پرش به محتوا

ابن حبیب، عبدالملک بن حبیب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ذهبى' به 'ذهبى'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '== وابسته‌ها == {{وابسته‌ها}}')
جز (جایگزینی متن - 'ذهبى' به 'ذهبى')
خط ۳۲: خط ۳۲:




«ابومروان عبدالملك بن حبيب بن سليمان سلمى»، محدث، فقيه، اديب، نحوى، شاعر و نسّابه اندلسى، از موالى قبيله سليم و يا به گفته ابن حارث از خود قبيله سليم بوده است. قاضى عياض، نياى بزرگ او را ربيع بن سليمان ياد كرده است. نياكان وى اهل طليطله بوده‌اند، اما نياى وى سليمان به قرطبه كوچ كرده و پدر او، حبيب (د 221ق) در «فتنة الربض» به البيره مهاجرت كرده است. وى به حبيب عصار شهرت داشته و از فقيهان قرطبه بشمار مى‌رفته است. تولد ابن حبيب به‌درستى روشن نيست. ذهبى، تولد او را پس از 170ق، دانسته است. درگذشت او را به‌اختلاف در 232ق، يا 4 رمضان 238 نوشته‌اند و حميدى درگذشت او را بنا به قولى، 12 ذى‌حجه 239ق، در شهر قرطبه ذكر كرده است. ابن حبيب، مقدمات علوم را در زادگاه خويش نزد ابوعبدالله صعصعة بن سلام شامى، ابومحمد غازى بن قيس و زياد بن عبدالرحمان فراگرفت و فقه را نزد يحيى بن يحيى ليثى، عيسى بن دينار از فقيهان بنام اندلس و زياد بن عبدالرحمان شبطون و ديگر اصحاب مالك بن انس در اندلس آموخت و از آنان حديث شنيد، سپس براى استماع حديث به مسافرت پرداخت و از اندلس خارج شد و در 208ق، يا در حدود 210ق، به مكه رفت و پس از مراسم حج به مدينه وارد شد و در حلقه‌هاى درس عالمانى مانند ابومروان عبدالملك بن ماجشون، ابومصعب مطرّف بن عبدالله يسارى و ديگران شركت كرد و از آنان حديث شنيد و تأليفات خود را به آنان عرضه كرد. وى به مصر نيز سفر كرد و از اسد بن موسى و ديگران حديث شنيد. ابن ابى‌مريم پس از ذكر ورود ابن حبيب به مصر، چگونگى اجازه گرفتن ابن حبيب از اسد بن موسى را بيان داشته است. او سرانجام در 210ق و يا در 216ق، به اندلس بازگشت.
«ابومروان عبدالملك بن حبيب بن سليمان سلمى»، محدث، فقيه، اديب، نحوى، شاعر و نسّابه اندلسى، از موالى قبيله سليم و يا به گفته ابن حارث از خود قبيله سليم بوده است. قاضى عياض، نياى بزرگ او را ربيع بن سليمان ياد كرده است. نياكان وى اهل طليطله بوده‌اند، اما نياى وى سليمان به قرطبه كوچ كرده و پدر او، حبيب (د 221ق) در «فتنة الربض» به البيره مهاجرت كرده است. وى به حبيب عصار شهرت داشته و از فقيهان قرطبه بشمار مى‌رفته است. تولد ابن حبيب به‌درستى روشن نيست. [[ذهبى]]، تولد او را پس از 170ق، دانسته است. درگذشت او را به‌اختلاف در 232ق، يا 4 رمضان 238 نوشته‌اند و حميدى درگذشت او را بنا به قولى، 12 ذى‌حجه 239ق، در شهر قرطبه ذكر كرده است. ابن حبيب، مقدمات علوم را در زادگاه خويش نزد ابوعبدالله صعصعة بن سلام شامى، ابومحمد غازى بن قيس و زياد بن عبدالرحمان فراگرفت و فقه را نزد يحيى بن يحيى ليثى، عيسى بن دينار از فقيهان بنام اندلس و زياد بن عبدالرحمان شبطون و ديگر اصحاب مالك بن انس در اندلس آموخت و از آنان حديث شنيد، سپس براى استماع حديث به مسافرت پرداخت و از اندلس خارج شد و در 208ق، يا در حدود 210ق، به مكه رفت و پس از مراسم حج به مدينه وارد شد و در حلقه‌هاى درس عالمانى مانند ابومروان عبدالملك بن ماجشون، ابومصعب مطرّف بن عبدالله يسارى و ديگران شركت كرد و از آنان حديث شنيد و تأليفات خود را به آنان عرضه كرد. وى به مصر نيز سفر كرد و از اسد بن موسى و ديگران حديث شنيد. ابن ابى‌مريم پس از ذكر ورود ابن حبيب به مصر، چگونگى اجازه گرفتن ابن حبيب از اسد بن موسى را بيان داشته است. او سرانجام در 210ق و يا در 216ق، به اندلس بازگشت.


ابن حبيب، پس از مراجعت به اندلس در البيره سكنى گزيد و در آنجا به اشاعه حديث پرداخت، اما ديرى نپاييد كه عبدالرحمان بن حكم بن هشام (د 238ق) امير اموى قرطبه ابن حبيب را به قرطبه فراخواند. بر اساس روايات «خشنى» گويا امير عبدالرحمان او را از گذشته مى‌شناخته و به دانش گسترده وى آگاهى داشته است؛ ازاين‌رو، وقتى يحيى بن يحيى ليثى به وى پيشنهاد مى‌كند كه از وجود ابن حبيب استفاده كند، بلافاصله مى‌پذيرد و او را به قرطبه منتقل مى‌سازد و او و يحيى بن يحيى را در رأس فقيهان قرطبه قرار مى‌دهد و مقام و منزلت وى نزد امير زيادتر مى‌شود. مقام علمى و آگاهى گسترده او در فقه، حديث، ادبيات و ديگر فنون از يك طرف و تقرب بسيار وى نزد امير از سوى ديگر، سبب برانگيخته شدن حسادت ديگر فقيهان و عالمان قرطبه حتى يحيى بن يحيى مى‌گردد، اما با همه اينها هنگامى كه يحيى بن يحيى ليثى متهم مى‌شود كه عليه عبدالرحمان توطئه كرده است، ابن حبيب به دفاع از او پرداخته، نزد امير از وى به نيكى ياد مى‌كند. او پس از يحيى بن يحيى به رياست فقيهان اندلس رسيد و مدت‌ها در اين مقام بود. عبدالرحمان نيز حرمت او را بسيار مى‌داشت و در هيچ امرى، از مشورت با وى عدول نمى‌كرد. به اشاره ابن حبيب بود كه در 229ق، امير، ديوار دفاعى اشبيليه را در مقابل هجوم مسيحيان بنا كرد و به دسيسه او بود كه عبدالرحمان يحيى بن معمر قاضى را كه برخلاف رأى ابن حبيب حكم كرده بود، از مقام خويش عزل كرد.
ابن حبيب، پس از مراجعت به اندلس در البيره سكنى گزيد و در آنجا به اشاعه حديث پرداخت، اما ديرى نپاييد كه عبدالرحمان بن حكم بن هشام (د 238ق) امير اموى قرطبه ابن حبيب را به قرطبه فراخواند. بر اساس روايات «خشنى» گويا امير عبدالرحمان او را از گذشته مى‌شناخته و به دانش گسترده وى آگاهى داشته است؛ ازاين‌رو، وقتى يحيى بن يحيى ليثى به وى پيشنهاد مى‌كند كه از وجود ابن حبيب استفاده كند، بلافاصله مى‌پذيرد و او را به قرطبه منتقل مى‌سازد و او و يحيى بن يحيى را در رأس فقيهان قرطبه قرار مى‌دهد و مقام و منزلت وى نزد امير زيادتر مى‌شود. مقام علمى و آگاهى گسترده او در فقه، حديث، ادبيات و ديگر فنون از يك طرف و تقرب بسيار وى نزد امير از سوى ديگر، سبب برانگيخته شدن حسادت ديگر فقيهان و عالمان قرطبه حتى يحيى بن يحيى مى‌گردد، اما با همه اينها هنگامى كه يحيى بن يحيى ليثى متهم مى‌شود كه عليه عبدالرحمان توطئه كرده است، ابن حبيب به دفاع از او پرداخته، نزد امير از وى به نيكى ياد مى‌كند. او پس از يحيى بن يحيى به رياست فقيهان اندلس رسيد و مدت‌ها در اين مقام بود. عبدالرحمان نيز حرمت او را بسيار مى‌داشت و در هيچ امرى، از مشورت با وى عدول نمى‌كرد. به اشاره ابن حبيب بود كه در 229ق، امير، ديوار دفاعى اشبيليه را در مقابل هجوم مسيحيان بنا كرد و به دسيسه او بود كه عبدالرحمان يحيى بن معمر قاضى را كه برخلاف رأى ابن حبيب حكم كرده بود، از مقام خويش عزل كرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش