۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نـ' به 'ن') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'عـ' به 'ع') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
تاریخ تمدن اسلامی نوشته [[زیدان، جرجی|جرجی زیدان]] نخستین تاریخ شرقی در موضوع تمدن اسلامی است. پیش از نگارش این کتاب، در حالی که مورخان اروپایی با برخورداری از پشتوانههای نوین علمی، بـا اصـول و اسلوبهای تازه به جنبههای تمدنی تاریخ و از جمله تاریخ اسلام توجهی ویژه نشان میدادند، مورخان مسلمان هم چنان به شیوههای سنتی نگارش تاریخ پایبند بـودند. ولی بـا وجود همه تلاش اروپاییان و آثار چندی که در زمینه تاریخ اسلام پدید آوردهاند، به دلیل ناآشنایی با عمق فرهنگ اسلامی نوشتههایشان از غنای علمی تهی است و گاه غرضورزیهای سیاسی قضاوتهایشان را از صـحت عاری ساخته است. | تاریخ تمدن اسلامی نوشته [[زیدان، جرجی|جرجی زیدان]] نخستین تاریخ شرقی در موضوع تمدن اسلامی است. پیش از نگارش این کتاب، در حالی که مورخان اروپایی با برخورداری از پشتوانههای نوین علمی، بـا اصـول و اسلوبهای تازه به جنبههای تمدنی تاریخ و از جمله تاریخ اسلام توجهی ویژه نشان میدادند، مورخان مسلمان هم چنان به شیوههای سنتی نگارش تاریخ پایبند بـودند. ولی بـا وجود همه تلاش اروپاییان و آثار چندی که در زمینه تاریخ اسلام پدید آوردهاند، به دلیل ناآشنایی با عمق فرهنگ اسلامی نوشتههایشان از غنای علمی تهی است و گاه غرضورزیهای سیاسی قضاوتهایشان را از صـحت عاری ساخته است. | ||
در چنین فضایی که تاریخ اسلام کاری تازه را طلب میکرد، کار [[زیدان، جرجی|زیدان]] ابتکاری بود که انجام آن در وهله نخست با انکار مورخان مغرب زمین روبهرو شد، ولی با دانش گـسترده و پشتکار فراوان [[زیدان، جرجی|زیدان]]، این مهم | در چنین فضایی که تاریخ اسلام کاری تازه را طلب میکرد، کار [[زیدان، جرجی|زیدان]] ابتکاری بود که انجام آن در وهله نخست با انکار مورخان مغرب زمین روبهرو شد، ولی با دانش گـسترده و پشتکار فراوان [[زیدان، جرجی|زیدان]]، این مهم عملی گـردید و او چـنان اثری پدید آورد که به چندین زبان اروپایی و شرقی (علاوه بر عربی که زبان اصلی کتاب است) ترجمه گردید.<ref>ر.ک: بینش، عبدالحسین، ص40-41</ref> | ||
این کتاب یکی از برجستهترین آثار [[زیدان، جرجی|زیدان]] است که نخست بـه صورت مقالههای مسلسل در مجله الهـلال و سـپس بـهصورت کتابی مستقل در پنج مجلد به چاپ رسـید. او بـرای پرهیز از حجیم شدن کتاب، از ذکر منابع و مآخذ در جلد اول خودداری ورزید، اما شبلی نعمانی هـندی در نامهای به [[زیدان، جرجی|زیدان]] این کار را نقص شمرد و زیـدان نیز از جـلد دوّم بـه بـعد منابع کار خویش را ذکـر کرد. چاپهای جدید این کتاب با حواشی دکتر [[مونس، حسین|حسین مؤنس]]، استاد تاریخ ادبیات دانشگاه قـاهره هـمراه است.<ref>ر.ک: همان»، ص42</ref> | این کتاب یکی از برجستهترین آثار [[زیدان، جرجی|زیدان]] است که نخست بـه صورت مقالههای مسلسل در مجله الهـلال و سـپس بـهصورت کتابی مستقل در پنج مجلد به چاپ رسـید. او بـرای پرهیز از حجیم شدن کتاب، از ذکر منابع و مآخذ در جلد اول خودداری ورزید، اما شبلی نعمانی هـندی در نامهای به [[زیدان، جرجی|زیدان]] این کار را نقص شمرد و زیـدان نیز از جـلد دوّم بـه بـعد منابع کار خویش را ذکـر کرد. چاپهای جدید این کتاب با حواشی دکتر [[مونس، حسین|حسین مؤنس]]، استاد تاریخ ادبیات دانشگاه قـاهره هـمراه است.<ref>ر.ک: همان»، ص42</ref> | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
پیش از [[زیدان، جرجی|زیدان]]، تاریخنگار اسلامی در اشکال «تاریخ خبر»، «صورت وقایع نگاشتی» و اشکال فرعی، یعنی «تاریخنگاری دودمانی»، «تقسیم برحسب طبقات» و «تنظیم تبارشناختی» خلاصه میشد و آثار تاریخی در قالب «تواریخ عالم»، «تواریخ محلی یا ناحیهای» و «تواریخ معاصر و خاطرات» ارائه میگردید، اما [[زیدان، جرجی|زیدان]] نه یک مورخ روایتی، نه یک وقایعنگار و نه یک سالنامهنگار است، بلکه او را باید فیلسوف و جامعهشناس تاریخ خواند که یکی از دورههای مهم تاریخی جهان، یعنی دوره تمدن اسلامی را با شیوهای علمی به نگارش در آورده است. وی هـمچون ابـن خـلدون، فیلسوف بزرگ تاریخ اسلامی، در پی یافتن علل حوادث است، نه نقل وقایع. او مینویسد: مورخان در نگارش تاریخ اسلام تنها بـه نقل وقایع مهم میپردازند، اما به اسباب ارتباط دهنده آنها با یکدیگر کـمتر اشاره میکنند و بهگونهای نیست که علتیابی و دقت در آنها موجب آسودگی خرد آدمی گردد و یا ذهن خـواننده به حقیقت حال آن امّت پی ببرد. با وجود این ما آنان را در این کـار معذور میپنداریم؛ چرا کـه اوضـاع زمانه، آنها را از پرداختن به علل حوادث باز میداشته است؛ زیرا رویدادها بهگونهای هستند که مورخ باید یکی از دو سوی آنها را پیروز بداند، و آنان از همین مطلب پرهیز داشتهاند. شاید عذرهای دیگری نیز در کار بوده است، اما امروزه دیگر چنین موانعی وجود ندارد. | پیش از [[زیدان، جرجی|زیدان]]، تاریخنگار اسلامی در اشکال «تاریخ خبر»، «صورت وقایع نگاشتی» و اشکال فرعی، یعنی «تاریخنگاری دودمانی»، «تقسیم برحسب طبقات» و «تنظیم تبارشناختی» خلاصه میشد و آثار تاریخی در قالب «تواریخ عالم»، «تواریخ محلی یا ناحیهای» و «تواریخ معاصر و خاطرات» ارائه میگردید، اما [[زیدان، جرجی|زیدان]] نه یک مورخ روایتی، نه یک وقایعنگار و نه یک سالنامهنگار است، بلکه او را باید فیلسوف و جامعهشناس تاریخ خواند که یکی از دورههای مهم تاریخی جهان، یعنی دوره تمدن اسلامی را با شیوهای علمی به نگارش در آورده است. وی هـمچون ابـن خـلدون، فیلسوف بزرگ تاریخ اسلامی، در پی یافتن علل حوادث است، نه نقل وقایع. او مینویسد: مورخان در نگارش تاریخ اسلام تنها بـه نقل وقایع مهم میپردازند، اما به اسباب ارتباط دهنده آنها با یکدیگر کـمتر اشاره میکنند و بهگونهای نیست که علتیابی و دقت در آنها موجب آسودگی خرد آدمی گردد و یا ذهن خـواننده به حقیقت حال آن امّت پی ببرد. با وجود این ما آنان را در این کـار معذور میپنداریم؛ چرا کـه اوضـاع زمانه، آنها را از پرداختن به علل حوادث باز میداشته است؛ زیرا رویدادها بهگونهای هستند که مورخ باید یکی از دو سوی آنها را پیروز بداند، و آنان از همین مطلب پرهیز داشتهاند. شاید عذرهای دیگری نیز در کار بوده است، اما امروزه دیگر چنین موانعی وجود ندارد. | ||
[[زیدان، جرجی|زیدان]]، سنّتی را در تاریخنگاری بنیاد نهاد که پیش از وی در میان مورخان سابقه نداشت؛ و انجام این کار هر چند با دشواری روبهرو بود، اما او تا رسیدن به هدف، آن را دنبال کرد. او خود مینویسد: ما با پشتکار هر چه تمام، درصدد برآمدیم تا عوامل سازنده تمدن اسلامی را بکاویم و اسرار آن را تا جای ممکن آشکار سازیم، و اینکار را به شیوهای کـه تاکنون تاریخنگاران عرب بدان دست نیازیده بودند، به انجام رساندیم. ما کوشیدهایم تا رویدادها را به اسباب و علل آنها ارجاع دهیم و روابط میان آنها را بیان کنیم و آنها را با احکام | [[زیدان، جرجی|زیدان]]، سنّتی را در تاریخنگاری بنیاد نهاد که پیش از وی در میان مورخان سابقه نداشت؛ و انجام این کار هر چند با دشواری روبهرو بود، اما او تا رسیدن به هدف، آن را دنبال کرد. او خود مینویسد: ما با پشتکار هر چه تمام، درصدد برآمدیم تا عوامل سازنده تمدن اسلامی را بکاویم و اسرار آن را تا جای ممکن آشکار سازیم، و اینکار را به شیوهای کـه تاکنون تاریخنگاران عرب بدان دست نیازیده بودند، به انجام رساندیم. ما کوشیدهایم تا رویدادها را به اسباب و علل آنها ارجاع دهیم و روابط میان آنها را بیان کنیم و آنها را با احکام عقلی و نوامیس عمران تطبیق دهیم. | ||
به این ترتیب، [[زیدان، جرجی|زیدان]] با نگاه فلسفی و علمی خویش، تاریخنگاری را، هم در صورت متحوّل ساخت و هم در محتوا. او به جای همه اَشکال تاریخنگاری، شیوه نگارش تمدنی را برگزید و با دخالت دادن عنصر | به این ترتیب، [[زیدان، جرجی|زیدان]] با نگاه فلسفی و علمی خویش، تاریخنگاری را، هم در صورت متحوّل ساخت و هم در محتوا. او به جای همه اَشکال تاریخنگاری، شیوه نگارش تمدنی را برگزید و با دخالت دادن عنصر عقل و علم، بـسیاری از خرافهها و گزافهها را از صحنه تاریخ اسلام زدود. او به جای تاریخ «رویدادنگار» به نگارش «تاریخ مفهومی» پرداخت و به جای «تاریخ رسمی»، «تاریخ علمی» نگاشت، و گـویی کـه این شیوه بیش از هر چیز به روشن شدن مسائل مربوط به شئون مدنی و احوال اداری و مذهبی جامعه اسلامی کمک کرده است. | ||
نخستین مورّخ اسلامی که نقل نسنجیده حوادث را ناپسند دانست و | نخستین مورّخ اسلامی که نقل نسنجیده حوادث را ناپسند دانست و اعتقاد داشت که رویدادهای تاریخی را باید با موازین نوامیس طبیعت و عمران بشری ارزیابی کرد، ابن خلدون بود. اما شیوه تاریخنگاری خود ابن خلدون با دیگر مورّخان تفاوتی ندارد و از سـاختار «سـالنگار» بـرخوردار است. [[زیدان، جرجی|زیدان]] ایده [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن خلدون]] را گرفت و آن را در شیوهای جدید برای نگارش تاریخ به کار بست. او مینویسد: ... برای این منظور کتابهای تاریخی و ادبی را که با اسلوبی ساده و نقل زنجیروار وقـایع نگاشتهاند مطالعه میکنیم و پس از تدبّر در آنچه خواندهایم، فلسفه این تمدن شگفت را همانند نی شکر از نی استخراج میکنیم، چرا که مورّخان اسلام، با وجود همه تلاشی که در تحقیق حوادث و تنقیح اسـناد و مدارک آنها کردهاند، به ارتباط میان آنها توجه کمتری نشان دادهاند و به کشف علل حوادث نپرداختهاند و تنها به نقل حوادث برجسته، بهویژه آنچه به سیاست دولت و چگونگی انتقال حکومت از خـاندانی بـه خـاندان دیگر، یا از ملّتی به ملّت دیگر و یا از دستهای به دسته دیگر بسنده کردهاند. | ||
البـته تمدنیبودن تاریخ زیدان به معنای مغفول ماندن مباحث سیاسی تاریخ اسلام در کار وی نیست، بـلکه به مفهوم اصل بودن تمدن و فرع بودن سیاست است. او بخش سیاسی تاریخ اسلام را زیر | البـته تمدنیبودن تاریخ زیدان به معنای مغفول ماندن مباحث سیاسی تاریخ اسلام در کار وی نیست، بـلکه به مفهوم اصل بودن تمدن و فرع بودن سیاست است. او بخش سیاسی تاریخ اسلام را زیر عنوان «سـیاست دولتهای اسلامی» به بحث گذارده و به اعتقاد خودش، این بخش، مهمترین و دشوارترین بـخش کـار اوست، زیرا برای دستیابی به اسباب و علل وقایع سیاسی باید از گردنههایی دشوار گذشت و بهویژه در آنچه بـه انتقال خلافت از دولتی به دولت دیگر، رقابت بر سر دستیابی به قدرت و نیز تأثیر اخـتلافهای مذهبی در این کار مربوط میگردد، پردههای ابـهام فـراوانی باید کنار زده شود. اما [[زیدان، جرجی|زیدان]] مدعی است که این راه دشوار را پیـموده و علت بسیاری از آنها را کشف کرده و با اسلوب بـحث فـلسفی و احکام عقلی و قیاسهای تمثیلی به اندازه توان خـویش حقیقت را روشن ساخته است.<ref>ر.ک: همان»، ص43-46</ref> | ||
[[زیدان، جرجی|زیدان]] در این کتاب تاریخ اسـلام را به دو دوره بزرگ تقسیم میکند: دوره نخست: دوره تمدنی است کـه او درصدد تبیین آن است. این دوره با ظهور اسلام آغاز میشود و با زوال دولت بنیعباس در عراق و آشفتگی مملکت اسـلامی و تسلط مغولان بر آن پایان میپذیرد. | [[زیدان، جرجی|زیدان]] در این کتاب تاریخ اسـلام را به دو دوره بزرگ تقسیم میکند: دوره نخست: دوره تمدنی است کـه او درصدد تبیین آن است. این دوره با ظهور اسلام آغاز میشود و با زوال دولت بنیعباس در عراق و آشفتگی مملکت اسـلامی و تسلط مغولان بر آن پایان میپذیرد. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
#عصر ایرانی اوّل: از قیام دولت بنی عباس در سال 132ق تا خـلافت متوکل (سال 233ق)؛ | #عصر ایرانی اوّل: از قیام دولت بنی عباس در سال 132ق تا خـلافت متوکل (سال 233ق)؛ | ||
#عصر ترکی اوّل: از خلافت متوکل تا تسلط دیـلمیان (سـال 334ق) ؛ | #عصر ترکی اوّل: از خلافت متوکل تا تسلط دیـلمیان (سـال 334ق) ؛ | ||
# | #عصر عربی دوّم: از ظـهور تا سقوط دولت فاطمی؛ | ||
#عصر مغولی: از وفات چنگیز خان تا درگذشت تیمور لنگ. | #عصر مغولی: از وفات چنگیز خان تا درگذشت تیمور لنگ. | ||
آنگاه میافزاید: اما عصر ترکی دوم، عصر دولت عثمانی است و عصر ایرانی دوّم عصر دولت صفویه و جانشینان آنها در ایران است. این بخش، دوره دوّم تمدن اسلامی را تشکیل میدهد که از دایره بحث ما بیرون است.<ref>ر.ک: همان»، ص46-47</ref> | آنگاه میافزاید: اما عصر ترکی دوم، عصر دولت عثمانی است و عصر ایرانی دوّم عصر دولت صفویه و جانشینان آنها در ایران است. این بخش، دوره دوّم تمدن اسلامی را تشکیل میدهد که از دایره بحث ما بیرون است.<ref>ر.ک: همان»، ص46-47</ref> |
ویرایش