم در شروط احيا مىباشد. منظور از این شروط، شروطى هستند كه باعث پيدايش حق احيا مىشوند. این شروط در دو فصل بيان شدهاند كه فصل اول مربوط به شروط لازمه و فصل دوم مربوط به شروط غير لازمه مىباشد. شروط لازمه عبارتند از: اذن امام، نبودن ساير حقوق بر روى آن زمین و حريم عامر نبودن زمینهاى موات. در مورد هر یک از این شروط توضيحات و فروعاتى بيان شده كه تفصيلش در کتاب آمده است. در فصل دوم هم كه سخن از شروط غير لازمه است سه شرط مطرح گرديده كه عبارتند از: نزدیک به عامر نبودن، انتفاء ملكيت پيشين، قصد. | باب دوم: باب دوم در شروط احيا مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=105&viewType=html ر.ک: همان، ص105]</ref>. منظور از این شروط، شروطى هستند كه باعث پيدايش حق احيا مىشوند. این شروط در دو فصل بيان شدهاند كه فصل اول مربوط به شروط لازمه<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=109&viewType=html ر.ک: همان، ص109]</ref> و فصل دوم مربوط به شروط غير لازمه مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=129&viewType=html ر.ک: همان، ص129]</ref>. شروط لازمه عبارتند از: اذن امام، نبودن ساير حقوق بر روى آن زمین و حريم عامر نبودن زمینهاى موات. در مورد هر یک از این شروط توضيحات و فروعاتى بيان شده كه تفصيلش در کتاب آمده است. در فصل دوم هم كه سخن از شروط غير لازمه است سه شرط مطرح گرديده كه عبارتند از: نزدیک به عامر نبودن، انتفاء ملكيت پيشين، قصد. | ||
باب سوم: احكام احيا و متعلقات آن عنوان باب سوم است كه داراى شش فصل مىباشد. این فصول عبارتند از: 1- سابقه احيا؛ فقها در جواز احياى زمینهاى [[بکری، عبدالله بن عبدالعزیز|بكرى]] كه هنوز به هيچ فردى منتقل نشدهاند، اختلافى ندارند اما در مورد زمینهاى غير بكر چند نوع نظريه هست كه در کتاب ذكر شده است. 2- موقعيت فرد در دولت اسلامى نسبت به حق احيا. 3- اجازه دولت به افراد در مورد احياى زمینهاى موات. 4- آيا میزان و ملاكى برای تصرف در چنين زمینهایى وجود دارد يا هركس هر قدر كه بخواهد مىتواند از این زمینها را تصاحب كند؟ 5- مالياتهاى مترتب بر احيا. 6- انواع زمینهاى موات كه به چهار نوع از آنها اشاره شده است: الف- سواحل رودها و جزيرهها. ب- زمینهاى موقوفه خراب شده. ج- عرصههاى متروكه. د- زمینهاى معدنى. باب چهارم: چهارمین باب کتاب در مورد اقطاع مىباشد. در مورد مفهوم اقطاع، اختلافاتى بين فقها وجود دارد كه ما حصل آن این است: به زمینهایى گفته مىشود كه توسط امام تصرف مىشوند يا زمینهایى هستند كه امام شخصى خاص را مالك آنها قرار مىدهد و يا زمینهایى هستند كه دولت اسلامى طبق صلاحديد به افراد توانمند برای احيا واگذار مىكند. مؤلف در بخش دوم این باب به اقطاعاتى كه در زمانهاى مختلف صورت گرفته، اشاراتى دارد؛ ابتدا به اقطاعات پيامبر(ص) پرداخته و سپس اقطاعات خلفاى راشدين، خلفاى اموى و خلفاى عباسى را مورد بررسى قرار داده است. | باب سوم: احكام احيا و متعلقات آن عنوان باب سوم است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=139&viewType=html ر.ک: همان، ص139]</ref> كه داراى شش فصل مىباشد. این فصول عبارتند از: 1- سابقه احيا؛ فقها در جواز احياى زمینهاى [[بکری، عبدالله بن عبدالعزیز|بكرى]] كه هنوز به هيچ فردى منتقل نشدهاند، اختلافى ندارند اما در مورد زمینهاى غير بكر چند نوع نظريه هست كه در کتاب ذكر شده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=143&viewType=html ر.ک: همان، ص143]</ref>. 2- موقعيت فرد در دولت اسلامى نسبت به حق احيا.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=155&viewType=html ر.ک: همان، ص155]</ref> 3- اجازه دولت به افراد در مورد احياى زمینهاى موات<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=171&viewType=html ر.ک: همان، ص 171]</ref>. 4- آيا میزان و ملاكى برای تصرف در چنين زمینهایى وجود دارد يا هركس هر قدر كه بخواهد مىتواند از این زمینها را تصاحب كند؟<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=178&viewType=html ر.ک: همان، ص178]</ref> 5- مالياتهاى مترتب بر احيا<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=187&viewType=html ر.ک: همان، ص187]</ref>. 6- انواع زمینهاى موات كه به چهار نوع از آنها اشاره شده است: الف- سواحل رودها و جزيرهها. ب- زمینهاى موقوفه خراب شده. ج- عرصههاى متروكه. د- زمینهاى معدنى. باب چهارم: چهارمین باب کتاب در مورد اقطاع مىباشد. در مورد مفهوم اقطاع، اختلافاتى بين فقها وجود دارد كه ما حصل آن این است: به زمینهایى گفته مىشود كه توسط امام تصرف مىشوند يا زمینهایى هستند كه امام شخصى خاص را مالك آنها قرار مىدهد و يا زمینهایى هستند كه دولت اسلامى طبق صلاحديد به افراد توانمند برای احيا واگذار مىكند. مؤلف در بخش دوم این باب به اقطاعاتى كه در زمانهاى مختلف صورت گرفته، اشاراتى دارد؛ ابتدا به اقطاعات پيامبر(ص) پرداخته و سپس اقطاعات خلفاى راشدين، خلفاى اموى و خلفاى عباسى را مورد بررسى قرار داده است. | ||
==خاتمه== | ==خاتمه== |
ویرایش