۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
'''انيس الموحدين'''، کتابى است كلامى در اصول دين و مذهب شيعه، به زبان فارسی، نوشته ملا [[محمد مهدى بن ابىذر نراقى]] (م 1209ق). | '''انيس الموحدين'''، کتابى است كلامى در اصول دين و مذهب شيعه، به زبان فارسی، نوشته ملا [[محمد مهدى بن ابىذر نراقى]] (م 1209ق). | ||
هدف نراقى اول، از تأليف این کتاب، آشنايى شيعه با مسائل اعتقادى به شيوهاى استدلالى و برهانى بوده است. وى، در مقدمهى کتاب، مىنویسد: «و بايد این علم و معرفت، ناشى از دليل و برهان باشد و از روى تقليد نباشد، لهذا این بىبضاعت را به خاطر رسيد كه رسالهاى در اثبات مطالب مذكور، تأليف نمايد و آن را با عبارات واضحه بيان نمايد تا كافهى فرقهى محقّه-كثرهم الله، از اين، فايض گردند.» | هدف نراقى اول، از تأليف این کتاب، آشنايى شيعه با مسائل اعتقادى به شيوهاى استدلالى و برهانى بوده است. وى، در مقدمهى کتاب، مىنویسد: «و بايد این علم و معرفت، ناشى از دليل و برهان باشد و از روى تقليد نباشد، لهذا این بىبضاعت را به خاطر رسيد كه رسالهاى در اثبات مطالب مذكور، تأليف نمايد و آن را با عبارات واضحه بيان نمايد تا كافهى فرقهى محقّه-كثرهم الله، از اين، فايض گردند.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=39&viewType=html ر.ک: ج1، ص39]</ref>» | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، مشتمل بر مقدمهاى به قلم آیتالله [[حسن حسنزاده آملى]]، مقدمه مؤلف و پنج باب مىباشد. | کتاب، مشتمل بر مقدمهاى به قلم آیتالله [[حسن حسنزاده آملى]]<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=12&viewType=html ر.ک: مقدمه، ص12]</ref>، مقدمه مؤلف<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=39&viewType=html ر.ک: مقدمه، ص39]</ref> و پنج باب مىباشد. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
باب اول، در اثبات صانع تعالى شأنه: در این باب، مؤلف، هفت دليل بر اثبات صانع اقامه مىكند: دليل و برهان نخست، همان برهان حدوث است. برهان دوم و | باب اول، در اثبات صانع تعالى شأنه<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=44&viewType=html ر.ک: همان، ص44]</ref>: در این باب، مؤلف، هفت دليل بر اثبات صانع اقامه مىكند: دليل و برهان نخست، همان برهان حدوث است. برهان دوم<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=49&viewType=html ر.ک: همان، ص49]</ref> و سوم<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=52&viewType=html ر.ک: همان، ص52]</ref>، برهان امكان و وجوب است؛ با این تفاوت كه در برهان سوم، پاى دور و تسلسل به میان نمىآيد، بر خلاف برهان دوم. برهان بعدى<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=53&viewType=html ر.ک: همان، ص53]</ref>، برهانى است كه [[بهمنیار بن مرزبان|بهمنيار]] از شاگردان شيخ، [[ابنسینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]]، اقامه كرده مبنى بر اينكه هر گاه واجبالوجودى نباشد، لازم مىآيد كه هيچ خلق و ايجادى در خارج، متحقّق نشود، زيرا كه «ممكن»، خود، در موجود شدن، محتاج به ديگرى است و با وجود اين، چگونه مىتواند ديگرى را ايجاد كند؟ لیکن ما مىبينيم كه موجودات بىحدّ و حصر ايجاد شدهاند و ايجاد مىشوند، پس ناچار بايد واجبالوجودى باشد كه خلقت هر موجودى و فيضان هر فيض وجودى از ذات مقدّس او باشد. | ||
برهان | برهان پنجم<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=53&viewType=html ر.ک: همان، ص53]</ref>، مبتنى بر معجزات و كرامات انبيا و اولیا است، زيرا كه عقل حكم مىكند كه این امور غريبه كه از پيغمبران و امامان صادر شده است، از قبيل اژدها شدن عصا و زنده نمودن اموات و برگردانيدن خورشيد و شقّ شدن ماه و تسبيح نمودن سنگريزه و جارى شدن آب از میان انگشتان و غير اينها از معجزات و كرامات، امورى است كه از انسان صادر نمىتواند شد، پس بايد صانع حكيمیباشد كه صدور این قبيل امور به سبب قدرت كامله و حكمت شامله او باشد. | ||
برهان ششم بر اثبات | برهان ششم بر اثبات صانع<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=55&viewType=html ر.ک: همان، ص55]</ref>، عبارت است از اتّفاق همه طوايف و فرق بر وجود صانع، زيرا كه جمیع عقلاى عالم و علماى بنى آدم قائلند به اينكه این عالم را صانعى است حكيم و خالقى است عليم و از این جهت اثبات صانع را از جمله اصول دين نشمردهاند، زيرا كه اصول، بايد كه امورى چند باشد كه ضرورى دين اسلام باشد، اما مخالف و منكرى داشته باشد و شكى نيست كه این همه صاحبان فهم و ادراك، اتفاق بر امر غلط نمىكنند. | ||
مؤلف، يادآور مىشود كه همه طوايف انسان، معتقد به وجود صانع هستند مگر سه طايفه كه عبارتند از: سوفسطاييه، ملاحده تناسخيه و دهريه. | مؤلف، يادآور مىشود كه همه طوايف انسان، معتقد به وجود صانع هستند مگر سه طايفه كه عبارتند از: سوفسطاييه، ملاحده تناسخيه و دهريه. | ||
برهان هفتم، عبارت است از برهان فطرت. توضيح آنكه همه مردم در حالت اضطرار، بىفكر و اختيار از روى الجا و اضطرار، پناه به كسى مىبرند كه صانع ايشان است و اين، از آن رو است كه میان خالق و مخلوق و مالك و مملوك و بنده و مولى ربط خاصى مىباشد كه نمىتوان حقيقت آن را بيان نمود، بنا بر این بندگان در وقتى كه دستشان از جمیع اسباب و وسايل و همه امور و علايق كوتاه شود، از همه امیدها ناامید شوند، بدون تفكر و تأمل و بىانديشه و تخيّل، پناه به صانع حقيقى و مسبب الاسباب خود مىبرند و از این جهت، در آن وقت هر دعایى مىكنند، مستجاب مىشود، زيرا كه در آن وقت، خداى خود را شناختهاند و يقين از برای ايشان حاصل شده است و معرفت با يقين، البته سبب استجابت دعوات مىشود و این معنى از برای همه مردم حاصل است و از این جهت در آيات قرآنى و احاديث ائمّه طاهرين آمده است كه شناختن خداوند فطرى است و احتياج به دليل ندارد؛ يعنى هر گاه مردم را به حال خود واگذارند و ايشان، دست از تعصّب و جاهليّت و تقليد پدر و مادر بردارند، با قطع نظر از دليل، خالق خود را مىشناسند و پى به هستى او مىبرند و از این جهت بعضى از محقّقين گفتهاند كه كفّار اگر چه در ظاهر منكر صانعند، در باطن در پيش خود اقرار و اعتراف به وجود و هستى او دارند. | برهان هفتم، عبارت است از برهان فطرت<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=57&viewType=html ر.ک: همان، ص57]</ref>. توضيح آنكه همه مردم در حالت اضطرار، بىفكر و اختيار از روى الجا و اضطرار، پناه به كسى مىبرند كه صانع ايشان است و اين، از آن رو است كه میان خالق و مخلوق و مالك و مملوك و بنده و مولى ربط خاصى مىباشد كه نمىتوان حقيقت آن را بيان نمود، بنا بر این بندگان در وقتى كه دستشان از جمیع اسباب و وسايل و همه امور و علايق كوتاه شود، از همه امیدها ناامید شوند، بدون تفكر و تأمل و بىانديشه و تخيّل، پناه به صانع حقيقى و مسبب الاسباب خود مىبرند و از این جهت، در آن وقت هر دعایى مىكنند، مستجاب مىشود، زيرا كه در آن وقت، خداى خود را شناختهاند و يقين از برای ايشان حاصل شده است و معرفت با يقين، البته سبب استجابت دعوات مىشود و این معنى از برای همه مردم حاصل است و از این جهت در آيات قرآنى و احاديث ائمّه طاهرين آمده است كه شناختن خداوند فطرى است و احتياج به دليل ندارد؛ يعنى هر گاه مردم را به حال خود واگذارند و ايشان، دست از تعصّب و جاهليّت و تقليد پدر و مادر بردارند، با قطع نظر از دليل، خالق خود را مىشناسند و پى به هستى او مىبرند و از این جهت بعضى از محقّقين گفتهاند كه كفّار اگر چه در ظاهر منكر صانعند، در باطن در پيش خود اقرار و اعتراف به وجود و هستى او دارند. | ||
باب دوم، در صفات بارى تعالى: این باب، خود، داراى یک مقدمه و دو فصل است. در مقدمه، درباره صفات ذات و صفات فعل توضيحاتى داده شده و یکى از دو | باب دوم، در صفات بارى تعالى<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=61&viewType=html ر.ک: همان، ص61]</ref>: این باب، خود، داراى یک مقدمه<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=63&viewType=html ر.ک: همان، ص63]</ref> و دو فصل است. در مقدمه، درباره صفات ذات و صفات فعل توضيحاتى داده شده و یکى از دو فصل<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=71&viewType=html ر.ک: همان، ص71]</ref>، به صفات ثبوتى و ديگرى<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=83&viewType=html ر.ک: همان، ص83]</ref>، به صفات سلبى خداوند اختصاص يافته است. | ||
باب سوم، در باب نبوت محمد(ص): این باب، داراى چهار فصل است كه موضوعات ذيل را مورد بررسى قرار مىدهد: سه فصل نخست، به نبوت عامه و آخرين فصل، به نبوت خاصه اختصاص يافته است. وجوب بعثت انبيا، عصمت نبى، راه شناخت پيامبر، در اثبات نبوت حضرت خاتم(ص) عناوین مباحث این فصول را تشكيل مىدهد. | باب سوم، در باب نبوت محمد(ص)<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=89&viewType=html ر.ک: همان، ص89]</ref>: این باب، داراى چهار فصل است كه موضوعات ذيل را مورد بررسى قرار مىدهد: سه فصل نخست، به نبوت عامه و آخرين فصل، به نبوت خاصه اختصاص يافته است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=105&viewType=html ر.ک: همان، ص105]</ref>. وجوب بعثت انبيا، عصمت نبى، راه شناخت پيامبر، در اثبات نبوت حضرت خاتم(ص) عناوین مباحث این فصول را تشكيل مىدهد. | ||
باب چهارم، در امامت: این باب، داراى هفت فصل است كه به بررسى موضوعات ذيل مىپردازد: فصل اوّل، در اثبات احتياج به وجود امام(ع)؛ فصل دوم، در اينكه امامت از اصول دين | باب چهارم، در امامت<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=119&viewType=html ر.ک: همان، ص119]</ref>: این باب، داراى هفت فصل است كه به بررسى موضوعات ذيل مىپردازد: فصل اوّل، در اثبات احتياج به وجود امام(ع)<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=127&viewType=html ر.ک: همان، ص127]</ref>؛ فصل دوم، در اينكه امامت از اصول دين است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=137&viewType=html ر.ک: همان، ص137]</ref>؛ فصل سوّم، در اينكه در امامت، عصمت شرط است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=139&viewType=html ر.ک: همان، ص139]</ref>؛ فصل چهارم، در اثبات اينكه امام بايد افضل از ساير مردم باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=143&viewType=html ر.ک: همان، ص143]</ref>؛ فصل پنجم در اثبات اينكه امام بايد منصوص باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=145&viewType=html ر.ک: همان، ص145]</ref>؛ فصل ششم در اثبات اينكه جناب مستطاب امیرالمؤمنين، وصى و خليفه بلا فصل پيامبر(ص) است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=149&viewType=html ر.ک: همان، ص149]</ref>؛ فصل هفتم، در اثبات امامت ساير ائمه اثنا عشر(ع)<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=213&viewType=html ر.ک: همان، ص213]</ref>. | ||
باب پنجم، در بيان حقيقت معاد: در این باب، مؤلف، با يادآورى این نكته كه انسان از دو بخش؛ يعنى بدن و روح تشكيل يافته، لذات و آلام را به دو قسم جسمى و روحى تقسيم كرده و بر این اساس، معاد را نيز به معاد جسمانى و روحانى تقسيم مىكند، آنگاه در تعريف معاد جسمانى، چنين مىگوید: «معاد جسمانى»، عبارت است از مبعوث شدن بدن و رسيدن آن به لذّات جسمانیّه كه عبارت است از «ثواب» يا به آلام جسمانیّه كه عبارت است از «عذاب». | باب پنجم، در بيان حقيقت معاد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=223&viewType=html ر.ک: همان، ص223]</ref>: در این باب، مؤلف، با يادآورى این نكته كه انسان از دو بخش؛ يعنى بدن و روح تشكيل يافته، لذات و آلام را به دو قسم جسمى<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=225&viewType=html ر.ک: همان، ص225]</ref> <ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=226&viewType=html ر.ک: همان، ص226]</ref>و روحى<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=227&viewType=html ر.ک: همان، ص227]</ref> <ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=227&viewType=html ر.ک: همان، ص227]</ref>تقسيم كرده و بر این اساس، معاد را نيز به معاد جسمانى و روحانى تقسيم مىكند، آنگاه در تعريف معاد جسمانى، چنين مىگوید: «معاد جسمانى»، عبارت است از مبعوث شدن بدن و رسيدن آن به لذّات جسمانیّه كه عبارت است از «ثواب» يا به آلام جسمانیّه كه عبارت است از «عذاب»<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=227&viewType=html ر.ک: همان، ص227-228]</ref>. | ||
«معاد روحانى» هم عبارت است از رسيدن روح به لذّات روحانیّه يا به آلام روحانیّه. | «معاد روحانى» هم عبارت است از رسيدن روح به لذّات روحانیّه يا به آلام روحانیّه<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=228&viewType=html ر.ک: همان، ص228]</ref>. | ||
وى، سپس معاد جسمانى را مورد قبول نه تنها همه مسلمانان و نه تنها مورد اجماع همه ارباب ملل و شرايع، بلكه مورد قبول گروهى از ملحدان و دهريه و تناسخيه مىداند، اما درباره معاد روحانى مىگوید: جمعى آن را انكار كردهاند و آنچه مذهب محقّقين حكما و مدقّقين ارباب شريعت و فقها و متألّهين از عرفا است، آن است كه هر دو قسم معاد ثابت است و مىگویند بعد از مفارقت نفس از بدن، از برای او لذّات يا آلام روحانى خواهد بود تا اينكه جناب الهى اموات را زنده گرداند و ارواح ايشان را به ابدان آنها بازگرداند و بعد از تعلّق ارواح به ابدان، از برای ايشان هم لذّات جسمانیّه و هم لذّات روحانیّه، هر دو خواهد بود. | وى، سپس معاد جسمانى را مورد قبول نه تنها همه مسلمانان و نه تنها مورد اجماع همه ارباب ملل و شرايع، بلكه مورد قبول گروهى از ملحدان و دهريه و تناسخيه مىداند، اما درباره معاد روحانى مىگوید: جمعى آن را انكار كردهاند و آنچه مذهب محقّقين حكما و مدقّقين ارباب شريعت و فقها و متألّهين از عرفا است، آن است كه هر دو قسم معاد ثابت است و مىگویند بعد از مفارقت نفس از بدن، از برای او لذّات يا آلام روحانى خواهد بود تا اينكه جناب الهى اموات را زنده گرداند و ارواح ايشان را به ابدان آنها بازگرداند و بعد از تعلّق ارواح به ابدان، از برای ايشان هم لذّات جسمانیّه و هم لذّات روحانیّه، هر دو خواهد بود<ref>[https://noorlib.ir/book/view/3666/%D8%A3%D9%86%DB%8C%D8%B3-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%AD%D8%AF%DB%8C%D9%86?pageNumber=228&viewType=html ر.ک: همان، ص228]</ref>. | ||
==وضعيت کتاب== | ==وضعيت کتاب== | ||
انيس الموحدين، در سال 1325ق، همراه کتاب [[كنز الرموز]] به چاپ رسيده و توسط [[عبدالرسول جواهرى]]، به عربى برگردانده شده است. | انيس الموحدين، در سال 1325ق، همراه کتاب [[كنز الرموز]] به چاپ رسيده و توسط [[عبدالرسول جواهرى]]، به عربى برگردانده شده است. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۳: | ||
3- روحانىنژاد، حسین، شرح حال و آثار [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|محقق نراقى]]، آينه پژوهش، فروردين و ارديبهشت 1381،ش 73، ص63-70. | 3- روحانىنژاد، حسین، شرح حال و آثار [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|محقق نراقى]]، آينه پژوهش، فروردين و ارديبهشت 1381،ش 73، ص63-70. | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش