پرش به محتوا

مولانا و شعر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جـ' به 'ج'
جز (جایگزینی متن - 'یـ' به 'ی')
جز (جایگزینی متن - 'جـ' به 'ج')
خط ۵۴: خط ۵۴:
مولانا و شعر، کتابی نقدی ـ تحلیلی در باره‌ی شعر و شاعری مولاناست. در این کتاب، شعر [[مولانا]] و شاعری او از دیدگاه نویسنده مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. نقد و اشکالی مفصّل با استنادات بسیار از سخن و شعر [[مولانا]] بر استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع‌الزمان فروزانفر]] می‌‌آورد که وی [[مولانا]] را شاعری بداهه و بدون پیشینه در نظر گرفته و بر این است که شعر [[مولانا]] به سان عرفان و تصوّفش با دیدن [[شمس تبریزی]] دفعتاً و به بداهه جوشیده و پدیدار شده است. پاسخهای نویسنده با زمینه‌ای که در معنا و مفهوم شعر و شاعری بیان می‌کند برای خواننده بسیار مهم و اثربخش است. استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از مقدّمه می‌‌نویسد: نکته‌ی دیگری که در این مقدّمه باید به آن اشاره شود اینکه شناخت [[مولانا]] به طور نسبی آنهم فقط از طریق آثار خود او بایسته و شایسته است. این شناخت نسبی هم معلوم است که باید در خلال نوشته‌های نظم و نثر مولانا جست و جو شود. شناخت [[مثنوی]] بدون شناخت [[دیوان کبیر]] کاری است خام و ناقص. چه، شرح بسیاری از کلمات و ابیات [[مثنوی]] در [[دیوان کبیر]] و بالعکس آنهم وجود دارد. و کسان بسیاری که [[مولانا]] را تکّه پاره کرده و لااقل برای او دو شخصیّت قائل شده‌اند و گفته‌اند مولانای [[مثنوی]] با مولانای [[دیوان شمس]] فرق دارد و چونان احولانی که [[مولانا]] از آنان هماره پرهیز می‌‌دهـد، به وی می‌‌نگرند و قدرت تحقیق ایشان به شناخت توحیدیِ شخص عارفی که دارای انسجام کامل شخصیّت است نمی‌‌رسد<ref>مقدّمه، ص 11</ref>.  
مولانا و شعر، کتابی نقدی ـ تحلیلی در باره‌ی شعر و شاعری مولاناست. در این کتاب، شعر [[مولانا]] و شاعری او از دیدگاه نویسنده مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. نقد و اشکالی مفصّل با استنادات بسیار از سخن و شعر [[مولانا]] بر استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|بدیع‌الزمان فروزانفر]] می‌‌آورد که وی [[مولانا]] را شاعری بداهه و بدون پیشینه در نظر گرفته و بر این است که شعر [[مولانا]] به سان عرفان و تصوّفش با دیدن [[شمس تبریزی]] دفعتاً و به بداهه جوشیده و پدیدار شده است. پاسخهای نویسنده با زمینه‌ای که در معنا و مفهوم شعر و شاعری بیان می‌کند برای خواننده بسیار مهم و اثربخش است. استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از مقدّمه می‌‌نویسد: نکته‌ی دیگری که در این مقدّمه باید به آن اشاره شود اینکه شناخت [[مولانا]] به طور نسبی آنهم فقط از طریق آثار خود او بایسته و شایسته است. این شناخت نسبی هم معلوم است که باید در خلال نوشته‌های نظم و نثر مولانا جست و جو شود. شناخت [[مثنوی]] بدون شناخت [[دیوان کبیر]] کاری است خام و ناقص. چه، شرح بسیاری از کلمات و ابیات [[مثنوی]] در [[دیوان کبیر]] و بالعکس آنهم وجود دارد. و کسان بسیاری که [[مولانا]] را تکّه پاره کرده و لااقل برای او دو شخصیّت قائل شده‌اند و گفته‌اند مولانای [[مثنوی]] با مولانای [[دیوان شمس]] فرق دارد و چونان احولانی که [[مولانا]] از آنان هماره پرهیز می‌‌دهـد، به وی می‌‌نگرند و قدرت تحقیق ایشان به شناخت توحیدیِ شخص عارفی که دارای انسجام کامل شخصیّت است نمی‌‌رسد<ref>مقدّمه، ص 11</ref>.  


در فصل تعریف شعر و شاعر با توجّه به چند اثر قدیمی ‌‌که در این باره منبع و مأخذ اصلی به حساب می‌‌آید تعریفی از شعر و شاعر ارائه داده است. [[نظامی عروضی سمرقندی|نظامی‌‌ عروضی سمرقندی]] و [[چهار مقاله]] او یکی از ملاکهای تعریف نویسنده است. چنانکه مقاله‌ی دوّم از چهار مقاله به همین مقوله اختصاص یافته و نویسنده به برخی عبارات او در خصوص تعریف استناد کرده تا بتواند بحث را به خوبی هدایت کند، لذا در بخشی از این فصل از زبان [[نظامی عروضی سمرقندی|عروضی سمرقندی]] آورده است: امّا شاعر باید که سلیم الفطره، عظیم الفکره، صحیح الطّبع، جیّدالرّویّه، و دقیق النّظر باشد. در انواع علوم متنوّع باشد و در اطراف رسوم مستطرف، زیرا چنانکه شعر در هر علمی ‌‌به کار همی‌‌شود هر علمی‌‌در شعر به کار همی‌‌شود. و شاعر باید که در مجلس محاورت، خـوشگوی بود و در مجـلس معاشرت، خوشروی. و باید که شعر او بدان درجه رسیده باشد که در صحیفه‌ی روزگار مسطور باشد و بر السنه‌ی احرار مقروء، و بر سفائن بنویسند و در مدائن بخوانند که حظّ اوفر و قسم افضل از شعر بقای اسم است. و تا مسطور و مقروء نباشد این معنی به حاصل نیاید، و چون او را در بقاء خویش اثری نیست در بقاء اسم دیگری چه اثر باشد؟ امّا شاعر بدین درجه نرسد الّا که در عنفوان شباب و در روزگار جوانی بیست هزار بیت از اشعار متقدّمان یاد گیرد و ده هزار کلمه از آثار متأخّران پیش چشم کند و پیوسته دواوین استادان همی‌‌خواند و یاد همی‌‌گیرد که در آمد و بیرون شد ایشان از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است، تا طرق و انواع شعر در طبع او مترسّم شود و عیب و هنر شعر بر صحیفه‌ی خِرد او منقّش گردد، تا سخنش روی در ترقّی دارد و طبعش به جانب علوّ میل کند، هرکه را طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت، روی به علم شعر آرد و عروض بخواند و گرد تصانیف استاد [[ابوالحسن سرخسی بهرامی]] گردد چون [[غایة العروضین و کنز القافیه]]، و نقد معانی و نقد الفاظ و سرقات و تراجم. و انواع این علوم بخواند بر استادی که آن داند تا نام استادی را سزاوار شود و اسم او در صحیفه‌ی روزگار پدید آید، چنانکه اسامی‌‌دیگر استادان که نامهای ایشان یاد کردیم<ref>چهار مقاله، صص48-49</ref>.  
در فصل تعریف شعر و شاعر با توجّه به چند اثر قدیمی ‌‌که در این باره منبع و مأخذ اصلی به حساب می‌‌آید تعریفی از شعر و شاعر ارائه داده است. [[نظامی عروضی سمرقندی|نظامی‌‌ عروضی سمرقندی]] و [[چهار مقاله]] او یکی از ملاکهای تعریف نویسنده است. چنانکه مقاله‌ی دوّم از چهار مقاله به همین مقوله اختصاص یافته و نویسنده به برخی عبارات او در خصوص تعریف استناد کرده تا بتواند بحث را به خوبی هدایت کند، لذا در بخشی از این فصل از زبان [[نظامی عروضی سمرقندی|عروضی سمرقندی]] آورده است: امّا شاعر باید که سلیم الفطره، عظیم الفکره، صحیح الطّبع، جیّدالرّویّه، و دقیق النّظر باشد. در انواع علوم متنوّع باشد و در اطراف رسوم مستطرف، زیرا چنانکه شعر در هر علمی ‌‌به کار همی‌‌شود هر علمی‌‌در شعر به کار همی‌‌شود. و شاعر باید که در مجلس محاورت، خـوشگوی بود و در مجلس معاشرت، خوشروی. و باید که شعر او بدان درجه رسیده باشد که در صحیفه‌ی روزگار مسطور باشد و بر السنه‌ی احرار مقروء، و بر سفائن بنویسند و در مدائن بخوانند که حظّ اوفر و قسم افضل از شعر بقای اسم است. و تا مسطور و مقروء نباشد این معنی به حاصل نیاید، و چون او را در بقاء خویش اثری نیست در بقاء اسم دیگری چه اثر باشد؟ امّا شاعر بدین درجه نرسد الّا که در عنفوان شباب و در روزگار جوانی بیست هزار بیت از اشعار متقدّمان یاد گیرد و ده هزار کلمه از آثار متأخّران پیش چشم کند و پیوسته دواوین استادان همی‌‌خواند و یاد همی‌‌گیرد که در آمد و بیرون شد ایشان از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است، تا طرق و انواع شعر در طبع او مترسّم شود و عیب و هنر شعر بر صحیفه‌ی خِرد او منقّش گردد، تا سخنش روی در ترقّی دارد و طبعش به جانب علوّ میل کند، هرکه را طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت، روی به علم شعر آرد و عروض بخواند و گرد تصانیف استاد [[ابوالحسن سرخسی بهرامی]] گردد چون [[غایة العروضین و کنز القافیه]]، و نقد معانی و نقد الفاظ و سرقات و تراجم. و انواع این علوم بخواند بر استادی که آن داند تا نام استادی را سزاوار شود و اسم او در صحیفه‌ی روزگار پدید آید، چنانکه اسامی‌‌دیگر استادان که نامهای ایشان یاد کردیم<ref>چهار مقاله، صص48-49</ref>.  


استنادات دیگر نویسنده به کتابهایی چون [[انیس الشّعراء]] و [[المعجم فی معابیر اشعار العجم]] است که از آن طریق تعاریف و توصیفاتی قابل قبول و موجّه را تمهید می‌کند تا بتواند از پیشینه‌ی شاعری [[مولانا]] سخن بگوید. آنچه که نویسنده در پایه‌ی بحث در شعر و شاعری بیان می‌کند آشنایی و تمرین مستمر و مکرّر در وزن و عروض و قافیه است که این تمرین و شناخت نیز از استمرار مرور و مطالعه‌ی شاعران طراز اوّل به دست می‌‌آید و این کاری است که بر خلاف سخن استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]]، [[مولانا]] بدان خو گرفته و مشق کرده بود.
استنادات دیگر نویسنده به کتابهایی چون [[انیس الشّعراء]] و [[المعجم فی معابیر اشعار العجم]] است که از آن طریق تعاریف و توصیفاتی قابل قبول و موجّه را تمهید می‌کند تا بتواند از پیشینه‌ی شاعری [[مولانا]] سخن بگوید. آنچه که نویسنده در پایه‌ی بحث در شعر و شاعری بیان می‌کند آشنایی و تمرین مستمر و مکرّر در وزن و عروض و قافیه است که این تمرین و شناخت نیز از استمرار مرور و مطالعه‌ی شاعران طراز اوّل به دست می‌‌آید و این کاری است که بر خلاف سخن استاد [[فروزانفر، بدیع‌الزمان|فروزانفر]]، [[مولانا]] بدان خو گرفته و مشق کرده بود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش