۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
'''أساس القیاس'''، تألیف ابوحامد غزالی شافعی (متوفی 505ق)، اثری کمنظیر به زبان عربی در بررسی قیاس و حجیت آن است. فهد بن محمد سرحان تحقیق کتاب را به انجام رسانیده و بر کتاب مقدمه نوشته است. | '''أساس القیاس'''، تألیف [[غزالی، محمد بن محمد|ابوحامد غزالی شافعی]] (متوفی 505ق)، اثری کمنظیر به زبان عربی در بررسی قیاس و حجیت آن است. [[سرحان، فهد بن محمد|فهد بن محمد سرحان]] تحقیق کتاب را به انجام رسانیده و بر کتاب مقدمه نوشته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
«قیاس» از موضوعات مورد اختلاف علماست؛ گروهی آن را پذیرفته و به آن عمل کرده و گروهی نیز آن را رد و انکار کرده است. این کتاب در مقام پاسخ به این سؤال است که سبب اختلاف علما در این موضوع چیست؟ و لذا موضوع بحث در این کتاب اساسِ قیاس است: آیا رأی محض در مقابل توقیف است تا اینکه گفته شود: شرع یا توقیف است یا قیاس؛ یا اینکه قیاس نوع خاصی از انواع توقیف است. غزالی معتقد است که تمام شرع توقیف است و بنابراین قیاسی که بهنوعی به توقیف برگردد صحیح و هر نوع قیاسی که مقابل توقیف است باطل است. وی قیاس را مشترک بین دو معنی میداند، طبق یک معنی، از انواع توقیف است و صحیح شمرده میشود و طبق معنایی دیگر مقابل توقیف است که باطل شمرده میشود.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، فصل دوم، ص34</ref>. | «قیاس» از موضوعات مورد اختلاف علماست؛ گروهی آن را پذیرفته و به آن عمل کرده و گروهی نیز آن را رد و انکار کرده است. این کتاب در مقام پاسخ به این سؤال است که سبب اختلاف علما در این موضوع چیست؟ و لذا موضوع بحث در این کتاب اساسِ قیاس است: آیا رأی محض در مقابل توقیف است تا اینکه گفته شود: شرع یا توقیف است یا قیاس؛ یا اینکه قیاس نوع خاصی از انواع توقیف است. [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] معتقد است که تمام شرع توقیف است و بنابراین قیاسی که بهنوعی به توقیف برگردد صحیح و هر نوع قیاسی که مقابل توقیف است باطل است. وی قیاس را مشترک بین دو معنی میداند، طبق یک معنی، از انواع توقیف است و صحیح شمرده میشود و طبق معنایی دیگر مقابل توقیف است که باطل شمرده میشود.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، فصل دوم، ص34</ref>. | ||
نمیتوان تاریخی برای نگارش کتاب معین نمود؛ اما با توجه به آنکه نویسنده در کتاب به نوشتههای دیگرش ارجاع داده است –و تاریخ نگارش برخی عبارت است از: محک النظر: 488ق، معیار العلم: 488ق، القسطاس المستقیم: 497ق- میتوان گفت که غزالی اساس القیاس را در سالهای آخر حیاتش نوشته است. علاوه اینکه غزالی در کتاب المستصفی، که نگارش آن را در 503 ق به اتمام رسانده، به "اساس القیاس" ارجاع داده است؛ لذا میتوان گفت که تألیف اینکتاب بین سالهای 497 و 503ق به اتمام رسیده است<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | نمیتوان تاریخی برای نگارش کتاب معین نمود؛ اما با توجه به آنکه نویسنده در کتاب به نوشتههای دیگرش ارجاع داده است –و تاریخ نگارش برخی عبارت است از: محک النظر: 488ق، معیار العلم: 488ق، القسطاس المستقیم: 497ق- میتوان گفت که [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] اساس القیاس را در سالهای آخر حیاتش نوشته است. علاوه اینکه [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در کتاب المستصفی، که نگارش آن را در 503 ق به اتمام رسانده، به "اساس القیاس" ارجاع داده است؛ لذا میتوان گفت که تألیف اینکتاب بین سالهای 497 و 503ق به اتمام رسیده است<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | ||
فهد بن محمد سرحان مینویسد: هیچ نوشتهای از متقدمین یا متأخرین نیافته که در موضوع کتاب و بحث و بررسی آن تحقیق کاملی ارائه کرده باشد؛ لذا میتوان گفت که کتاب در موضوع خود بینظیر است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[سرحان، فهد بن محمد|فهد بن محمد سرحان]] مینویسد: هیچ نوشتهای از متقدمین یا متأخرین نیافته که در موضوع کتاب و بحث و بررسی آن تحقیق کاملی ارائه کرده باشد؛ لذا میتوان گفت که کتاب در موضوع خود بینظیر است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
البته لازم به ذکر است که برخی از جوانب موضوع، در برخی از آثار اصولیان قبل و بعد از مؤلف مطرح شده است. همچنین غزالی گاه در این کتاب مسائل پراکندهای را از باب قیاس مطرح کرده است که دیگر اصولیان نیز به آن پرداختهاند.<ref>ر.ک: همان، ص37 </ref>. | البته لازم به ذکر است که برخی از جوانب موضوع، در برخی از آثار اصولیان قبل و بعد از مؤلف مطرح شده است. همچنین [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] گاه در این کتاب مسائل پراکندهای را از باب قیاس مطرح کرده است که دیگر اصولیان نیز به آن پرداختهاند.<ref>ر.ک: همان، ص37 </ref>. | ||
غزالی در مقدمه کتابش به این مطالب اشاره کرده است: | [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در مقدمه کتابش به این مطالب اشاره کرده است: | ||
# موضوع کتاب و سبب تألیف آن. | # موضوع کتاب و سبب تألیف آن. | ||
# تمام شرع توقیف است و هر قیاسی در مقابل توقیف -بدین معنا که خارج از توقیف باشد- باطل است. | # تمام شرع توقیف است و هر قیاسی در مقابل توقیف -بدین معنا که خارج از توقیف باشد- باطل است. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
مسئله اول، قیاس در لغت: نویسنده، این مسئله را با ذکر دیدگاه گروهی که قائلند «تثبت اللغة بالقیاس» و ذکر دلائل آنها بر این مدعی آغاز کرده است. سپس دیدگاه خود را مطرح و بطلان مدعای مذکور را توضیح داده است. در آخر نیز دو اشکال وارد بر دیدگاه خودش را مطرح و پاسخ داده است.<ref>ر.ک: همان، ص38-37 </ref>. | مسئله اول، قیاس در لغت: نویسنده، این مسئله را با ذکر دیدگاه گروهی که قائلند «تثبت اللغة بالقیاس» و ذکر دلائل آنها بر این مدعی آغاز کرده است. سپس دیدگاه خود را مطرح و بطلان مدعای مذکور را توضیح داده است. در آخر نیز دو اشکال وارد بر دیدگاه خودش را مطرح و پاسخ داده است.<ref>ر.ک: همان، ص38-37 </ref>. | ||
مسئله دوم، قیاس در عقل: غزالی در این مسئله ابتدا رأی خود را ذکر کرده است: حکم در عقلیات به مجرد قیاس جایز نیست... سپس مثال آن و دلیل بر بطلانش را ذکر کرده است. در ادامه تعدادی از ایراداتی که بر آن وارد شده را مطرح و همه را پاسخ گفته است. <ref>ر.ک: همان، ص38</ref>. | مسئله دوم، قیاس در عقل: [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در این مسئله ابتدا رأی خود را ذکر کرده است: حکم در عقلیات به مجرد قیاس جایز نیست... سپس مثال آن و دلیل بر بطلانش را ذکر کرده است. در ادامه تعدادی از ایراداتی که بر آن وارد شده را مطرح و همه را پاسخ گفته است. <ref>ر.ک: همان، ص38</ref>. | ||
مسئله سوم، قیاس در شرع: نویسنده معتقد است قیاس در شرع، اگر عبارت از معنایی مقابل توقیف باشد، باطل است؛ اما اگر معنای دیگری داشته باشد، یعنی داخل در عموم توقیف شود لکن نوع خاصی از انواع آن باشد، در اینصورت صحیح و مقبول است.<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. | مسئله سوم، قیاس در شرع: نویسنده معتقد است قیاس در شرع، اگر عبارت از معنایی مقابل توقیف باشد، باطل است؛ اما اگر معنای دیگری داشته باشد، یعنی داخل در عموم توقیف شود لکن نوع خاصی از انواع آن باشد، در اینصورت صحیح و مقبول است.<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
فصل سوم: در بیان معنای لفظ قیاس است، البته بهگونهای که مقابل توقیف نباشد. قیاس لفظ مشترکی است که گاه از آن رأی محض در مقابل توقیف اراده میشود که قطعاً مردود است. اما گاهی نوع خاصی از توقیف اراده میشود که مقابل تعبد است که به سبب همراه بودن با استدلال عقلی آن را قیاس مینامند. <ref>ر.ک: همان، ص46-45</ref>. | فصل سوم: در بیان معنای لفظ قیاس است، البته بهگونهای که مقابل توقیف نباشد. قیاس لفظ مشترکی است که گاه از آن رأی محض در مقابل توقیف اراده میشود که قطعاً مردود است. اما گاهی نوع خاصی از توقیف اراده میشود که مقابل تعبد است که به سبب همراه بودن با استدلال عقلی آن را قیاس مینامند. <ref>ر.ک: همان، ص46-45</ref>. | ||
غزالی کتاب را با خاتمه به پایان آورده که در آن چنین میگوید: در این کتاب ما آنچه را که میخواستیم درباره حقیقت قیاس در لغت و عقل و شرع، بیان کردیم. همه اینها به تمسک به عموم باز میگردد و اینکه گمان میشود که قیاس مقابل توقیف است –و اینکه بخشی از شرع توقیف و بخشی از آن قیاس در مقابل توقیف است- اشتباه است بلکه تمام شرع توقیف است، لکن بخشی از شرع قیاس گفته میشود، چراکه تنها، نتیجه بر آن مترتب میشود.<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. | [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] کتاب را با خاتمه به پایان آورده که در آن چنین میگوید: در این کتاب ما آنچه را که میخواستیم درباره حقیقت قیاس در لغت و عقل و شرع، بیان کردیم. همه اینها به تمسک به عموم باز میگردد و اینکه گمان میشود که قیاس مقابل توقیف است –و اینکه بخشی از شرع توقیف و بخشی از آن قیاس در مقابل توقیف است- اشتباه است بلکه تمام شرع توقیف است، لکن بخشی از شرع قیاس گفته میشود، چراکه تنها، نتیجه بر آن مترتب میشود.<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. | ||
در رابطه با شیوه نویسنده در نگارش کتاب میتوان به این موارد اشاره نمود: | در رابطه با شیوه نویسنده در نگارش کتاب میتوان به این موارد اشاره نمود: | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش