۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
'''العالم في فلسفة ابن رشد الطبيعية'''، عنوان کتابی است از زینب عفیفی شاکر با موضوع فلسفه اسلامی و خاصه فلسفه ابن رشد و بهطور اخص در زمینه نگاه فلسفه طبیعی ابن رشد به جهان. این کتاب یک جلدی به زبان عربی نوشته شده است. | '''العالم في فلسفة ابن رشد الطبيعية'''، عنوان کتابی است از [[عفیفی، زینب|زینب عفیفی شاکر]] با موضوع فلسفه اسلامی و خاصه فلسفه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و بهطور اخص در زمینه نگاه فلسفه طبیعی [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به جهان. این کتاب یک جلدی به زبان عربی نوشته شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب حاوی تصدیر از دکتر عاطف | کتاب حاوی تصدیر از دکتر [[عراقی، عاطف|عاطف عراقی]]، مقدمه مؤلف و متن اصلی در 5 فصل و یک خاتمه است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه دکتر عاطف عراقی بر کتاب، از کار زینب عفیفی در این اثر تقدیر شده و اندکی درباره وضعیت علمی نویسنده و اندیشه ابن رشد توضیح داده شده و اشارهای هم به مطالب مطرحشده در کتاب، شده است<ref>ر.ک: تصدیر، ص7-12</ref>. | در مقدمه دکتر [[عراقی، عاطف|عاطف عراقی]] بر کتاب، از کار [[عفیفی، زینب|زینب عفیفی]] در این اثر تقدیر شده و اندکی درباره وضعیت علمی نویسنده و اندیشه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] توضیح داده شده و اشارهای هم به مطالب مطرحشده در کتاب، شده است<ref>ر.ک: تصدیر، ص7-12</ref>. | ||
زینب عفیفی در این کتاب به بحث درباره موضوع «عالم» در نگاه ابن رشد پرداخته است. ابن رشد اهمیت بسیاری به این موضوع داده است و این بحث را از جوانب مختلفی از زاویه فیزیک و متافیزیک و اخلاق و سیاست و... بررسی کرده است. | [[عفیفی، زینب|زینب عفیفی]] در این کتاب به بحث درباره موضوع «عالم» در نگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] پرداخته است. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] اهمیت بسیاری به این موضوع داده است و این بحث را از جوانب مختلفی از زاویه فیزیک و متافیزیک و اخلاق و سیاست و... بررسی کرده است. | ||
دنیا در نزد او بهجز منظومهای از منظومههای سهگانه که فلسفه ابن رشد حول آن دور میزند (الله تعالی، جهان، انسان) نیست. نظریات ابداعی و ابتکاری ابن رشد در این بخش است که آشکار میشود و در این زمینه تفاوتی میان کتابهای تألیفی خودش و شروح و تلخیصات و تعلیقاتش بر بزرگان فلسفه یونان چون ارسطو و شارحان آن و بطلمیوس و اقلیدس و جالینوس و... نیست. | |||
پژوهشگران، به جوانب مختلف فلسفه ابن رشد پرداخته و از جوانب متعددی این مباحث را مطرح کردهاند، ولی عموما در اهتمام به مجال فلسفه طبیعی ابن رشد – بهخصوص نظریات وی درباره جهان در این فلسفه - اهمال ورزیدهاند. گویا این اهمال ریشه در این داشته باشد که آنان ابن رشد را در این زمینه، صرفا ناقل میراث ارسطویی و در بهترین تقدیر، شارح آثار ارسطو میدانند و معتقدند وی چیز جدیدی در عرصه فلسفه طبیعی، عرضه نکرده است. اما دقت در فلسفه طبیعی ابن رشد، اشتباه بودن این نظر را ثابت میکند؛ چراکه ابن رشد از شرح و تفسیر و تعلیق آثار ارسطو گذر کرده و توانایی این را دارد که مکتب خاص خودش را در این زمینه داشته باشد. او اکثر اندیشهها را از فیلتر انتقادی عقلانی خودش رد میکند؛ آنچه را با دلیل و برهان سازگار است، قبول و آنچه را مخالف برهان است، رد مینماید<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص14-15</ref>. | دنیا در نزد او بهجز منظومهای از منظومههای سهگانه که فلسفه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] حول آن دور میزند (الله تعالی، جهان، انسان) نیست. نظریات ابداعی و ابتکاری ابن رشد در این بخش است که آشکار میشود و در این زمینه تفاوتی میان کتابهای تألیفی خودش و شروح و تلخیصات و تعلیقاتش بر بزرگان فلسفه یونان چون ارسطو و شارحان آن و [[بطلمیوس]] و [[اقلیدس]] و [[جالینوس]] و... نیست. | ||
پژوهشگران، به جوانب مختلف فلسفه ابن رشد پرداخته و از جوانب متعددی این مباحث را مطرح کردهاند، ولی عموما در اهتمام به مجال فلسفه طبیعی ابن رشد – بهخصوص نظریات وی درباره جهان در این فلسفه - اهمال ورزیدهاند. گویا این اهمال ریشه در این داشته باشد که آنان ابن رشد را در این زمینه، صرفا ناقل میراث ارسطویی و در بهترین تقدیر، شارح آثار ارسطو میدانند و معتقدند وی چیز جدیدی در عرصه فلسفه طبیعی، عرضه نکرده است. اما دقت در فلسفه طبیعی ابن رشد، اشتباه بودن این نظر را ثابت میکند؛ چراکه ابن رشد از شرح و تفسیر و تعلیق آثار [[ارسطو]] گذر کرده و توانایی این را دارد که مکتب خاص خودش را در این زمینه داشته باشد. او اکثر اندیشهها را از فیلتر انتقادی عقلانی خودش رد میکند؛ آنچه را با دلیل و برهان سازگار است، قبول و آنچه را مخالف برهان است، رد مینماید<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص14-15</ref>. | |||
از جمله امور مهم در فلسفه و شخصیت ابن رشد این است که وی بهمثابه همزه وصلی میان اندیشه فلسفی اسلامی و اندیشه لاتینی غربی بوده است. او چه در نوشتههای خودش و چه در شروح و تعلیقاتش، اثر بزرگی در روند اصلاح و روشنگری غربی - که در ابتدای قرن شانزدهم میلادی در اروپا آغاز شد - داشت. اساس روشنگری غربی بر تجربه و روش علمی و اهتمام به عالم و طبیعت و عدم اکتفا به ماورای طبیعت، استوار بود. درهرحال ما نمیتوانیم تأثیرگذاری آرای ابن رشد در تطور مناهج و جزئیات علوم را نادیده بگیریم. | از جمله امور مهم در فلسفه و شخصیت ابن رشد این است که وی بهمثابه همزه وصلی میان اندیشه فلسفی اسلامی و اندیشه لاتینی غربی بوده است. او چه در نوشتههای خودش و چه در شروح و تعلیقاتش، اثر بزرگی در روند اصلاح و روشنگری غربی - که در ابتدای قرن شانزدهم میلادی در اروپا آغاز شد - داشت. اساس روشنگری غربی بر تجربه و روش علمی و اهتمام به عالم و طبیعت و عدم اکتفا به ماورای طبیعت، استوار بود. درهرحال ما نمیتوانیم تأثیرگذاری آرای ابن رشد در تطور مناهج و جزئیات علوم را نادیده بگیریم. | ||
در فصل اول کتاب به بیان مبادی موجودات و لواحق و علل آنها پرداخته شده است. همچنین اهتمام ابن رشد به مفهوم سببیت از جهت نگاه فیزیکی و حرکت و زمان و مکان و تناهی و عدم تناهی، با تمرکز بر نظراتی که ابن رشد در آن با ارسطو یا برخی فلاسفه مسلمان، بهخصوص فارابی و ابن سینا و ابن صائغ، مخالف است و همچنین آرای موافق ابن رشد با آنان بیان شده. همچنین بیان شده که ارزش علمی نظرات ابن رشد تا کجاست و اثرش بر اندیشه اروپایی در قرون وسطی بیان شده است<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>. | ازاینرو، دکتر ز[[عفیفی، زینب|ینب عفیفی]] سعیش را در این کتاب بر این میگذارد که نگاه ابن رشد به جهان را از نظر فلسفه طبیعی نشان دهد. وی نخست بر خود لازم میداند که اصول عام و مبادی کلیای را که بر اساس آن تفسیر موجودات عالم و پدیدههای آن - قبل از پرداختن به عناصر و اجزا و پدیدهها - را ممکن میسازد، بیان کند. دلیل پرداختن به این اصول، این است که ابن رشد از نگاه یک فیلسوف به عالم نگاه میکند، نه یک دانشمند طبیعی جزیینگر. درهرحال نویسنده مباحث این کتاب را در 5 فصل، مطرح میکند<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. | ||
در فصل اول کتاب به بیان مبادی موجودات و لواحق و علل آنها پرداخته شده است. همچنین اهتمام ابن رشد به مفهوم سببیت از جهت نگاه فیزیکی و حرکت و زمان و مکان و تناهی و عدم تناهی، با تمرکز بر نظراتی که ابن رشد در آن با ارسطو یا برخی فلاسفه مسلمان، بهخصوص فارابی و ابن سینا و ابن صائغ، مخالف است و همچنین آرای موافق [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] با آنان بیان شده. همچنین بیان شده که ارزش علمی نظرات ابن رشد تا کجاست و اثرش بر اندیشه اروپایی در قرون وسطی بیان شده است<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>. | |||
موضوع فصل دوم، عالم مافوق فلک قمر است. نویسنده در این فصل به بیان آرای فلکی ابن رشد و آنچه به طبیعت این عالم و احکام و حرکات و خصائص افلاکش متعلق است، میپردازد. وی سپس نگاه فیزیکی ابن رشد که شامل عالم علوی است را عرضه میکند و جایگاه آن را در علم فلکیات و نجوم میان ارسطو و بطلمیوس بیان میدارد و وجوه اتفاق و اختلاف نظر ابن رشد با این دو را بیان مینماید<ref>ر.ک: همان</ref>. | موضوع فصل دوم، عالم مافوق فلک قمر است. نویسنده در این فصل به بیان آرای فلکی ابن رشد و آنچه به طبیعت این عالم و احکام و حرکات و خصائص افلاکش متعلق است، میپردازد. وی سپس نگاه فیزیکی ابن رشد که شامل عالم علوی است را عرضه میکند و جایگاه آن را در علم فلکیات و نجوم میان ارسطو و بطلمیوس بیان میدارد و وجوه اتفاق و اختلاف نظر ابن رشد با این دو را بیان مینماید<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
زینب عفیفی با تبعیت از ابن رشد، عنوان «عالم الكون والفساد» را برای فصل سوم کتاب برمیگزیند. وی در این فصل به بحث از اجسام این عالم و حرکاتش و تغییراتی که در آن حادث میشود و تفسیر این تغییرات و همچنین اساس تکوین مرکبات و اصناف متضادات و خصائص آن میپردازد. وی در این میان میزان اختلاف آرای ابن رشد با آرای جالینوس و محدوده موافقت نظر وی با ارسطو را نشان میدهد و سپس نگاه جامعی از نظام هستی را ارائه میکند و این سؤال را مطرح میکند که آیا امکان حتمیت فیزیکی حاکم بر این جهان وجود خواهد داشت یا نه؟<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[عفیفی، زینب|زینب عفیفی]] با تبعیت از ابن رشد، عنوان «عالم الكون والفساد» را برای فصل سوم کتاب برمیگزیند. وی در این فصل به بحث از اجسام این عالم و حرکاتش و تغییراتی که در آن حادث میشود و تفسیر این تغییرات و همچنین اساس تکوین مرکبات و اصناف متضادات و خصائص آن میپردازد. وی در این میان میزان اختلاف آرای ابن رشد با آرای جالینوس و محدوده موافقت نظر وی با ارسطو را نشان میدهد و سپس نگاه جامعی از نظام هستی را ارائه میکند و این سؤال را مطرح میکند که آیا امکان حتمیت فیزیکی حاکم بر این جهان وجود خواهد داشت یا نه؟<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
فصل چهارم، پدیدههای طبیعی در عالم و موجودات بدون حیات در آن را نشان میدهد و نشان میدهد که چگونه ابن رشد این پدیدهها را به پدیدههایی که در موضع اعلی حادث میشود (مانند سیارات، ماه، هالهها و رنگینکمانها) و پدیدههایی که در موضع پایین حادث میشود (مانند ابر، باران، رودخانه، دریا و باد و آنچه بر آن مترتب میشود، از قبیل توزیع سکان و وقوع پدیدههای رعد و برق و صاعقه) تقسیم میکند. ابن رشد همچنین به پدیدههای زمینشناسی که در زمین رخ میدهد میپردازد و تشکیل معدن و مواد معدنی، سنگها، کوهها، زمینلرزهها و آتشفشانها را توضیح میدهد. زینب عفیفی در این بخش نیز به این میپردازد که نظرات وی تا چه اندازه با پیشرفتهای علم جدید موافق یا مخالف است<ref>ر.ک: همان</ref>. | فصل چهارم، پدیدههای طبیعی در عالم و موجودات بدون حیات در آن را نشان میدهد و نشان میدهد که چگونه ابن رشد این پدیدهها را به پدیدههایی که در موضع اعلی حادث میشود (مانند سیارات، ماه، هالهها و رنگینکمانها) و پدیدههایی که در موضع پایین حادث میشود (مانند ابر، باران، رودخانه، دریا و باد و آنچه بر آن مترتب میشود، از قبیل توزیع سکان و وقوع پدیدههای رعد و برق و صاعقه) تقسیم میکند. ابن رشد همچنین به پدیدههای زمینشناسی که در زمین رخ میدهد میپردازد و تشکیل معدن و مواد معدنی، سنگها، کوهها، زمینلرزهها و آتشفشانها را توضیح میدهد. [[عفیفی، زینب|زینب عفیفی]] در این بخش نیز به این میپردازد که نظرات وی تا چه اندازه با پیشرفتهای علم جدید موافق یا مخالف است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
فصل پنجم کتاب حاوی مباحث ابن رشد درباره نفس و موجودات دارای حیات از قبیل نبات و حیوان و انسان است. ابن رشد از ابسط کائنات و ابسط قوای نفس شروع کرده و همینطور پیش میرود. در این فصل توضیح داده میشود که چگونه هر موجودی کمال خاص خودش را محقق میکند و چگونه این قوا از قوه غاذیه به قوه حساسه و از آن به قوه تخیلیه و سپس به قوه نزوعیه و از آنجا به قوه مفکره میرسد که بالاترین قوایی است که انسان بهوسیله آن از سایر موجودات، جدا میشود<ref>ر.ک: همان، ص16-17</ref>. | فصل پنجم کتاب حاوی مباحث ابن رشد درباره نفس و موجودات دارای حیات از قبیل نبات و حیوان و انسان است. ابن رشد از ابسط کائنات و ابسط قوای نفس شروع کرده و همینطور پیش میرود. در این فصل توضیح داده میشود که چگونه هر موجودی کمال خاص خودش را محقق میکند و چگونه این قوا از قوه غاذیه به قوه حساسه و از آن به قوه تخیلیه و سپس به قوه نزوعیه و از آنجا به قوه مفکره میرسد که بالاترین قوایی است که انسان بهوسیله آن از سایر موجودات، جدا میشود<ref>ر.ک: همان، ص16-17</ref>. |
ویرایش