پرش به محتوا

فهم زبان مولانا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سـ' به 'س'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سـ' به 'س')
خط ۵۴: خط ۵۴:
نویسنده در این باره در همین بخش می‌گوید: شاید بشود گفت همه‌ی فلسفه‌ی [[مولانا]] چنانکه از آثار او به مانند [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] به دست می‌آید همین است یعنی، سبّاحی کردن برای مُردن نه برای نجات پیدا کردن و برای خالص شدن، نه برای خلاص شدن، که اصل اساسی در این طریق خالص شدن و اخلاص یافتن است و برای همین منظور است که در اسلام و در کلام عارفان صدها حرف و حدیث در این باره و در اینکه چگونه به اخلاص باید رسید وجود دارد. در نظر [[مولانا]] کسانی به راستی نجات پیدا می‌کنند که بتوانند خوب بمیرند و هر کس راه مردن و مخصوصاً خوب مردن را بلد نباشد هرگز نجات پیدا نمی‌کند، چون خالص نمی‌شود و به همین علّت که «خالص» نمی‌شود «خلاص» هم نمی‌شود. صحبت عزیزی که سخن می‌گفت را به خوبی شنیـدم و از بـرخی از نـکات آن می‌خواهم استفاده بکنم و در فاصله‌ی زمانیِ اندک چند تا نکته را که در عرفان بسیار مهم هم هست، خدمتتان عرض بکنم. شاید شیواترین و عمیق ترین کلمات عرفانی که بر زبان عارفان جاری شده همان چیزی است که ما به آن «شطحیّات» می‌گوییم. چون حرفهای مرسوم را که دیگران زده اند، بین زاهد و عابد و عارف هیچ فرقی نیست، فرق اساسی و بنیادین در بیان واژگانی است که آن را فراعقل می‌گویند و برای گفتن آن باید مراتبی را طی کرد و در حالتی خاص به بیان آن مبادرت نمود <ref>متن، صص 68-67</ref>.
نویسنده در این باره در همین بخش می‌گوید: شاید بشود گفت همه‌ی فلسفه‌ی [[مولانا]] چنانکه از آثار او به مانند [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] به دست می‌آید همین است یعنی، سبّاحی کردن برای مُردن نه برای نجات پیدا کردن و برای خالص شدن، نه برای خلاص شدن، که اصل اساسی در این طریق خالص شدن و اخلاص یافتن است و برای همین منظور است که در اسلام و در کلام عارفان صدها حرف و حدیث در این باره و در اینکه چگونه به اخلاص باید رسید وجود دارد. در نظر [[مولانا]] کسانی به راستی نجات پیدا می‌کنند که بتوانند خوب بمیرند و هر کس راه مردن و مخصوصاً خوب مردن را بلد نباشد هرگز نجات پیدا نمی‌کند، چون خالص نمی‌شود و به همین علّت که «خالص» نمی‌شود «خلاص» هم نمی‌شود. صحبت عزیزی که سخن می‌گفت را به خوبی شنیـدم و از بـرخی از نـکات آن می‌خواهم استفاده بکنم و در فاصله‌ی زمانیِ اندک چند تا نکته را که در عرفان بسیار مهم هم هست، خدمتتان عرض بکنم. شاید شیواترین و عمیق ترین کلمات عرفانی که بر زبان عارفان جاری شده همان چیزی است که ما به آن «شطحیّات» می‌گوییم. چون حرفهای مرسوم را که دیگران زده اند، بین زاهد و عابد و عارف هیچ فرقی نیست، فرق اساسی و بنیادین در بیان واژگانی است که آن را فراعقل می‌گویند و برای گفتن آن باید مراتبی را طی کرد و در حالتی خاص به بیان آن مبادرت نمود <ref>متن، صص 68-67</ref>.


نویسنده در خصوص شیوه‌ی زبانی [[مولانا]] می‌گوید: شیوه‌ی [[مولانا]] که به نظر من جامع همه‌ی مشربهای پیش از او است می‌شود گفت که لُبّ لُباب همه‌ی عرفان و تصوّف اسلامی‌است، یعنی [[مولانا]] هم [[حلاج]] است، و هم [[شبلی]] است. هم [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید]] است و هم [[بایزید بسطامی‌|بایزید]]، و هم همه‌ی اسلاف بزرگ، و مشایخِ سلوک عرفان اسلامی‌است. او هم صحرای فـراخِ «صحو» اسـت و هـم اقیـانوسِ ژرف و بـیکران «سکر». بر همین مبنا [[مولانا]] زبانی را انتخاب کرده است که نه «بفهمند» و نه «نفهمند» و یکی از هنرنماییهای سترگ و ستودنیِ [[مولانا]] هم، همین است. و او می‌خواهد با این شیوه، و با این زبان، همه را مات و مبهوت، و در واقع متحیّر نگه دارد<ref>متن، ص 78</ref>.
نویسنده در خصوص شیوه‌ی زبانی [[مولانا]] می‌گوید: شیوه‌ی [[مولانا]] که به نظر من جامع همه‌ی مشربهای پیش از او است می‌شود گفت که لُبّ لُباب همه‌ی عرفان و تصوّف اسلامی‌است، یعنی [[مولانا]] هم [[حلاج]] است، و هم [[شبلی]] است. هم [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید]] است و هم [[بایزید بسطامی‌|بایزید]]، و هم همه‌ی اسلاف بزرگ، و مشایخِ سلوک عرفان اسلامی‌است. او هم صحرای فـراخِ «صحو» است و هـم اقیـانوسِ ژرف و بـیکران «سکر». بر همین مبنا [[مولانا]] زبانی را انتخاب کرده است که نه «بفهمند» و نه «نفهمند» و یکی از هنرنماییهای سترگ و ستودنیِ [[مولانا]] هم، همین است. و او می‌خواهد با این شیوه، و با این زبان، همه را مات و مبهوت، و در واقع متحیّر نگه دارد<ref>متن، ص 78</ref>.


نویسنده در صفحه‌ی 85 به بعد ماجرای علامه قطب‌الدین شیرازی را روایت می‌کند که به سراغ [[مولانا]] آمد و حیران شده بود که راه کدام است و چه باید کرد؟ این پرسش و این سرگردانی در او ریشه دوانیده بود و در مجلس ذکر و سماع بود که [[مولانا]] در قالب یک رباعی پاسخ این دانشمند را داد که:  
نویسنده در صفحه‌ی 85 به بعد ماجرای علامه قطب‌الدین شیرازی را روایت می‌کند که به سراغ [[مولانا]] آمد و حیران شده بود که راه کدام است و چه باید کرد؟ این پرسش و این سرگردانی در او ریشه دوانیده بود و در مجلس ذکر و سماع بود که [[مولانا]] در قالب یک رباعی پاسخ این دانشمند را داد که:  
خط ۷۲: خط ۷۲:
نویسنده در خصوص این غزل و تحلیل شخصیّت [[مولانا]] می‌گوید: در این غزل بسیار زیبا و دلسوز و در عین حال شورانگیز نکته هایی خاص از شخصیّت [[مولانا]] را در خود گنجانده است؛ مرور برخـی واژه‌ها می‌تواند ما را به فهم بهتر شخصیّت [[مولانا]] رهبری کند. و طبیعتاً اگر قرار باشد شخصیّت [[مولانا]] مورد شناسایی قرار بگیرد از طریق عبارات و کلماتِ خود او باید به این شناخت و تعریف برسیم. این غزل و غزلیات و ابیاتی دیگر این کار را بر عهده خواهند داشت کافی است با این رویکرد، یک بار دیگر به مجموعه آثار [[مولانا]] دقّت و توجّه کنیم. تنهایی و خلوتهای پیاپی، ترک غیر و وصل با یار، مأنوس بودن با شب و بیداری در شبها، اشک و زاری و ریختن آب دیده به درگاه ذات احدیِ نادیده، عشق ورزی و خالی شدن از هواهای نفسانی، وفاداری و ترک جفا و احتمال جفا از همه، صبر و شکیبایی، وجود دارد که لازمه‌ی عرفان و سلوک و مردی است، سیر در کوی عشق و حرکت امیدوارانه و ممتد به سوی معشوق حیِّ ازلی<ref>متن، صص 103-102</ref>.
نویسنده در خصوص این غزل و تحلیل شخصیّت [[مولانا]] می‌گوید: در این غزل بسیار زیبا و دلسوز و در عین حال شورانگیز نکته هایی خاص از شخصیّت [[مولانا]] را در خود گنجانده است؛ مرور برخـی واژه‌ها می‌تواند ما را به فهم بهتر شخصیّت [[مولانا]] رهبری کند. و طبیعتاً اگر قرار باشد شخصیّت [[مولانا]] مورد شناسایی قرار بگیرد از طریق عبارات و کلماتِ خود او باید به این شناخت و تعریف برسیم. این غزل و غزلیات و ابیاتی دیگر این کار را بر عهده خواهند داشت کافی است با این رویکرد، یک بار دیگر به مجموعه آثار [[مولانا]] دقّت و توجّه کنیم. تنهایی و خلوتهای پیاپی، ترک غیر و وصل با یار، مأنوس بودن با شب و بیداری در شبها، اشک و زاری و ریختن آب دیده به درگاه ذات احدیِ نادیده، عشق ورزی و خالی شدن از هواهای نفسانی، وفاداری و ترک جفا و احتمال جفا از همه، صبر و شکیبایی، وجود دارد که لازمه‌ی عرفان و سلوک و مردی است، سیر در کوی عشق و حرکت امیدوارانه و ممتد به سوی معشوق حیِّ ازلی<ref>متن، صص 103-102</ref>.


آخرین عبارت کتاب نیز در خصوص شخصیت [[مولانا]] و کتاب [[مثنوی]] چنین است: باری [[مولانا]] آنگونه که در دریا و اقیانوس پر آشوب و سراسر شور [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] نشان می‌دهد انسانی است که به تعریفی از خود راه یافته و موقعیّت خود را در این نظام پیچیده‌ی خلقت دریافت نموده است و ژرفا و عمق او نیز به همین خاطر چنان است که کسی را آنگونه که باید به کنه وجود او و فهم تمامِ افکار و حالاتِ او راه نخواهد بود. شخصیت [[مولانا]] چنـان راز آلـود اسـت که بـه راستی نمی‌توان او را شناخت، او از گونه‌ی اولیاء خفی و ناشناخته‌ی خداوند است که جز برای محرمان راه سلوک یافته و دریافته نشده است. و آنچه که ما در این باره می‌کاویم شاید به بخش نازلی از وجود او متوجّه شود. و بدیهی است که آن دریا را نمی‌توان در کوزه های تنگ ادراک خود ریخت ولی چنانکه او خود گفته است اگر آب جیحون را هم نتوان کشید، لااقل به اندازه‌ی نیاز و عطش و به مقدار اشتیاق می‌توان از آن چشید و بهره مند گشت. و ما نیز سعیی چنین کرده‌ایم، باشد که دریافتی درست از آن اندک نیز یافته باشیم<ref>متن، صص 115-114</ref>.
آخرین عبارت کتاب نیز در خصوص شخصیت [[مولانا]] و کتاب [[مثنوی]] چنین است: باری [[مولانا]] آنگونه که در دریا و اقیانوس پر آشوب و سراسر شور [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] نشان می‌دهد انسانی است که به تعریفی از خود راه یافته و موقعیّت خود را در این نظام پیچیده‌ی خلقت دریافت نموده است و ژرفا و عمق او نیز به همین خاطر چنان است که کسی را آنگونه که باید به کنه وجود او و فهم تمامِ افکار و حالاتِ او راه نخواهد بود. شخصیت [[مولانا]] چنـان راز آلـود است که بـه راستی نمی‌توان او را شناخت، او از گونه‌ی اولیاء خفی و ناشناخته‌ی خداوند است که جز برای محرمان راه سلوک یافته و دریافته نشده است. و آنچه که ما در این باره می‌کاویم شاید به بخش نازلی از وجود او متوجّه شود. و بدیهی است که آن دریا را نمی‌توان در کوزه های تنگ ادراک خود ریخت ولی چنانکه او خود گفته است اگر آب جیحون را هم نتوان کشید، لااقل به اندازه‌ی نیاز و عطش و به مقدار اشتیاق می‌توان از آن چشید و بهره مند گشت. و ما نیز سعیی چنین کرده‌ایم، باشد که دریافتی درست از آن اندک نیز یافته باشیم<ref>متن، صص 115-114</ref>.




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش