۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - 'ذهبى' به 'ذهبى') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
نام چند تن از استادان ابن حزم در منابع از جمله در برخى از نوشتههاى خود وى آمده است: در اين ميان نخستين استاد وى در فقه ابو عبد اللّه بن دحّون (د 431 ق1040/ م)، در حديث احمد بن محمد بن الجسور، در منطق و فلسفه ابو عبد اللّه محمد بن الحسن المذحجى و در كلام و جدل ابو القاسم عبد الرحمن بن ابى يزيد الازدى بودهاند (ابن حزم، طوق الحمامة، 216؛حميدى، 290؛ ياقوت، 241/12، | نام چند تن از استادان ابن حزم در منابع از جمله در برخى از نوشتههاى خود وى آمده است: در اين ميان نخستين استاد وى در فقه ابو عبد اللّه بن دحّون (د 431 ق1040/ م)، در حديث احمد بن محمد بن الجسور، در منطق و فلسفه ابو عبد اللّه محمد بن الحسن المذحجى و در كلام و جدل ابو القاسم عبد الرحمن بن ابى يزيد الازدى بودهاند (ابن حزم، طوق الحمامة، 216؛حميدى، 290؛ ياقوت، 241/12، 242؛[[ذهبى]]، 185/18؛مقرى، 175/3). ابن حزم، گويا تا سن 26 سالگى از احكام شرعى و مبانى فقهى آگاهى نداشته است و چنانكه از خود او نقل مىشود برخى از آداب نماز را نيز نمىدانسته است و در پى يك رويداد در مسجدى، از نا آگاهى خود بر آيين نماز آزرده خاطر مىشود، پس نزد ابن دحّون مىرود و خواندن كتاب موطّأ مالك بن انس را نزد وى آغاز مىكند و سه سال نزد او و ديگران فقه و حديث مىآموزد (ياقوت، 240/12-242). | ||
ابن حزم، بقيۀ سالهاى زندگى خود را در ناحيۀ لبله به سر آورد و به تأليف و تعليم پرداخت و سرانجام در سن 71 سالگى در همانجا درگذشت (ابن صاعد، 77؛ابن بسام، 1 (1) 141/؛ياقوت، 240/12: 457). | ابن حزم، بقيۀ سالهاى زندگى خود را در ناحيۀ لبله به سر آورد و به تأليف و تعليم پرداخت و سرانجام در سن 71 سالگى در همانجا درگذشت (ابن صاعد، 77؛ابن بسام، 1 (1) 141/؛ياقوت، 240/12: 457). | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
عناوين كتابها و رسائل ابن حزم گواه بر اين است كه وى نويسندهاى بسيار پركار بوده است. گزارشهاى تاريخ نگاران نيز نشان مىدهد كه نوشتههاى وى به شمار شگفتانگيزى مىرسيده است. مثلا از پسرش ابو رافع فضل (د 479 ق1086/ م) نقل مىشود كه شمار نوشتههاى پدرش در فقه، حديث، اصول، نحو و لغت، ملل و نحل، تاريخ و نيز ردّيّههايى كه بر مخالفان نوشته به حدود 400 مجلد مىرسيده و نزديك به 80000 برگ را در بر مىگرفته است، بدين سان وى را از لحاظ كثرت نوشتههايش با محمد بن جرير طبرى نويسندۀ تاريخ مشهور مقايسه كردهاند (ابن صاعد، 76-77)، اما از همۀ اين نوشتهها اكنون جز چند كتاب و تعدادى رساله باقى نمانده است. ما در اينجا عنوانهاى كتب و رسايلى را مىآوريم كه دست نوشتههايى از آنها بر جاى مانده و تاكنون چاپ و منتشر شدهاند (براى عناوين ديگر نوشتههاى او نك: | عناوين كتابها و رسائل ابن حزم گواه بر اين است كه وى نويسندهاى بسيار پركار بوده است. گزارشهاى تاريخ نگاران نيز نشان مىدهد كه نوشتههاى وى به شمار شگفتانگيزى مىرسيده است. مثلا از پسرش ابو رافع فضل (د 479 ق1086/ م) نقل مىشود كه شمار نوشتههاى پدرش در فقه، حديث، اصول، نحو و لغت، ملل و نحل، تاريخ و نيز ردّيّههايى كه بر مخالفان نوشته به حدود 400 مجلد مىرسيده و نزديك به 80000 برگ را در بر مىگرفته است، بدين سان وى را از لحاظ كثرت نوشتههايش با محمد بن جرير طبرى نويسندۀ تاريخ مشهور مقايسه كردهاند (ابن صاعد، 76-77)، اما از همۀ اين نوشتهها اكنون جز چند كتاب و تعدادى رساله باقى نمانده است. ما در اينجا عنوانهاى كتب و رسايلى را مىآوريم كه دست نوشتههايى از آنها بر جاى مانده و تاكنون چاپ و منتشر شدهاند (براى عناوين ديگر نوشتههاى او نك: [[ذهبى]]، 193/18-197) : | ||
1. طوق الحمامة فى الألفة و الالاّف، دربارۀ عشق و عاشقان. تنها يك دست نوشته از آن در كتابخانۀ دانشگاه ليدن هلند موجود است. نخستين بار د. ك. پترف D.k.petrof اين كتاب را بر پايۀ همان يگانه دست نوشته در 1914 م در ليدن منتشر كرد. بار ديگر همين چاپ در 1934 م در دمشق و در 1950 م به كوشش حسن كامل الصيرفى در قاهره منتشر شد. سپس در 1949 م برشه Bercher متن آن را همراه با ترجمۀ فرانسوى در الجزيره منتشر كرد. آخرين چاپ آن با مقدمه، تصحيحات و زيرنويسها به كوشش صلاح الدين القاسمى در 1985 م در تونس منتشر شده است. اين كتاب دوبار به زبان انگليسى و نيز زبانهاى روسى، آلمانى، ايتاليايى، فرانسوى و اسپانيايى و جز آن ترجمه شده است. | 1. طوق الحمامة فى الألفة و الالاّف، دربارۀ عشق و عاشقان. تنها يك دست نوشته از آن در كتابخانۀ دانشگاه ليدن هلند موجود است. نخستين بار د. ك. پترف D.k.petrof اين كتاب را بر پايۀ همان يگانه دست نوشته در 1914 م در ليدن منتشر كرد. بار ديگر همين چاپ در 1934 م در دمشق و در 1950 م به كوشش حسن كامل الصيرفى در قاهره منتشر شد. سپس در 1949 م برشه Bercher متن آن را همراه با ترجمۀ فرانسوى در الجزيره منتشر كرد. آخرين چاپ آن با مقدمه، تصحيحات و زيرنويسها به كوشش صلاح الدين القاسمى در 1985 م در تونس منتشر شده است. اين كتاب دوبار به زبان انگليسى و نيز زبانهاى روسى، آلمانى، ايتاليايى، فرانسوى و اسپانيايى و جز آن ترجمه شده است. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
بدين سان شگفتى ندارد كه گفتهاند وى در تبليغ عقايد و نظريات خود و دفاع از آنها سخت بىپروا بوده و از اين رهگذر دشمن تراشى مىكرده و رنجهاى فراوان متحمل مىشده است. با توجه به خصلت وفادارى وى مىتوان هوادارى استوار و حتى تعصب آميز او را در برابر فرمانروايان اموى توجيه كرد، و از همين جاست ناگواريها، رنجها، تبعيدها و در به دريهايى كه در آن دوران آشفتگى و فروپاشى سياسى-اجتماعى اندلس نصيب وى شده بود. | بدين سان شگفتى ندارد كه گفتهاند وى در تبليغ عقايد و نظريات خود و دفاع از آنها سخت بىپروا بوده و از اين رهگذر دشمن تراشى مىكرده و رنجهاى فراوان متحمل مىشده است. با توجه به خصلت وفادارى وى مىتوان هوادارى استوار و حتى تعصب آميز او را در برابر فرمانروايان اموى توجيه كرد، و از همين جاست ناگواريها، رنجها، تبعيدها و در به دريهايى كه در آن دوران آشفتگى و فروپاشى سياسى-اجتماعى اندلس نصيب وى شده بود. | ||
بسيارى از فقيهان و عالمانى كه مخالف عقايد و نظريات ابن حزم بودهاند، در آزار او و تحريك فرمانروايان بر ضد وى مىكوشيدهاند، و ايشان و عوام را عليه وى برمىانگيختهاند تا بدانجا كه در زمان حكومت ابو عمرو عبّاد بن محمد المعتضد بالله (433-461 ق1042/-1069 م) كتابهاى وى را در اشبيليه سوزاندند و برخى را نيز در ملأ عام پاره پاره كردند. نويسندگان سرگذشت وى مىگويند كه:بزرگ ترين عيب وى[به گمان ايشان از ديدگاه منصفان]نا آگاهى او از سياست علم بوده است كه دشوارتر از تكميل آن است (ابن بسام، 1 (1) 141/-142؛قس: ياقوت، 247/12- | بسيارى از فقيهان و عالمانى كه مخالف عقايد و نظريات ابن حزم بودهاند، در آزار او و تحريك فرمانروايان بر ضد وى مىكوشيدهاند، و ايشان و عوام را عليه وى برمىانگيختهاند تا بدانجا كه در زمان حكومت ابو عمرو عبّاد بن محمد المعتضد بالله (433-461 ق1042/-1069 م) كتابهاى وى را در اشبيليه سوزاندند و برخى را نيز در ملأ عام پاره پاره كردند. نويسندگان سرگذشت وى مىگويند كه:بزرگ ترين عيب وى[به گمان ايشان از ديدگاه منصفان]نا آگاهى او از سياست علم بوده است كه دشوارتر از تكميل آن است (ابن بسام، 1 (1) 141/-142؛قس: ياقوت، 247/12-249؛[[ذهبى]]، 200/18- 201، سوزاندن كتابهايش: 205). | ||
ابن حزم بنا بر گفتۀ خودش بسيارى از كتابهايش را در زمانهايى نوشته است كه از وطن و بستگان و فرزندان دور بوده و از ستم و عدوان ديگران به خود هراسان بوده است (التقريب، 200). وى دربارۀ موقعيت خودش در زمانش و ميان هموطنانش مىگويد «اما سرزمين خودمان، حكم دربارۀ آن همان مثل سائر است. » خود در اين باره به اين مثل سائر استشهاد مىكند كه «ازهد الناس فى عالم اهله» (روى گردانترين كسان از مرد دانشمند، بستگان و همشهريان اويند) و مىافزايد كه در انجيل خوانده است: عيسى (ع) گفت: پيامبر حرمتش را جز در شهر خويش از دست نمىدهد. آنگاه ابن حزم از حسدورزى اندلسيان در برابر دانشمندان و بدرفتارى با آنان سخن مىگويد (نك: «رسالة فى فضل»، 166/3؛قس، /798 E , III كه نويسنده «عالم» را در مثل مذكور «عالم» خوانده و در ترجمه دچار اشتباه شده است). | ابن حزم بنا بر گفتۀ خودش بسيارى از كتابهايش را در زمانهايى نوشته است كه از وطن و بستگان و فرزندان دور بوده و از ستم و عدوان ديگران به خود هراسان بوده است (التقريب، 200). وى دربارۀ موقعيت خودش در زمانش و ميان هموطنانش مىگويد «اما سرزمين خودمان، حكم دربارۀ آن همان مثل سائر است. » خود در اين باره به اين مثل سائر استشهاد مىكند كه «ازهد الناس فى عالم اهله» (روى گردانترين كسان از مرد دانشمند، بستگان و همشهريان اويند) و مىافزايد كه در انجيل خوانده است: عيسى (ع) گفت: پيامبر حرمتش را جز در شهر خويش از دست نمىدهد. آنگاه ابن حزم از حسدورزى اندلسيان در برابر دانشمندان و بدرفتارى با آنان سخن مىگويد (نك: «رسالة فى فضل»، 166/3؛قس، /798 E , III كه نويسنده «عالم» را در مثل مذكور «عالم» خوانده و در ترجمه دچار اشتباه شده است). | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
داورى ابن حزم دربارۀ فلسفه نيز شايان توجه است. وى معنا و ثمره و مقصود فلسفه را چيزى جز اصلاح نفس نمىداند و آن را وسيلهاى براى كسب فضايل و انتخاب رفتار و شيوۀ پسنديده در اين جهان مىداند تا آدمى را به سلامت در روز رستاخيز برساند، همچنين سياست درست در خانه و در كار مردمان كشور را سامان بخشد، و همۀ اينها نيز مقصود و هدف شريعت است، و از اين رو اختلافى ميان فلاسفه و عالمان شريعت نمىبيند (نك: الفصل، 75/1). اما از سوى ديگر، ابن حزم فلسفه را براى «اصلاح نفس» كافى نمىشمارد، زيرا به گفتۀ او «اصلاح اخلاق نفس به وسيلۀ فلسفه بدون نبوت، البته ممكن نيست، زيرا فرمانبردارى از غير آفريننده الزامآور نيست» و نيز مىگويد «برترين دانشها آن است كه به رستگارى در جهان جاودانگى و فوز در سراى ماندگارى برساند» ( «رسالة التوقيف»، 47/1، 62). | داورى ابن حزم دربارۀ فلسفه نيز شايان توجه است. وى معنا و ثمره و مقصود فلسفه را چيزى جز اصلاح نفس نمىداند و آن را وسيلهاى براى كسب فضايل و انتخاب رفتار و شيوۀ پسنديده در اين جهان مىداند تا آدمى را به سلامت در روز رستاخيز برساند، همچنين سياست درست در خانه و در كار مردمان كشور را سامان بخشد، و همۀ اينها نيز مقصود و هدف شريعت است، و از اين رو اختلافى ميان فلاسفه و عالمان شريعت نمىبيند (نك: الفصل، 75/1). اما از سوى ديگر، ابن حزم فلسفه را براى «اصلاح نفس» كافى نمىشمارد، زيرا به گفتۀ او «اصلاح اخلاق نفس به وسيلۀ فلسفه بدون نبوت، البته ممكن نيست، زيرا فرمانبردارى از غير آفريننده الزامآور نيست» و نيز مىگويد «برترين دانشها آن است كه به رستگارى در جهان جاودانگى و فوز در سراى ماندگارى برساند» ( «رسالة التوقيف»، 47/1، 62). | ||
==اصول اعتقادات | ==اصول اعتقادات م[[ذهبى]]== | ||
خط ۲۰۹: | خط ۲۰۹: | ||
ابن بسام، على، الذخيرة فى محاسن اهل الجزيرة، قاهره، 1358 ق1939/ م؛ ابن حزم، على بن احمد، الاحكام فى اصول الاحكام، بيروت، 1985 م؛همو، التقريب لحد المنطق، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1959 م؛همو، رسائل، به كوشش احسان عباس، قاهره، مكتبة الخانجى؛همو، «رسالة البيان عن حقيقة الايمان»، «رسالة التوقيف على شارع النجاة باختصار الطريق»، «رسالة فى مداواة النفوس و تهذيب الاخلاق»، «رسالة مراتب العلوم»، رسائل (نك: ابن حزم در همين مآخذ)، همو، «رسالة فى فضل الاندلس»، نفح الطيب (نك: مقرى در همين مآخذ) ؛همو، طوق الحمامة، به كوشش صلاح الدين قاسمى، تونس، 1985 م؛همو، الفصل، قاهره، 1347 ق؛همو، «كتاب ابطال القياس، همراه ظاهريان، نظام عقيدتى و تاريخ» (نك: گولدتسيهر در مآخذ لاتين)، همو، المحلى، به كوشش احمد محمد شاكر، بيروت، دار الافاق الجديدة؛ابن صاعد اندلسى، صاعد بن احمد، طبقات الامم، به كوشش لويس شيخو، بيروت، 1912 م؛ابن عذارى مراكشى، احمد بن محمد، البيان المغرب، به كوشش ج. س. كولان و لوى پرووانسال، بيروت، 1929 م؛حميدى، عبد الله بن محمد، جذوة المقتبس، به كوشش محمد بن تاويت الطنجى، قاهره، 1371 | ابن بسام، على، الذخيرة فى محاسن اهل الجزيرة، قاهره، 1358 ق1939/ م؛ ابن حزم، على بن احمد، الاحكام فى اصول الاحكام، بيروت، 1985 م؛همو، التقريب لحد المنطق، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1959 م؛همو، رسائل، به كوشش احسان عباس، قاهره، مكتبة الخانجى؛همو، «رسالة البيان عن حقيقة الايمان»، «رسالة التوقيف على شارع النجاة باختصار الطريق»، «رسالة فى مداواة النفوس و تهذيب الاخلاق»، «رسالة مراتب العلوم»، رسائل (نك: ابن حزم در همين مآخذ)، همو، «رسالة فى فضل الاندلس»، نفح الطيب (نك: مقرى در همين مآخذ) ؛همو، طوق الحمامة، به كوشش صلاح الدين قاسمى، تونس، 1985 م؛همو، الفصل، قاهره، 1347 ق؛همو، «كتاب ابطال القياس، همراه ظاهريان، نظام عقيدتى و تاريخ» (نك: گولدتسيهر در مآخذ لاتين)، همو، المحلى، به كوشش احمد محمد شاكر، بيروت، دار الافاق الجديدة؛ابن صاعد اندلسى، صاعد بن احمد، طبقات الامم، به كوشش لويس شيخو، بيروت، 1912 م؛ابن عذارى مراكشى، احمد بن محمد، البيان المغرب، به كوشش ج. س. كولان و لوى پرووانسال، بيروت، 1929 م؛حميدى، عبد الله بن محمد، جذوة المقتبس، به كوشش محمد بن تاويت الطنجى، قاهره، 1371 ق؛[[ذهبى]]، محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنووط و محمد نعيم العرقسوسى، بيروت، 1045 ق1984/ م؛قرآن كريم؛محمد بن داوود، كتاب الزهرة، به كوشش آرنولد نيكل و ابراهيم طوقان، شيكاگو، 1932 م؛ مراكشى، عبد الواحد، المعجب، به كوشش محمد سعيد العريان و محمد العربى العلمى، قاهره، 1368 ق1949/ م؛مقرى تلمسانى، احمد بن محمد، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1388 ق1968/ م «؛ياقوت، ادبا، نيز: | ||
, tarihleri, ceviren CihaDtunc, Ankara, 1982. | , tarihleri, ceviren CihaDtunc, Ankara, 1982. |
ویرایش