۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بـ' به 'ب') |
جز (جایگزینی متن - 'یـ' به 'ی') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
نویسندهی کتاب، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود همطریقت شیخ علاءالدّولهاست ولی از بابت احتیاط جانب [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] را گرفته و در بخشی از شرح خود چنین گفتهاست: جنس کلمات کاشانی بسیار زیبا و تراشیدهاست و ادب و احترام کامل دینی را در بحث و نگارش رعایت کرده است و در این نامه کوچکترین کلمهی سویی دیده نمیشود، ضمن اینکه باورمندی خود و اهل تصوّف را به شریعت و پایبندی بهانچه که صاحب شریعت آورده گوشزد میکند. اینکه بیان میدارد هرچه که نه طبق قانون کتاب و سنّت باشد نزد این طایفهاعتبار ندارد، اعتبار دینی کاشانی را نشان میدهد و بر ارزش معنوی طریقتش می-افزاید. و نشان میدهد که به خطا نرفته و از لغزش میپرهیزد<ref>متن، ص 117</ref>. این مسئله را با توضیح و تفسیر منصفانهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخش دیگری میتوان دید. اگر در مطلب قبل به تأیید کاشانی برخاسته بود در این مقطع به نقد سمنانی اهتمام کردهاست که بسیار جالب توجّهاست. مینویسد: این حدّ از بدگمانی از سوی سمنانی بسیار بعید و دور از ادب است. هرچند که سخن از بدگمانی بسیار فراتر رفته و او تهمت بسیار زشتی را به کسی زده که در زندگی او نیست و دقایق احوالات او را نمیشناسد. اینگونه پاسخ دادن به کسی که تا این حدّ ادب و احترام را در بحث و کتابت به خرج داده شایستهی کسی چون سمنانی نیست، نه در مباحثه جانب انصاف رعایت شده و نه در سخن گفتن با کسی که مخاطب واقع شدهاست. نسبت دادن دروغ و حرام خواری واقعاً زشت است. به هر جهت به گفتهی جناب سعدی بزرگ: دلایل قوی باید و معنوی/ نه رگهای گردن به حجّت قوی. سمنانی به واقع شایستهی این بود که بهتر سخن بگوید و مستدل تر ظاهر شود<ref>متن، صص 151-150</ref>. | نویسندهی کتاب، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود همطریقت شیخ علاءالدّولهاست ولی از بابت احتیاط جانب [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرّزّاق]] را گرفته و در بخشی از شرح خود چنین گفتهاست: جنس کلمات کاشانی بسیار زیبا و تراشیدهاست و ادب و احترام کامل دینی را در بحث و نگارش رعایت کرده است و در این نامه کوچکترین کلمهی سویی دیده نمیشود، ضمن اینکه باورمندی خود و اهل تصوّف را به شریعت و پایبندی بهانچه که صاحب شریعت آورده گوشزد میکند. اینکه بیان میدارد هرچه که نه طبق قانون کتاب و سنّت باشد نزد این طایفهاعتبار ندارد، اعتبار دینی کاشانی را نشان میدهد و بر ارزش معنوی طریقتش می-افزاید. و نشان میدهد که به خطا نرفته و از لغزش میپرهیزد<ref>متن، ص 117</ref>. این مسئله را با توضیح و تفسیر منصفانهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخش دیگری میتوان دید. اگر در مطلب قبل به تأیید کاشانی برخاسته بود در این مقطع به نقد سمنانی اهتمام کردهاست که بسیار جالب توجّهاست. مینویسد: این حدّ از بدگمانی از سوی سمنانی بسیار بعید و دور از ادب است. هرچند که سخن از بدگمانی بسیار فراتر رفته و او تهمت بسیار زشتی را به کسی زده که در زندگی او نیست و دقایق احوالات او را نمیشناسد. اینگونه پاسخ دادن به کسی که تا این حدّ ادب و احترام را در بحث و کتابت به خرج داده شایستهی کسی چون سمنانی نیست، نه در مباحثه جانب انصاف رعایت شده و نه در سخن گفتن با کسی که مخاطب واقع شدهاست. نسبت دادن دروغ و حرام خواری واقعاً زشت است. به هر جهت به گفتهی جناب سعدی بزرگ: دلایل قوی باید و معنوی/ نه رگهای گردن به حجّت قوی. سمنانی به واقع شایستهی این بود که بهتر سخن بگوید و مستدل تر ظاهر شود<ref>متن، صص 151-150</ref>. | ||
در نامهی پنجم که مکاتبه بین علاءالدّوله و [[تاج الدّین کرکهری]] است سخن ابتدایی از نماز و معراج و به ویژه «اهل بیت» به میان آمدهاست و در مورد اخیر آیهی مشهور «اهل البیت» در سورهاحزاب مدّ نظر قرار گرفتهاست. در آن نامه ضمن بر شمردن فضایل اهل بیت اشارهای تفسیری میشود و اسامیمبارکهی پنج تن آل عبا هم درج میگردد. در این خصوص نظریّه شیعه مدّ نظر شیخ قرار گرفته و اهل بیت پیامبر را خاص میداند و بهانچه کهاهل سنّت همسران رسول را هم از آن جمله میشمارد منع میکند. تفسیری هم که [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در ذیل این مطالب آورده با استنادات بسیار قابل توجّه و خواندنی است. از جمله مینویسد: در [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابن كثیر]] و غیره نقل شده كه عكرمه در بازار ندا می كرد و می گفت: آیه ى «تطهیر» در شأن زنان حضرت رسول صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم است. و نیز نقل می كند كه: عكرمه میگفت: هر كس بخواهد با او مباهله می كنم كهاین | در نامهی پنجم که مکاتبه بین علاءالدّوله و [[تاج الدّین کرکهری]] است سخن ابتدایی از نماز و معراج و به ویژه «اهل بیت» به میان آمدهاست و در مورد اخیر آیهی مشهور «اهل البیت» در سورهاحزاب مدّ نظر قرار گرفتهاست. در آن نامه ضمن بر شمردن فضایل اهل بیت اشارهای تفسیری میشود و اسامیمبارکهی پنج تن آل عبا هم درج میگردد. در این خصوص نظریّه شیعه مدّ نظر شیخ قرار گرفته و اهل بیت پیامبر را خاص میداند و بهانچه کهاهل سنّت همسران رسول را هم از آن جمله میشمارد منع میکند. تفسیری هم که [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در ذیل این مطالب آورده با استنادات بسیار قابل توجّه و خواندنی است. از جمله مینویسد: در [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابن كثیر]] و غیره نقل شده كه عكرمه در بازار ندا می كرد و می گفت: آیه ى «تطهیر» در شأن زنان حضرت رسول صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم است. و نیز نقل می كند كه: عكرمه میگفت: هر كس بخواهد با او مباهله می كنم كهاین آیه دربارهی زنان آنحضرت است. ناگفته نماند: عكرمهاز خوارج و از دشمنان على و اهل بیت علیهم السّلام است و این سخن از فرومایه اى مثل عكرمه بعید نیست. در اینجا به سه مطلب اشاره میكنیم: | ||
# آیهی تطهیر در سیاق آیات زنان حضرت رسول صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم آمده ولى علیرغم عكرمه و مقاتل، خـود | # آیهی تطهیر در سیاق آیات زنان حضرت رسول صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلّم آمده ولى علیرغم عكرمه و مقاتل، خـود آیه بیان می كند كه دربارهی زنان آنحضرت نیست زیرا چند آیه پیـش از آیهی تطهیر را میخـوانیـم، مـى بینیـم، در آنهـا زنـان آنحضرت مخاطبند و همه به صورت جمع مؤنّث آمده مثل: كنتنّ، تردن، تعالین، امتّعكنّ، اسرّحكنّ، منكنّ، لستنّ، اتّقیتنّ، فلا تخضعن، قرن فى بیوتكنّ، اقمن الصّلوة، آتین الزّكوة، اطعن اللَّه و رســوله، بعـد از این هـمه جمـع مؤنثها یکمرتبه وضع كلام عوض می شود و به صورت جمع مذكّر می آید و می -فرماید: إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً، مى بینیم كه در آیهاز جمع مؤنّث خبرى نیست بلكه «عَنْكُمُ ... وَ یُطَهِّرَكُمْ» هر دو جمع مذكّر آمده، از این تغییر وضع یقین می كنیم كه مراد از «عَنْكُمُ وَ یُطَهِّرَكُمْ» جمعى است كه همه شان و یا اكثرشان مـرداند وگرنه مثل سیاق قبل می فرمود «لیُذْهِبَ عَنْكُنَّ الرجْسَ وَ یُطَهّرَكُنَّ». قابل توجّهاست كه بعد از این آیه باز سیاق عوض شده و راجع به زنان آن حضرت جمع مؤنّث آمده و آن، چنین است «وَ اذْكُرْنَ ما یُتْلى فِی بُیُوتِكُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ» اگر دشمنى با حق، چشم عكرمه را كور كرده، ما بحمد اللَّهاز خود قرآن واقعیّت را درك كردهایم. | ||
# بیشتر از هفتاد حدیث از طرق شیعه و اهل سنّت نقل شده كهاین آیه در بارهی پنج تن آل عبا علیهم السّلام است، براى نمونه به كتابهای: [[الدر المنثور في التفسير بالمأثور|الدرّ المنثور]]، [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)|تفسیر طبرى]]، [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابن كثیر]]، [[صواعق محرقه]] [[ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد|ابن حجر]] آیهی اوّل از آیات نازله در شأن اهل بیت، [[صحيح ترمذى|صحیح ترمذى]] تفسیر سورهی احزاب و در ابواب [[مناقب]]، باب مناقب اهل البیت، [[صحيح مسلم|صحیح مسلم]] كتاب فضائل الصّحابه باب فضائل اهل بیت النّبى(ص) و دیگر آثار میتوان رجوع كرد، و از میان كتابهاى شیعه كافى است كه به كتاب [[الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء عليهاالسلام و عقيلة الوحي|الكلمة الغرّاء]]، تألیف [[شرفالدین، سید عبدالحسین|شرف الدّین]]، فصل ثانى رجوع فرمایید.در [[الميزان في تفسير القرآن|تفسیر المیزان]] آمدهاست: روایات در این بارهاز هفتاد متجاوز است و آنچه اهل سنّت نقل كردهاند از روایات شیعه بیشتر است، اهل سنّت آنرا قریب به چهل روایت از امّ سلمه، عائشه، ابى | # بیشتر از هفتاد حدیث از طرق شیعه و اهل سنّت نقل شده كهاین آیه در بارهی پنج تن آل عبا علیهم السّلام است، براى نمونه به كتابهای: [[الدر المنثور في التفسير بالمأثور|الدرّ المنثور]]، [[جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)|تفسیر طبرى]]، [[تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)|تفسیر ابن كثیر]]، [[صواعق محرقه]] [[ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد|ابن حجر]] آیهی اوّل از آیات نازله در شأن اهل بیت، [[صحيح ترمذى|صحیح ترمذى]] تفسیر سورهی احزاب و در ابواب [[مناقب]]، باب مناقب اهل البیت، [[صحيح مسلم|صحیح مسلم]] كتاب فضائل الصّحابه باب فضائل اهل بیت النّبى(ص) و دیگر آثار میتوان رجوع كرد، و از میان كتابهاى شیعه كافى است كه به كتاب [[الكلمة الغراء في تفضيل الزهراء عليهاالسلام و عقيلة الوحي|الكلمة الغرّاء]]، تألیف [[شرفالدین، سید عبدالحسین|شرف الدّین]]، فصل ثانى رجوع فرمایید.در [[الميزان في تفسير القرآن|تفسیر المیزان]] آمدهاست: روایات در این بارهاز هفتاد متجاوز است و آنچه اهل سنّت نقل كردهاند از روایات شیعه بیشتر است، اهل سنّت آنرا قریب به چهل روایت از امّ سلمه، عائشه، ابى سعیـد خــدرى، سعـد، وائلـة بن اسـقع، ابىحمراء، [[ابن عباس]]، ثوبان غلام حضرت رسول صلّىاللَّهعلیهوآله، عبداللَّه ابن جعفر، [[امام علی علیهالسلام|امام على]]، و حسن بن على علیهماالسّلام نقل كردهاند. شیعهانرا در بیشتر از سى حدیث از [[امام علی علیهالسلام|امام على]]، [[امام سجاد علیهالسلام|امام سجّاد]]، امام باقر، [[امام صادق]] علیهما السّـلام، امّ سلـمه، ابى ذر، ابى لیلى، ابى الاسود، [[عمرو بن ميمون اودى|عمرو بن میمون اودى]]، و سعد بن ابى وقّاص نقل نمودهاند. | ||
# [[عكرمه]] و [[مقـاتـل]] و | # [[عكرمه]] و [[مقـاتـل]] و غیر آنهـا هـرچه می خواهند بگویند، حق بر اهل حقّ و بر اهل انصاف و تحقیق مثل آفتاب روشن است، در پاى هر حقیقت و واقعیّتى قلمهاى خطاكار و زبانهاى دروغگو و عكرمههاى فرومایه، دیده خواهند شد: ... لیهلک من هلک عن بیّنه و یحیی من حیّ عن بیّنه<ref>متن، صص 198-186</ref>. | ||
در بخش دیگری از همین نامههای اخیر نیز شیخ علاءالدّوله شیعه بودن خود را بیان میکند و در عبارتی اینگونه خود را معرّفی میکند: و شیخ ما و مشایخ ما در هر سه شعبهی جعفری و حسنی و کمیلی، علی علیهالسّلام الله و سلام رسولهاست. <ref>متن، ص 212</ref>. و این عبارتی است که شیخ سمنانی در دیگر آثار خود مکرّر بیان و طریقت شیعیِ خود را اعلام نمودهاست. | در بخش دیگری از همین نامههای اخیر نیز شیخ علاءالدّوله شیعه بودن خود را بیان میکند و در عبارتی اینگونه خود را معرّفی میکند: و شیخ ما و مشایخ ما در هر سه شعبهی جعفری و حسنی و کمیلی، علی علیهالسّلام الله و سلام رسولهاست. <ref>متن، ص 212</ref>. و این عبارتی است که شیخ سمنانی در دیگر آثار خود مکرّر بیان و طریقت شیعیِ خود را اعلام نمودهاست. | ||
ویرایش