۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR10468J1.jpg | عنوان =کتاب الیقین | عنوانهای دیگر = |پد...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''کتاب الیقین''' اثر محیالدین | '''کتاب الیقین''' اثر [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین ابن عربی]] (متوفی 638ق)، رسالهای است مختصر در بررسی دیدگاه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] پیرامون مفهوم «یقین» که با تحقیق [[عبدالفتاح، سعید|سعید عبدالفتاح]] به چاپ رسیده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
از یقین در مقابل ظن، به روح ایمان نیز تعبیر شده است. | از یقین در مقابل ظن، به روح ایمان نیز تعبیر شده است. | ||
گاهی مراد از یقین، معرفت است و عبارتهای اهل معرفت و اهل یقین درباره اهل کشف به کار میرود. همچنین، از یقین به سرمایۀ دین و تمام ایمان تعبیر شده است. | گاهی مراد از یقین، معرفت است و عبارتهای اهل معرفت و اهل یقین درباره اهل کشف به کار میرود. همچنین، از یقین به سرمایۀ دین و تمام ایمان تعبیر شده است. | ||
فیض کاشانی یقین را مشترک لفظی و دارای دو معنای متفاوت میداند: | [[فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی|فیض کاشانی]] یقین را مشترک لفظی و دارای دو معنای متفاوت میداند: | ||
# مقصود اهل استدلال و متکلّمان از یقین، عدم شک است که چهار مقام دارد؛ | # مقصود اهل استدلال و متکلّمان از یقین، عدم شک است که چهار مقام دارد؛ | ||
# اهل عرفان و تصوف از آن، سیطره و غلبۀ باور در قلب را اراده میکنند. | # اهل عرفان و تصوف از آن، سیطره و غلبۀ باور در قلب را اراده میکنند. | ||
غزالی یقین را معرفتی ویژه میداند که موضوع آن اموری است که در شریعت وارد شده است. بهاینترتیب که آدمی در حالت یقین تمام اشیا را از مسببالاسباب میبیند و به وسایط توجه نمیکند. | [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] یقین را معرفتی ویژه میداند که موضوع آن اموری است که در شریعت وارد شده است. بهاینترتیب که آدمی در حالت یقین تمام اشیا را از مسببالاسباب میبیند و به وسایط توجه نمیکند. | ||
ابن عربی در ادامۀ سنّت عرفانی، سه مرتبۀ علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین را تفکیک مینماید. او در تعریف عین الیقین، آن را به کشف و مشاهده تعبیر میکند. همچنین، دلیل نامگذاری با واژه «عین» را شباهت شدت لذّت دیدار معبود با لذّت بصری میداند. | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در ادامۀ سنّت عرفانی، سه مرتبۀ علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین را تفکیک مینماید. او در تعریف عین الیقین، آن را به کشف و مشاهده تعبیر میکند. همچنین، دلیل نامگذاری با واژه «عین» را شباهت شدت لذّت دیدار معبود با لذّت بصری میداند. | ||
ابن عربی در موضع دیگری، تفاوت میان سه مرتبۀ یقین را چنین تقریر میکند: | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در موضع دیگری، تفاوت میان سه مرتبۀ یقین را چنین تقریر میکند: | ||
# علم الیقین: آنچه برای آن دلیل داریم و شک و شبههای در آن نیست؛ | # علم الیقین: آنچه برای آن دلیل داریم و شک و شبههای در آن نیست؛ | ||
# عین الیقین: شناختی که حاصلشده و کشف معلوم است؛ | # عین الیقین: شناختی که حاصلشده و کشف معلوم است؛ | ||
خط ۶۲: | خط ۶۳: | ||
بر این اساس، میتوان برای این ترکیبات طیفی از معانی عام و خاص در نظر گرفت؛ بهگونهای که شامل معرفت عقلانی و استدلالی و نیز شناخت عرفانی و کشف باطنی باشند. همچنین، میتوان ادعا کرد که این ترکیبات گاهی بهصورت مترادف و بهجای هم و گاهی بهصورت خاص و جداگانه به کار میروند. | بر این اساس، میتوان برای این ترکیبات طیفی از معانی عام و خاص در نظر گرفت؛ بهگونهای که شامل معرفت عقلانی و استدلالی و نیز شناخت عرفانی و کشف باطنی باشند. همچنین، میتوان ادعا کرد که این ترکیبات گاهی بهصورت مترادف و بهجای هم و گاهی بهصورت خاص و جداگانه به کار میروند. | ||
اما با بررسی دو موضع از کتاب «التدبیرات الالهیه» با نوعی از کاربرد دقیق این عبارتها روبهرو میشویم که نه در دیگر آثار ابن عربی از آن نشانی هست و نه در سایر آثار عرفانیِ همسطح با آن. | اما با بررسی دو موضع از کتاب «التدبیرات الالهیه» با نوعی از کاربرد دقیق این عبارتها روبهرو میشویم که نه در دیگر آثار [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] از آن نشانی هست و نه در سایر آثار عرفانیِ همسطح با آن. | ||
ابن عربی میگوید که خداوند در ساحت قلب دارای دو دیده است: 1. دیده بصیرت؛2. دید ة یقین. دیده بصیرت همان علم الیقین، و شناخت از روی دلیل و برهان است. دیده دومِ قلب، عین الیقین است که بهوسیلۀ آن به کشف و عیان دیده میشود. اساس تفکیک میان این دو دیده (دیده بصیرت و دیده یقین) آن است که خداوند را دو نور است: | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] میگوید که خداوند در ساحت قلب دارای دو دیده است: 1. دیده بصیرت؛2. دید ة یقین. دیده بصیرت همان علم الیقین، و شناخت از روی دلیل و برهان است. دیده دومِ قلب، عین الیقین است که بهوسیلۀ آن به کشف و عیان دیده میشود. اساس تفکیک میان این دو دیده (دیده بصیرت و دیده یقین) آن است که خداوند را دو نور است: | ||
# نور بصیرت: نوری که خدا بهوسیلۀ آن هدایت میکند؛ | # نور بصیرت: نوری که خدا بهوسیلۀ آن هدایت میکند؛ | ||
# نور یقین: نوری که خدا بهسوی آن هدایت میکند. | # نور یقین: نوری که خدا بهسوی آن هدایت میکند. | ||
«دیده بصیرت» ناظر به نور بصیرت (عقل) است و «دیده یقین» ناظر به نور یقین. | «دیده بصیرت» ناظر به نور بصیرت (عقل) است و «دیده یقین» ناظر به نور یقین. | ||
ابن عربی در توضیح دیدگاه خویش به دو آیه استناد میکند: | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در توضیح دیدگاه خویش به دو آیه استناد میکند: | ||
# و یجعل لَّکُم نُورا تَمشُونَ بِه (حدید: 28). | # و یجعل لَّکُم نُورا تَمشُونَ بِه (حدید: 28). | ||
# یهدی اللَّه لِنُورِهِ من یشَاء (نور: 35). | # یهدی اللَّه لِنُورِهِ من یشَاء (نور: 35). | ||
خط ۷۵: | خط ۷۶: | ||
آیۀ نخست به نوری اشاره میکند که خداوند بهوسیلۀ آن مردمان را هدایت می کند (نور یهدِی بِه)؛ بنابراین، این آیه به نور بصیرت اشاره دارد؛ اما آیۀ دوم به نوری اشاره دارد که خداوند کسانی را که میخواهد، بهسوی آن، هدایت میکند (نور یهدِی اِلَیهِ) و این همان نور یقین است. مسلم است که مرتبۀ این نور بالاتر از مرتبۀ نور نخست است. بر همین اساس، مرتبۀ دیده یقین (عین الیقین) بالاتر از دیده بصیرت (علم الیقین) است. | آیۀ نخست به نوری اشاره میکند که خداوند بهوسیلۀ آن مردمان را هدایت می کند (نور یهدِی بِه)؛ بنابراین، این آیه به نور بصیرت اشاره دارد؛ اما آیۀ دوم به نوری اشاره دارد که خداوند کسانی را که میخواهد، بهسوی آن، هدایت میکند (نور یهدِی اِلَیهِ) و این همان نور یقین است. مسلم است که مرتبۀ این نور بالاتر از مرتبۀ نور نخست است. بر همین اساس، مرتبۀ دیده یقین (عین الیقین) بالاتر از دیده بصیرت (علم الیقین) است. | ||
ابن عربی معتقد است نور یقین از جانب عقل بر ساحت قلب افاضه میشود. او باب هجدهم «التدبیرات الالهیه» را به شناخت این مطلب اختصاص میدهد... از نفس حیوانی نوری از جانب دهلیزی از قلب که روح در آن قرار دارد، پرتو میافشاند و به دورترین نقاط بدن میرسد. ابن عربی این نور را «نور حیات» مینامد. سپس آن نور، بازتاب یافته، به مغز میرسد و به عقل میپیوندد (نورعقل). | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] معتقد است نور یقین از جانب عقل بر ساحت قلب افاضه میشود. او باب هجدهم «التدبیرات الالهیه» را به شناخت این مطلب اختصاص میدهد... از نفس حیوانی نوری از جانب دهلیزی از قلب که روح در آن قرار دارد، پرتو میافشاند و به دورترین نقاط بدن میرسد. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] این نور را «نور حیات» مینامد. سپس آن نور، بازتاب یافته، به مغز میرسد و به عقل میپیوندد (نورعقل). | ||
نور نفس حیوانی نیز با بازتاب بر عقل، دیده بصیرت را بینا میکند. سپس، این نور از دیده بصیرت بر ساحت قلب منعکس میشود؛ در نتیجه دیده بصیرت شگفتیهای ملکوت را مینگرد و با انوار الهی پیوند مییابد. | نور نفس حیوانی نیز با بازتاب بر عقل، دیده بصیرت را بینا میکند. سپس، این نور از دیده بصیرت بر ساحت قلب منعکس میشود؛ در نتیجه دیده بصیرت شگفتیهای ملکوت را مینگرد و با انوار الهی پیوند مییابد. | ||
خط ۹۰: | خط ۹۱: | ||
# در اصطلاح قرآنی: به معانی مختلفی استفاده شده است، از جمله به معنای روز قیامت در آیه 47 سوره مبارکه مدثر: «و کنا نکذب بیوم الدین حتی أتانا الیقین» و به معنی مرگ در آیه 99 سوره مبارکه حجر: «حتی یأتیک الیقین»<ref>همان، ص16</ref>. | # در اصطلاح قرآنی: به معانی مختلفی استفاده شده است، از جمله به معنای روز قیامت در آیه 47 سوره مبارکه مدثر: «و کنا نکذب بیوم الدین حتی أتانا الیقین» و به معنی مرگ در آیه 99 سوره مبارکه حجر: «حتی یأتیک الیقین»<ref>همان، ص16</ref>. | ||
# در اصطلاح اهل تصوف: که آن را به سه قسم «علم الیقین»، «عین الیقین» و «حق الیقین» تقسیم کردهاند<ref>همان، ص20</ref>. | # در اصطلاح اهل تصوف: که آن را به سه قسم «علم الیقین»، «عین الیقین» و «حق الیقین» تقسیم کردهاند<ref>همان، ص20</ref>. | ||
# در اصطلاح ابن عربی: که از آن به «مقر العلم فی الخلد» تعبیر شده است و برای آن چهار رکن روحانی و چهار رکن لفظی قائل میشود<ref>همان، ص21</ref>. | # در اصطلاح [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]: که از آن به «مقر العلم فی الخلد» تعبیر شده است و برای آن چهار رکن روحانی و چهار رکن لفظی قائل میشود<ref>همان، ص21</ref>. | ||
در ادامه مقدمه، اقدامات پژوهشی صورت گرفته در کتاب توضیح داده شده<ref>همان، ص29</ref> و سپس، به توصیف نسخ خطی کتاب پرداخته شده<ref>همان، ص33</ref> و نمونههای از صور خطی کتاب، در اختیار خواننده قرار گرفته است<ref>همان، ص41</ref>. | در ادامه مقدمه، اقدامات پژوهشی صورت گرفته در کتاب توضیح داده شده<ref>همان، ص29</ref> و سپس، به توصیف نسخ خطی کتاب پرداخته شده<ref>همان، ص33</ref> و نمونههای از صور خطی کتاب، در اختیار خواننده قرار گرفته است<ref>همان، ص41</ref>. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۸: | ||
===متن کتاب=== | ===متن کتاب=== | ||
ابن عربی، یقین را مقامی شریف میان علم و طمأنینه میداند و آن را در لغت، مشتق از «یقن الماء» یعنی آرام گرفتن آب در حفره و در اصطلاح، استقرار علم در قلب بهگونهای که زوال نداشته باشد، معنا کرده و در ادامه، به توضیح این امر پرداخته است<ref>متن کتاب، ص52</ref>. | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]، یقین را مقامی شریف میان علم و طمأنینه میداند و آن را در لغت، مشتق از «یقن الماء» یعنی آرام گرفتن آب در حفره و در اصطلاح، استقرار علم در قلب بهگونهای که زوال نداشته باشد، معنا کرده و در ادامه، به توضیح این امر پرداخته است<ref>متن کتاب، ص52</ref>. | ||
در ادامه، دو فصل در موضوعات زیر، مطرح شده است: | در ادامه، دو فصل در موضوعات زیر، مطرح شده است: | ||
فصلی در ذکر سبب تألیف کتاب: ابن عربی در این قسمت، به انگیزه تألیف کتاب اشاره کرده و آن را چنین بیان نموده است: «پس از زیارت مزار حضرت ابراهیم(ع)، به همراه دو تن از دوستان به نام صاینالدین ابوالعباس احمد بن ابراهیم بن عبدالملک بن مطوف المری و عفیفالدین ابومروان عبدالملک بن محمد بن حفاظ قیسی، به قصد زیارت مرقد حضرت لوط(ع) حرکت کردیم که در راه به مسجد «الیقین» رسیدیم و خداوند در آن مسجد، در ذهن و خاطرم، انگیزه نوشتن کتابی در موضوع یقین را قرار داد»<ref>همان، ص85</ref>. | فصلی در ذکر سبب تألیف کتاب: [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در این قسمت، به انگیزه تألیف کتاب اشاره کرده و آن را چنین بیان نموده است: «پس از زیارت مزار حضرت ابراهیم(ع)، به همراه دو تن از دوستان به نام صاینالدین ابوالعباس احمد بن ابراهیم بن عبدالملک بن مطوف المری و عفیفالدین ابومروان عبدالملک بن محمد بن حفاظ قیسی، به قصد زیارت مرقد حضرت لوط(ع) حرکت کردیم که در راه به مسجد «الیقین» رسیدیم و خداوند در آن مسجد، در ذهن و خاطرم، انگیزه نوشتن کتابی در موضوع یقین را قرار داد»<ref>همان، ص85</ref>. | ||
در فصل بعدی، به وجهتسمیه کتاب و اینکه چرا به آن جایگاه و مسجد، «مسجد الیقین» گفته شده، اشاره شده است<ref>همان، ص87</ref>. | در فصل بعدی، به وجهتسمیه کتاب و اینکه چرا به آن جایگاه و مسجد، «مسجد الیقین» گفته شده، اشاره شده است<ref>همان، ص87</ref>. |
ویرایش