۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
</div> | </div> | ||
'''نجمالدين، ابوعبدالله، ابوالجناب احمد نجمالدين كبرى''' (مقتول در 619 يا 617ق)، فرزند عمر خيوقى خوارزمى است كه در خوارزم در شهر خيوه متولد شد. شهرت علمى و فرهنگى او عارف، صوفى، محدث و شاعر مىباشد. وى ملقب به كبرى و شيخ ولى تراش است. كنيهى او را ابوالجناب و ابوالخباب نيز ذكر كردهاند. او مؤسس سلسلهى كبرويه بود. روايات مختلف در زمينهى لقب وى در بين مؤلفين وجود دارد. بعضى معتقدند به سبب زيركىاش، او را طامة الكبرى (بلاى بزرگ) ناميدهاند و بنا بر قولى ديگر چون در جوانى قدرت فوقالعادهاى در بحث و احتجاج داشت به اين لقب معروف گشت. بعضى از پيروانش از باب تكريم، وى را آية الكبرى خواندهاند كه كمكم با حذف كلمهى اول او را كبرى ناميدند، اما از اين جهت به او شيخ ولى تراش گفتهاند كه بسيارى از بزرگان مشايخ صوفيه از تربيتيافتگان وى بودند. از جوانى براى كسب علم حديث به مسافرت در بلاد پرداخت. | '''نجمالدين، ابوعبدالله، ابوالجناب احمد نجمالدين كبرى''' (مقتول در 619 يا 617ق)، ملقب به کبری و شیخ ولی تراش، عارف، صوفی، محدث، شاعر | ||
== ولادت == | |||
او فرزند عمر خيوقى خوارزمى است كه در خوارزم در شهر خيوه متولد شد. شهرت علمى و فرهنگى او عارف، صوفى، محدث و شاعر مىباشد. وى ملقب به كبرى و شيخ ولى تراش است. كنيهى او را ابوالجناب و ابوالخباب نيز ذكر كردهاند. او مؤسس سلسلهى كبرويه بود. روايات مختلف در زمينهى لقب وى در بين مؤلفين وجود دارد. بعضى معتقدند به سبب زيركىاش، او را طامة الكبرى (بلاى بزرگ) ناميدهاند و بنا بر قولى ديگر چون در جوانى قدرت فوقالعادهاى در بحث و احتجاج داشت به اين لقب معروف گشت. بعضى از پيروانش از باب تكريم، وى را آية الكبرى خواندهاند كه كمكم با حذف كلمهى اول او را كبرى ناميدند، اما از اين جهت به او شيخ ولى تراش گفتهاند كه بسيارى از بزرگان مشايخ صوفيه از تربيتيافتگان وى بودند. از جوانى براى كسب علم حديث به مسافرت در بلاد پرداخت. | |||
دکتر [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در کتاب [[نجم کبری]] در بخش القاب شیخ چندین لقب را رای وی که شهرتی داشته است را بدین شرح بر می شمرد: 1- طامّة الکبری 2- نجم کبری 3- نجم الدّین 4- ابوالجنّاب 5- شیخ ولی تراش 6- شیخ جهان 7- شیخ کبیر 8- شیخ کبری 9- شیخ عالم<ref>نجم کبری، صص 33-25</ref>. | دکتر [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در کتاب [[نجم کبری]] در بخش القاب شیخ چندین لقب را رای وی که شهرتی داشته است را بدین شرح بر می شمرد: 1- طامّة الکبری 2- نجم کبری 3- نجم الدّین 4- ابوالجنّاب 5- شیخ ولی تراش 6- شیخ جهان 7- شیخ کبیر 8- شیخ کبری 9- شیخ عالم<ref>نجم کبری، صص 33-25</ref>. | ||
==اساتید== | ==اساتید== | ||
وى در نيشابور از ابوالمعالى فراوى (م 587ق)، در همدان از حافظ ابوالعلاء عطار (م 568ق)، در تبريز از منصور حفده (م 571ق)، در مكه از ابومحمد طباخ و در اسكندريه از ابوطاهر سلفى (م 576ق) استماع حديث كرد. دربارهى گرايش وى به تصوف و انصرافش از اشتغال به حديث اختلاف بسيارى در روايات است و ملاقاتش با مشايخ صوفيه هرگز منجر به قطع علاقهى وى از اشتغال به علم نشد. وى بعد از خروج از خوارزم، مدتى در نيشابور، اصفهان، همدان به استماع حديث نزد مشايخ وقت اشتغال داشت. در نيشابور با شيخ عطار ملاقات كرد و ظاهراً تبحر او در طب به خاطر توجه عطار به او بوده است. اصول طريقت و تصوف را در تبريز نزد بابافرج تبريزى و سپس در دزفول نزد شيخ اسماعيل قصرى و شيخ شطاح ([[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلى]] شيرزاى) و ديگر مشايخ عصر فراگرفت و شيخ روزبهان، دختر خود را به او داد. | وى در نيشابور از ابوالمعالى فراوى (م 587ق)، در همدان از [[حافظ ابوالعلاء عطار]] (م 568ق)، در تبريز از [[منصور حفده]] (م 571ق)، در مكه از [[ابومحمد طباخ]] و در اسكندريه از [[ابوطاهر سلفى]] (م 576ق) استماع حديث كرد. دربارهى گرايش وى به تصوف و انصرافش از اشتغال به حديث اختلاف بسيارى در روايات است و ملاقاتش با مشايخ صوفيه هرگز منجر به قطع علاقهى وى از اشتغال به علم نشد. وى بعد از خروج از خوارزم، مدتى در نيشابور، اصفهان، همدان به استماع حديث نزد مشايخ وقت اشتغال داشت. در نيشابور با شيخ عطار ملاقات كرد و ظاهراً تبحر او در طب به خاطر توجه عطار به او بوده است. اصول طريقت و تصوف را در تبريز نزد بابافرج تبريزى و سپس در دزفول نزد شيخ اسماعيل قصرى و شيخ شطاح ([[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلى]] شيرزاى) و ديگر مشايخ عصر فراگرفت و شيخ روزبهان، دختر خود را به او داد. | ||
[[زرینکوب، عبدالحسین|دكتر زرينكوب]] در «دنبالهى جستوجو در تصوف» آورده كه سيد محمدباقر خوانسارى، مؤلف «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]»، خط وى را بر پشت نسخهاى از «رسالهى قشيريه» ديده است كه وى اين رساله را در 568ق در همدان از ابوالفضل محمد بن يوسف همدانى استماع نموده است. | [[زرینکوب، عبدالحسین|دكتر زرينكوب]] در «دنبالهى جستوجو در تصوف» آورده كه سيد محمدباقر خوانسارى، مؤلف «[[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]»، خط وى را بر پشت نسخهاى از «رسالهى قشيريه» ديده است كه وى اين رساله را در 568ق در همدان از ابوالفضل محمد بن يوسف همدانى استماع نموده است. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۸: | ||
== آثار == | == آثار == | ||
#عين الحياة، تفسير قرآن در دوازده مجلد؛ | #عين الحياة، تفسير قرآن در دوازده مجلد؛ | ||
#فوائح الجمال و فواتح الجلال (اين كتاب را بهصورت «فواتح الجمال» نيز ذكر كردهاند؛ | #فوائح الجمال و فواتح الجلال (اين كتاب را بهصورت «فواتح الجمال» نيز ذكر كردهاند؛ |
ویرایش