۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR56889J1.jpg | عنوان =تيسير علم أصول الفقه | عنوانهای...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
}} | }} | ||
'''تيسير علم أصول الفقه'''، عنوان اثری است یک جلدی از عبدالله بن یوسف جدیع. این اثر به زبان عربی و در موضوع اصول فقه نوشته شده است. نویسنده در این اثر سعی در ارائه مطالب اصول فقه، بهصورت کاربردی و با بیانی امروزین دارد. این اثر اولین چاپ خودش را در مؤسسه الریان بیروت به سال 1418ق/1997م، تجربه کرده است. | '''تيسير علم أصول الفقه'''، عنوان اثری است یک جلدی از [[جدیع، عبدالله بن یوسف|عبدالله بن یوسف جدیع]]. این اثر به زبان عربی و در موضوع اصول فقه نوشته شده است. نویسنده در این اثر سعی در ارائه مطالب اصول فقه، بهصورت کاربردی و با بیانی امروزین دارد. این اثر اولین چاپ خودش را در مؤسسه الریان بیروت به سال 1418ق/1997م، تجربه کرده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، حاوی مقدمه و محتوای مطالب ضمن 4 بخش اصلی و یک خاتمه است. منابع کتاب شامل 120 اثر میباشد که بهترتیب الفبا (از روی اسم کتاب) ذکر شده است. از جمله آنها میتوان به: | کتاب، حاوی مقدمه و محتوای مطالب ضمن 4 بخش اصلی و یک خاتمه است. منابع کتاب شامل 120 اثر میباشد که بهترتیب الفبا (از روی اسم کتاب) ذکر شده است. از جمله آنها میتوان به: «[[الإبهاج في شرح المنهاج علی منهاج الوصول إلی علم الأصول للقاضي البيضاوي|الإبهاج في شرح المنهاج]]» تقیالدین و [[سبکی، عبدالوهاب بن علی|تاجالدین سبکی]]، «[[البرهان في أصول الفقه]]» [[امامالحرمین، عبدالملک بن عبدالله|ابوالمعالی جوینی]]، «[[تفسير الطبري، جامع البيان عن تأويل آي القرآن|جامع البيان عن تأويل آي القرآن]]» [[طبری، محمد بن جریر بن یزید|ابن جریر طبری]]، حاشیه تفتازانی و جرجانی بر «[[مختصر المنتهی]]» [[ابن حاجب، عثمان بن عمر|ابن حاجب]]، «الذخيرة» [[قرافی، احمد بن ادریس|شهابالدین قرافی]]، رساله ابوالحسن کرخی در اصول، «[[سد الذرائع في الشريعة الإسلامية]]» [[محمد هشام برهانی]]، «سنن» ابوداود و ابن ماجه و نسائی و ترمذی و... و شرح صحیح مسلم ابوزکریا نووی و... اشاره کرد<ref>ر.ک: منابع کتاب، ص399-411</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده در مقدمه، میزان ارزش علوم را به چیزی میداند که آن علم ما را به آن متصل میکند. وی علوم دینی را به این دلیل که ما را به خداوند متصل مینماید، از شریفترین علوم برمیشمرد. از نگاه وی، در میان علوم، برخی با کمک نیات و مقاصد ما را به خداوند نزدیک میکنند و برخی اساسا حقیقت و ذاتشان چنین است که دومی، شریفتر از اولی است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص5-6</ref>. | نویسنده در مقدمه، میزان ارزش علوم را به چیزی میداند که آن علم ما را به آن متصل میکند. وی علوم دینی را به این دلیل که ما را به خداوند متصل مینماید، از شریفترین علوم برمیشمرد. از نگاه وی، در میان علوم، برخی با کمک نیات و مقاصد ما را به خداوند نزدیک میکنند و برخی اساسا حقیقت و ذاتشان چنین است که دومی، شریفتر از اولی است<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص5-6</ref>. | ||
از نگاه عبدالله | از نگاه [[جدیع، عبدالله بن یوسف|عبدالله جدیع]]، بالاترین علومی که مراد خداوند متعال توسط آن دریافت میشود، علم اصول فقه است؛ زیرا این علم، آلت دستیابی به فقه و کلید این علم است. اما همان گونه که هر کلیدی دارای دندانههایی است، این علم نیز باید دندانههایی داشته باشد تا قفل مسائل فقهی را بگشاید؛ بهعبارتدیگر، علم اصول فقه تا جایی کاربرد دارد که در خدمت فقه باشد و با این ملاک، بسیاری از منتسبین به این علم، از چیزی که منظور و مقصودشان بوده، خارج شدهاند؛ بهخصوص کسانی که به فقیه بودن معروف نیستند، بلکه صرفا جدل و کلام را میدانند؛ آنان آمدهاند تا به وضع قوانین برای فقه کتاب و سنت بپردازند، ولی بسیاری از آنان نسبت به مخارج سنن و بسیاری از مطالب کتاب الهی، نادانند<ref>ر.ک: همان، ص6-7</ref>. | ||
جدیع بیان میدارد: اولین کسی که به صناعت و تقنین این علم (اصول فقه) پرداخت، ابوعبدالله شافعی (متوفی 204ق) در کتاب «الرسالة» بود. وی این کتاب را بر دلایل کتاب و سنت و بهدور از هر تکلف و عاری از مسائل بیفایده بنا نهاد. البته این اصول، پیش از شافعی نیز در زمان ائمه (اهل سنت) پیشین وی وجود داشت و فضل شافعی بر آنان، تجرید این مسائل و استدلال بود. پس از شافعی، حنفیان طریقی را که نزدیکتر به راه درست بود، برگزیدند؛ آنان در فروع مذهب منقول از ابوحنیفه و اصحابش نگریسته و در طریقه فقهی ایشان تأمل کردند و اصول خویش را بر آن اساس بنیان نهادند. | [[جدیع، عبدالله بن یوسف|جدیع]] بیان میدارد: اولین کسی که به صناعت و تقنین این علم (اصول فقه) پرداخت، [[ابوعبدالله شافعی]] (متوفی 204ق) در کتاب «الرسالة» بود. وی این کتاب را بر دلایل کتاب و سنت و بهدور از هر تکلف و عاری از مسائل بیفایده بنا نهاد. البته این اصول، پیش از شافعی نیز در زمان ائمه (اهل سنت) پیشین وی وجود داشت و فضل شافعی بر آنان، تجرید این مسائل و استدلال بود. پس از شافعی، حنفیان طریقی را که نزدیکتر به راه درست بود، برگزیدند؛ آنان در فروع مذهب منقول از ابوحنیفه و اصحابش نگریسته و در طریقه فقهی ایشان تأمل کردند و اصول خویش را بر آن اساس بنیان نهادند. | ||
نویسنده در ادامه، بهترین طریقه را در تقنین و تأصیل این علم، طریقه شافعی و کسانی که بر طریقه او سلوک کردهاند، میداند<ref>ر.ک: همان، ص7-8</ref>. | نویسنده در ادامه، بهترین طریقه را در تقنین و تأصیل این علم، طریقه شافعی و کسانی که بر طریقه او سلوک کردهاند، میداند<ref>ر.ک: همان، ص7-8</ref>. | ||
کتاب حاضر، بازگشتی به علم اصول بر طریقه شافعی با روشی امروزین در شرح و توضیح است که در آن شیوه تقسیم و تنویع با تمثیل به ادله شرعی برای مسائل اصولی و تمییز صحیح این ادله با دلیل، پیگیری شده است. مهمترین خصلتی که نویسنده در این اثر بر آن مواظبت کرده، دوری از مسائلی است که جزء این علم شمرده شده، ولی در واقع از این علم نیستند. همچنین او سعی بر اسقاط تمثیل و استدلال به احادیث ضعیف دارد. | کتاب حاضر، بازگشتی به علم اصول بر طریقه شافعی با روشی امروزین در شرح و توضیح است که در آن شیوه تقسیم و تنویع با تمثیل به ادله شرعی برای مسائل اصولی و تمییز صحیح این ادله با دلیل، پیگیری شده است. مهمترین خصلتی که نویسنده در این اثر بر آن مواظبت کرده، دوری از مسائلی است که جزء این علم شمرده شده، ولی در واقع از این علم نیستند. همچنین او سعی بر اسقاط تمثیل و استدلال به احادیث ضعیف دارد. | ||
وی همچنین در این کتاب، در استدراک قضایای اصولی بسیاری که اکثر کتابهای اصولی نیاز به ذکر آن مسائل دارند و جزء این علم است، کوشیده است. وی تمییز این مطلب را برعهده خوانندهای که این اثر را با سایر کتابهای اصولی، مقایسه نماید، گذاشته است. جدیع همچنین کوشش کرده، مطالبی که به علم اصول مربوط است و در لابهلای کتابهای متفرقه اصولی بر طریقه شافعی یا حنفی یا ا هل کلام، بیان شده، در این کتاب از قلم نیفتد و ذکر شود. او با خود شرط کرده که هیچ حدیث یا اثری را در موضع استدلال یا استشهاد ذکر نکند، مگر اینکه از جهت نقل ثابت شده باشد. وی برای ارجاع اخباری که ذکر کرده، به ارجاعات آنها بسنده نکرده، بلکه روایات را از اصولشان مانند صحیحین و سنن و سایر کتابهای از این دست، استخراج کرده است<ref>ر.ک: همان، ص8-9</ref>. | وی همچنین در این کتاب، در استدراک قضایای اصولی بسیاری که اکثر کتابهای اصولی نیاز به ذکر آن مسائل دارند و جزء این علم است، کوشیده است. وی تمییز این مطلب را برعهده خوانندهای که این اثر را با سایر کتابهای اصولی، مقایسه نماید، گذاشته است. [[جدیع، عبدالله بن یوسف|جدیع]] همچنین کوشش کرده، مطالبی که به علم اصول مربوط است و در لابهلای کتابهای متفرقه اصولی بر طریقه شافعی یا حنفی یا ا هل کلام، بیان شده، در این کتاب از قلم نیفتد و ذکر شود. او با خود شرط کرده که هیچ حدیث یا اثری را در موضع استدلال یا استشهاد ذکر نکند، مگر اینکه از جهت نقل ثابت شده باشد. وی برای ارجاع اخباری که ذکر کرده، به ارجاعات آنها بسنده نکرده، بلکه روایات را از اصولشان مانند صحیحین و سنن و سایر کتابهای از این دست، استخراج کرده است<ref>ر.ک: همان، ص8-9</ref>. | ||
وی متذکر میشود که - جز در مواردی معدود - به دلیل دوری گزیدن از حواشی طولانی و مختصر و مفید بودن مطلب، بسیاری از حواشی که مربوط به بازگرداندن مسائل اصولی به کتابهای مختلف میشده، ترک کرده است و صرفا منابع کتاب را در آخر اثر، ذکر کرده است. وی همچنین، بسیاری از تعاریف و مصطلحات و تقسیمات را با همان شکل حکایاتشان در کتابهای اصولی، ذکر کرده است و غالبا ضرورتی در انتساب به قائلان آنها ندیده است؛ چراکه اصولیان همگی به تکرار اینگونه مطالب میپردازند؛ بهعلاوه این امور، مصطلحاتی هستند شبیه به تفسیرهای لغوی؛ یعنی همان گونه که کافی است مثلا پژوهشگر در لغت بگوید: معنی این لفظ در لغت، فلان است، اصطلاح اصولی نیز چنین است. از جمله موارد دیگری که نویسنده بهخاطر رعایت اختصار، آن را ترک کرده، تفصیل تخریج و تحقیق احادیث و آثار است؛ چراکه وی مدعی است اگر به این کار نیز میپرداخت، حجم این کتاب، دو برابر حجم فعلی آن میشد؛ بهعلاوه بیان این مسائل، از لوازم علم اصول فقه نیست<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref>. | وی متذکر میشود که - جز در مواردی معدود - به دلیل دوری گزیدن از حواشی طولانی و مختصر و مفید بودن مطلب، بسیاری از حواشی که مربوط به بازگرداندن مسائل اصولی به کتابهای مختلف میشده، ترک کرده است و صرفا منابع کتاب را در آخر اثر، ذکر کرده است. وی همچنین، بسیاری از تعاریف و مصطلحات و تقسیمات را با همان شکل حکایاتشان در کتابهای اصولی، ذکر کرده است و غالبا ضرورتی در انتساب به قائلان آنها ندیده است؛ چراکه اصولیان همگی به تکرار اینگونه مطالب میپردازند؛ بهعلاوه این امور، مصطلحاتی هستند شبیه به تفسیرهای لغوی؛ یعنی همان گونه که کافی است مثلا پژوهشگر در لغت بگوید: معنی این لفظ در لغت، فلان است، اصطلاح اصولی نیز چنین است. از جمله موارد دیگری که نویسنده بهخاطر رعایت اختصار، آن را ترک کرده، تفصیل تخریج و تحقیق احادیث و آثار است؛ چراکه وی مدعی است اگر به این کار نیز میپرداخت، حجم این کتاب، دو برابر حجم فعلی آن میشد؛ بهعلاوه بیان این مسائل، از لوازم علم اصول فقه نیست<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref>. |
ویرایش