|
|
| خط ۲۷: |
خط ۲۷: |
| }} | | }} |
|
| |
|
| | '''تاریخ روضة الصفا فی سیرة الانبیاء و الملوك و الخلفا'''، نوشته [[میرخواند، محمد بن خاوندشاه|محمد بن خاوند شاه (میرخواند)]]، تصحیح [[کیانفر، جمشید|جمشید كیانفر]] |
|
| |
|
| '''تاريخ روضة الصفا في سيرة الانبياء و الملوك و الخلفا'''، نوشته [[میرخواند، محمد بن خاوندشاه|محمد بن خاوند شاه (ميرخواند)]]، تصحيح [[کیانفر، جمشید|جمشيد كيانفر]]
| | این اثر تاریخى و جامع كه از آثار فارسی مفصّل دوره تیمورى به شمار مىرود، به گزارش تاریخ جهان از آغاز آفرینش تا پیدایى اسلام و تا روزگار خود؛ یعنى دوران حكومت سلطان حسین بایقرا (911 - 842 ق) مىپردازد. روضه الصفا هفت بخش دارد و نویسنده آن به ترجمه بخشى از تاریخهاى عربى و اقتباس از آنها پرداخته و بخشهایى را از تاریخهاى فارسی نقد كرده و بخش پایانى آن را دختر زادهاش [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|قیاسالدین بن خواندمیر]] با نام [[تاريخ حبيب السير في اخبار افراد بشر|حبیب السیر]] پس از مرگ وى كامل كرده است. رضا قلى خان هدایت در نمیه نخست سده سیزدهم (روزگار قاجار) جلدهاى هشتم تا دهم (تاریخ صفویه، افشاریه، زندیه و قاجار) را بدان افزود و آن را روضه الصفاى ناصرى نامید. |
|
| |
|
| اين اثر تاريخى و جامع كه از آثار فارسی مفصّل دوره تيمورى به شمار مىرود، به گزارش تاريخ جهان از آغاز آفرينش تا پيدايى اسلام و تا روزگار خود؛ يعنى دوران حكومت سلطان حسین بايقرا (911 - 842 ق) مىپردازد. روضه الصفا هفت بخش دارد و نویسنده آن به ترجمه بخشى از تاريخهاى عربى و اقتباس از آنها پرداخته و بخشهایى را از تاريخهاى فارسی نقد كرده و بخش پايانى آن را دختر زادهاش [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|قياسالدين بن خواندمير]] با نام [[تاريخ حبيب السير في اخبار افراد بشر|حبيب السير]] پس از مرگ وى كامل كرده است. رضا قلى خان هدايت در نميه نخست سده سيزدهم (روزگار قاجار) جلدهاى هشتم تا دهم (تاريخ صفويه، افشاريه، زنديه و قاجار) را بدان افزود و آن را روضه الصفاى ناصرى ناميد.
| | پادشاهان مغول و تیمورى در آغاز كار خود از ارزش و اهمیّت زبان و ادب فارسی آگاه نبودند و به مدح ستایشگران و شاعران و ادیبان توجه نمیكردند. از همین روى، در روزگار آنان شعر و ادب به نابودى روى نهاد، اما با گذشت زمان انگیزهاى در آنان پیدا شد و خواستند كه جهانگشایىهاى خود و نیاكانشان را در تاریخ ثبت كنند تا براى نسلهاى آینده یادگار بماند. از اینرو، از مورخان و نویسندگان خواستند كه چنین اخبار را گزارش دهند و به همین سبب درخشانترین آثار تاریخى در دوره مغول و تیمورى پدید آمد. گفتهاند كه نویسنده، روضة الصفا را به فرمان و تشویق امیرعلى شیر نوایى، وزیر دانشمند شاهرخ تیمورى (حاكم هرات) در آن هنگام آغاز و به نام او ختم كرد. |
| | |
| پادشاهان مغول و تيمورى در آغاز كار خود از ارزش و اهميّت زبان و ادب فارسی آگاه نبودند و به مدح ستايشگران و شاعران و اديبان توجه نمیكردند. از همين روى، در روزگار آنان شعر و ادب به نابودى روى نهاد، اما با گذشت زمان انگيزهاى در آنان پيدا شد و خواستند كه جهانگشايىهاى خود و نياكانشان را در تاريخ ثبت كنند تا براى نسلهاى آينده يادگار بماند. از اينرو، از مورخان و نويسندگان خواستند كه چنين اخبار را گزارش دهند و به همين سبب درخشانترين آثار تاريخى در دوره مغول و تيمورى پديد آمد. گفتهاند كه نویسنده، روضة الصفا را به فرمان و تشويق اميرعلى شير نوايى، وزير دانشمند شاهرخ تيمورى (حاكم هرات) در آن هنگام آغاز و به نام او ختم كرد. | |
|
| |
|
| ==ساختار== | | ==ساختار== |
| اثر درازدامن (ده جلدى) خواند مير، از نثرى پخته برخوردار و از آثار پيشين تاريخنگاران ایران بهرهمند است؛ چنانكه تنها [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاريخ طبرى]] و الكامل را با آن مىتوان برابر دانست و حتى حبيب السير پس از اين اثر جاى مىگيرد. البته مصحح نسخه كنونى قالب ده جلدى آن را تغییر داده و آن را در پانزده جلد به چاب رسانده و شكل شايستهترى بدان داده است. | | اثر دراز دامن (ده جلدى)، از نثرى پخته برخوردار و از آثار پیشین تاریخنگاران ایران بهرهمند است؛ چنانكه تنها [[تاريخ الطبري، تاريخ الأمم و الملوك|تاریخ طبرى]] و الكامل را با آن مىتوان برابر دانست. البته مصحح نسخه كنونى قالب ده جلدى آن را تغییر داده و آن را در پانزده جلد به چاپ رسانده و شكل شایستهترى بدان داده است. |
|
| |
|
| بارى، نویسنده تا جلد هفتم اين تاريخ پيش رفت، اما بر اثر بيمارى نتوانست آن را كامل كند. تاريخ ميرخواند به واقع شش جلد است؛ زيرا جلد هفتم آن را نوه دخترىاش [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] به پايان رساند و سه جلد ديگر به قلم رضا قلى هدايت طبرستانى در دورهاى دو ساله بر آن افزوده شد. | | بارى، نویسنده ([[میرخواند، محمد بن خاوندشاه|میرخواند]]) تا جلد هفتم این تاریخ پیش رفت، اما بر اثر بیمارى نتوانست آن را كامل كند. تاریخ میرخواند به واقع شش جلد است؛ زیرا جلد هفتم آن را نوه دخترىاش [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمیر]] به پایان رساند و سه جلد دیگر (كه شامل تاریخ عهد صفوی، افشار زندیه و قاجار تا عهد ناصرالدین شاه میباشد)، به قلم رضا قلى هدایت طبرستانى در دورهاى دو ساله بر آن افزوده شد. |
|
| |
|
| نویسنده از صنايع و بدايعى مانند تشبيهات، استعارات، مراعات النّظير و جناس، احاديث، امثال، ترصيعات، تعقيدات و تطولات و مترادفات كه در آن روزگار فراگير بود و مردمان آنها را مىپسنديدند، بسيار بهره گرفته است، اما اين شيوه يا سبک نگارش، تعقيدات و تكلّفات و تطوّلات و خودنمايىهایى در بردارد كه براى تاريخنويسى خوب نيست و به گفته بيوريج با آنكه اثرى محقّقانه به شمار مىرود، از انتقاد تاريخى تهى و شيوه تحريرش از انواع قلنبهنگارى و نثرهاى متكلّفانه پُر است. نویسنده خود در اينباره مىگويد: «كتابش با سبکی مُنشيانه و متكلّفانه كه مشحون از تشبيهات و ترصيعات و استعارات و تضمين آيات و احاديث و امثال و اشعار مىباشد، به رشته تحرير درآمده و اين سبک در آن روزگار معمول و رايج بوده است»، اما بهرغم سبک تحرير پيچيده و مشكل اين اثر، تعقيد و تكلّفِ تاريخهایى مانند جهانگشاى جوينى و وصاف و...، در آن نيست و به هر روى مىتوان عباراتش را فهميد. | | نویسنده از صنایع و بدایعى مانند تشبیهات، استعارات، مراعات النّظیر و جناس، احادیث، امثال، ترصیعات، تعقیدات و تطولات و مترادفات كه در آن روزگار فراگیر بود و مردمان آنها را مىپسندیدند، بسیار بهره گرفته است، اما این شیوه یا سبک نگارش، تعقیدات و تكلّفات و تطوّلات و خودنمایىهایى در بردارد كه براى تاریخنویسى خوب نیست و به گفته بیوریج با آنكه اثرى محقّقانه به شمار مىرود، از انتقاد تاریخى تهى و شیوه تحریرش از انواع قلنبهنگارى و نثرهاى متكلّفانه پُر است. نویسنده خود در اینباره مىگوید: «كتابش با سبکی مُنشیانه و متكلّفانه كه مشحون از تشبیهات و ترصیعات و استعارات و تضمین آیات و احادیث و امثال و اشعار مىباشد، به رشته تحریر درآمده و این سبک در آن روزگار معمول و رایج بوده است»، اما بهرغم سبک تحریر پیچیده و مشكل این اثر، تعقید و تكلّفِ تاریخهایى مانند جهانگشاى جوینى و وصاف و...، در آن نیست و به هر روى مىتوان عباراتش را فهمید. |
|
| |
|
| ==گزارش محتوا== | | ==گزارش محتوا== |
| درآمد (مقدمه) كتاب بر پايه چاپ قديم آن، درباره سودمندىهاى تاريخ و نياز فرمانروايان به اين دانش و چيزهاى لازم بارى نوشتن تاريخ است. بخش اول آن با بازگويى داستان آفرينش و قصص پيامبران و رخدادهاى روزگار شاهان ایران پيش از اسلام و حاكمان پيشين آغاز مىشود. بخش دوم به حالات و غزوات حضرت رسول(ص) و اخبار خلفاى نخست (راشدين) مىپردازد. بخش سوم آن احوال امامان دوازدهگانه شیعیان و خلفاى بنىاميه و بنىعباس را گزارش مىكند و بخش چهارمش به ماجراهاى پادشاهان همروزگار عباسيان يا سلسلههاى ایرانى پس از اسلام تا حمله مغولان مىپردازد. | | درآمد (مقدمه) كتاب بر پایه چاپ قدیم آن، درباره سودمندىهاى تاریخ و نیاز فرمانروایان به این دانش و چیزهاى لازم بارى نوشتن تاریخ است. بخش اول آن با بازگویى داستان آفرینش و قصص پیامبران و رخدادهاى روزگار شاهان ایران پیش از اسلام و حاكمان پیشین آغاز مىشود. بخش دوم به حالات و غزوات حضرت رسول(ص) و اخبار خلفاى نخست (راشدین) مىپردازد. بخش سوم آن احوال امامان دوازدهگانه شیعیان و خلفاى بنىامیه و بنىعباس را گزارش مىكند و بخش چهارمش به ماجراهاى پادشاهان همروزگار عباسیان یا سلسلههاى ایرانى پس از اسلام تا حمله مغولان مىپردازد. |
| | |
| بخش پنجم، سرگذشت چنگيزخان و گزارشهایى درباره چگونگى حكومت فرزندان او در چين و ایران و توران در بردارد. بخش ششم، احوال امير تيمور گوركان و فرزندان و نوادگان وى را باز مىگويد و بخش هفتم درباره سلطنت ابوالغازى سلطان حسین بهادر (بايقرا) و فرزندان اوست. خاتمه كتاب (بخش جغرافيايى آن) به قلمنيز از «بدايع صنايع ملك صانع و عجايبات روى زمين» سخن مىگويد.
| |
| | |
| جلد هشتم، وقايع سلسله صفويه و افشار را بيان مىكند و جلد نهم از روىدادهاى دوران زنديان و قاجاريان تا پايان سلطنت فتحعلىشاه قاجار گزارش مىكند و جلد دهم، ويژه سلطنت محمد شاه و هفت سال از پادشاهى ناصرالدين شاه است.
| |
| | |
| [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] تا سرانجامِ كار بديعالزمان ميرزا و سلطنت پسر او محمّد زمان ميرزا (929)؛ يعنى 26 سال پس از مرگ جدّش ميرخواند گزارش مىدهد و به گفته [[همایی، جلالالدین|استاد همايى]]، تفسير احوال و وقايع حوادث عصر پسران ابوسعيد را به مجلّدِ هفتم وامىگذارد كه اثرى از آن در دست نيست. اگر در اينباره و بخشهاى ديگر كتاب مانند «تاريخ ايّام ممدوحان و مربّيان» خود؛ يعنى سلطان حسین بايقرا و اميرعلى شير نوايى چيزى نوشته باشد، آن را بر كاغذ نياورده يا سوادش به دست نوه دخترى او [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] افتاده و او در تأليف حبيب السير از آن بهره برده است.
| |
| | |
| تاريخ صوفيه و احوال علما و رجال آن دوره (جلد هشتم)، تاريخ زنديه و احوال علماى آن عهد و اعقاب زنديه و پادشاهى آقا محمّد خان قاجار و سلطنت فتح على شاه قاجار و محاربات ایران و روس و جلوس ميرزا وليعهد در تبريز (جلد نهم) و سلطنت محمّد شاه قاجار و ده سال اوّل سلطنت ناصرالدّين شاه تا 1273 هجرى (جلد دهم)، از افزودههاى رضا قلىخان (هدايت) بر اثر [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] است كه گزارشهاى آن را تا 1857 ميلادى دنبال مىكند.
| |
| | |
| همچنين چندين صفحه درباره «تذكره احوال اعيان دولت و شعرا و علما و ساير مردمان بزرگ آن دوره» در پايان جلد نهم روضة الصفاى ناصرى (پايان سلطنت فتحعلى شاه قاجار) آمده است كه نكتههایى درباره زندگانى آنان در بردارد، اما اين نكتهها در مجمع الفصحا و رياض العارفين رضا قلى خان ديده نمىشود. گمان مىرود كه ميرخواند همچون نويسندگان شمارى از منابع تاريخى پس سده ششم هجرى، در بحث از تاريخ سلجوقيان باواسطه يا بىواسطه، مطالبى از ملكنامه، نوشته فردى ناشناخته نقل كرده باشد.
| |
| | |
| اگرچه [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] از اهلسنت به شمار مىرفت، در اين اثر فصلهاى مستقلى درباره امامان شیعیان نوشت و ماجراى خلافت [[امام على(ع)|على بن ابىطالب]] را با انگيزهاى كامل دنبال كرد. البته اين خود پىآمد آمادگى ایرانیان و فرمانروايان اين كشور براى انتقال مذهب و فراگيرى تشيع بود.
| |
| | |
| بارى، مصحح نسخه كنونى روضة الصفا (چاپ اساطير)، هر يك از جلدهاى دانه پيشين را به يكى از استادان اهدا نموده و از اينرو، بخشبندى آن بدين شرح تغيير يافته است:
| |
| | |
| جلد نخست به [[اقبال آشتیانی، عباس|عباس اقبال آشتيانى]] (ظهور خلفت تا شلوم بنداود)؛
| |
| | |
| جلد دوم به عباس پرويز (سليمان بنداود تا افول ساسانيان)؛
| |
| | |
| جلد سوم به عباس زرياب خويى (شرح حال پيامبر تا سال هفتم هجرى)؛
| |
| | |
| جلد چهارم به محمداسماعيل رضوانى (وقايع سال هشتم تا سال چهلم هجرى)؛
| |
| | |
| جلد پنجم به [[مشکور، محمدجواد|محمدجواد مشكور]](شرح حال ائمه اطهار، بنىاميه و خلفاى عباسى)؛
| |
| | |
| جلد ششم به صيادپور (از طاهريان تا سلجوقيان)؛
| |
| | |
| جلد هفتم به فاروق فرقانى (از خوارزمشاهيان تا آلكرت)؛
| |
| | |
| جلد هشتم به شرين بيانى (مغولان، چوپانيان، ايلكانيان و سربداران)؛
| |
| | |
| جلد نهم به [[نوایی، عبدالحسین|عبدالحسين نوايى]] (امير تيمور گوركان)؛
| |
|
| |
|
| جلد دهم به محمد قزوينى (جانشينان امير تيمور)؛
| | بخش پنجم، سرگذشت چنگیزخان و گزارشهایى درباره چگونگى حكومت فرزندان او در چین و ایران و توران در بردارد. بخش ششم، احوال امیر تیمور گوركان و فرزندان و نوادگان وى را باز مىگوید و بخش هفتم درباره سلطنت ابوالغازى سلطان حسین بهادر (بایقرا) و فرزندان اوست. خاتمه كتاب (بخش جغرافیایى آن) به قلمنیز از «بدایع صنایع ملك صانع و عجایبات روى زمین» سخن مىگوید. |
|
| |
|
| جلد يازدهم به [[روشن، محمد|محمد روشن]] (سلطنت سلطان حسین بايقرا و بخش جغرافيايى)؛ | | جلد هشتم، وقایع سلسله صفویه و افشار را بیان مىكند و جلد نهم از روىدادهاى دوران زندیان و قاجاریان تا پایان سلطنت فتحعلىشاه قاجار گزارش مىكند و جلد دهم، ویژه سلطنت محمد شاه و هفت سال از پادشاهى ناصرالدین شاه است. |
|
| |
|
| جلد دوازدهم به احسان اشراقى (صفويان و افشاريان)؛
| | [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمیر]] تا سرانجامِ كار بدیعالزمان میرزا و سلطنت پسر او محمّد زمان میرزا (929)؛ یعنى 26 سال پس از مرگ جدّش میرخواند گزارش مىدهد و به گفته [[همایی، جلالالدین|استاد همایى]]، تفسیر احوال و وقایع حوادث عصر پسران ابوسعید را به مجلّدِ هفتم وامىگذارد كه اثرى از آن در دست نیست. اگر در اینباره و بخشهاى دیگر كتاب مانند «تاریخ ایّام ممدوحان و مربّیان» خود؛ یعنى سلطان حسین بایقرا و امیرعلى شیر نوایى چیزى نوشته باشد، آن را بر كاغذ نیاورده یا سوادش به دست نوه دخترى او [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمیر]] افتاده و او در تألیف حبیب السیر از آن بهره برده است. |
|
| |
|
| جلد سيزدهم به رضا شعبانى (زنديه و قاجاريه)؛ | | تاریخ صوفیه و احوال علما و رجال آن دوره (جلد هشتم)، تاریخ زندیه و احوال علماى آن عهد و اعقاب زندیه و پادشاهى آقا محمّد خان قاجار و سلطنت فتح على شاه قاجار و محاربات ایران و روس و جلوس میرزا ولیعهد در تبریز (جلد نهم) و سلطنت محمّد شاه قاجار و ده سال اوّل سلطنت ناصرالدّین شاه تا 1273 هجرى (جلد دهم)، از افزودههاى رضا قلىخان (هدایت) بر اثر [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمیر]] است كه گزارشهاى آن را تا 1857 میلادى دنبال مىكند. |
|
| |
|
| جلد چهاردهم به سيد عبدالله انوار (پادشاهى فتحعلى شاه)؛ | | همچنین چندین صفحه درباره «تذكره احوال اعیان دولت و شعرا و علما و سایر مردمان بزرگ آن دوره» در پایان جلد نهم روضة الصفاى ناصرى (پایان سلطنت فتحعلى شاه قاجار) آمده است كه نكتههایى درباره زندگانى آنان در بردارد، اما این نكتهها در مجمع الفصحا و ریاض العارفین رضا قلى خان دیده نمىشود. گمان مىرود كه میرخواند همچون نویسندگان شمارى از منابع تاریخى پس سده ششم هجرى، در بحث از تاریخ سلجوقیان باواسطه یا بىواسطه، مطالبى از ملكنامه، نوشته فردى ناشناخته نقل كرده باشد. |
|
| |
|
| جلد پانزدهم به [[افشار، ایرج |ايرج افشار]] (پادشاهى محمد شاه و ناصرالدين شاره قاجار).
| | اگرچه [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمیر]] از اهلسنت به شمار مىرفت، در این اثر فصلهاى مستقلى درباره امامان شیعیان نوشت و ماجراى خلافت [[امام على(ع)|على بن ابىطالب]] را با انگیزهاى كامل دنبال كرد. البته این خود پىآمد آمادگى ایرانیان و فرمانروایان این كشور براى انتقال مذهب و فراگیرى تشیع بود. |
|
| |
|
| == وضعيت كتاب == | | == وضعیت كتاب == |
| گفتنى است بيشتر تاريخهاى عمومى فارسی مانند اين كتاب، اقتباسى از همتايان عربى خود به شمار مىرود. نویسنده نيز در نوشتن اين تاريخ بلند از منابع معتبر عربى و فارسی مانند مغازى محمّد بناسحاق، تاريخ محمّد بنجرير طبرى، معارف ابنقتيبه، تاريخ اعثم كوفى، تجارب الامم ابنمسكويه، منتظم ابنجوزى، غرر اخبار ملوك الفرس ثعالبى، اخبارالطوال [[دینوری، احمد بن داود|ابوحنيفه دينورى]]، تواريخ سعودى، شاهنامه فردوسى و تاريخ ابوالفضل بيهقى و...، بهره برد. | | گفتنى است بیشتر تاریخهاى عمومى فارسی مانند این كتاب، اقتباسى از همتایان عربى خود به شمار مىرود. نویسنده نیز در نوشتن این تاریخ بلند از منابع معتبر عربى و فارسی مانند مغازى محمّد بناسحاق، تاریخ محمّد بنجریر طبرى، معارف ابنقتیبه، تاریخ اعثم كوفى، تجارب الامم ابنمسكویه، منتظم ابنجوزى، غرر اخبار ملوك الفرس ثعالبى، اخبارالطوال [[دینوری، احمد بن داود|ابوحنیفه دینورى]]، تواریخ سعودى، شاهنامه فردوسى و تاریخ ابوالفضل بیهقى و...، بهره برد. |
|
| |
|
| چاپ سنگى روضة الصفا در 1261 هجرى قمرى در بمبئى و چاپ دوم آن در 1266 و چاپ سومش در 1270 در تهران سامان يافت و در 1258 به تركى در استانبول منتشر شد. مطالبى جغرافيايى با عنوان عنوان «ملحقات» در پايان جلد هفتم وجود دارد كه بر ديدگاه نویسنده در اينباره دلالت مىكند. شايد اين ملحقات از خود ميرخواند باشد كه بعدها به دست نوه دخترىاش [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمير]] افتاده و او آنها را با جرح و تعديل و تقديم و تأخير، بيشتر با عين عبارت در جلد چهارم كتابِ خود آورده است. هنگامى كه رضا قلى خان هدايت در 1855 ميلادى (1272 هجرى) از سفارت خوارزم باز مىگشت، كتابش كمابيش رو به پايان بود. شرح اين سفر در سفارتنامه كه متن فارسی آن را آقاى شغرفا به فرانسه ترجمه كرد (9-1876) به چاپ رسيده است. | | چاپ سنگى روضة الصفا در 1261 هجرى قمرى در بمبئى و چاپ دوم آن در 1266 و چاپ سومش در 1270 در تهران سامان یافت و در 1258 به تركى در استانبول منتشر شد. مطالبى جغرافیایى با عنوان عنوان «ملحقات» در پایان جلد هفتم وجود دارد كه بر دیدگاه نویسنده در اینباره دلالت مىكند. شاید این ملحقات از خود میرخواند باشد كه بعدها به دست نوه دخترىاش [[خواندمیر، غیاثالدین بن همامالدین|خواندمیر]] افتاده و او آنها را با جرح و تعدیل و تقدیم و تأخیر، بیشتر با عین عبارت در جلد چهارم كتابِ خود آورده است. هنگامى كه رضا قلى خان هدایت در 1855 میلادى (1272 هجرى) از سفارت خوارزم باز مىگشت، كتابش كمابیش رو به پایان بود. شرح این سفر در سفارتنامه كه متن فارسی آن را آقاى شغرفا به فرانسه ترجمه كرد (9-1876) به چاپ رسیده است. |
|
| |
|
| روضة الصفا نخست در بمبئى (1263ق / 1840 م) به همت سيد رضا حسینى شيرازى در دو جلد و پس از اين، با افزودن روضة الصفاى ناصرى بر آن در تهران (1274 - 1270 ه) منتشر شد و به كوشش كتابخانه خيّام تهران (1339 - 1338 ه) دوباره به چاپ رسيد. نسخههاى خطّى اين اثر، در كتابخانههاى گوناگون مانند ريو كتابخانه موزه بريتانيا و كتابخانه دانشگاه پرينستون يافت مىشود و نسخهاى از آن در كتابخانه تاشكند است. | | روضة الصفا نخست در بمبئى (1263ق / 1840 م) به همت سید رضا حسینى شیرازى در دو جلد و پس از این، با افزودن روضة الصفاى ناصرى بر آن در تهران (1274 - 1270 ه) منتشر شد و به كوشش كتابخانه خیّام تهران (1339 - 1338 ه) دوباره به چاپ رسید. نسخههاى خطّى این اثر، در كتابخانههاى گوناگون مانند ریو كتابخانه موزه بریتانیا و كتابخانه دانشگاه پرینستون یافت مىشود و نسخهاى از آن در كتابخانه تاشكند است. |
|
| |
|
| اين كتاب را به بيشتر زبانهاى جهان مانند تركى، انگليسى، فرانسه، آلمانى و لاتين و...، ترجمه كردهاند. ترجمه تركى آن در (1842 م) در استانبول چاپ شد. شهآ D. Shea در 1832 هجرى تاريخ پادشاهان ایران قديم را از روى آن به انگليسى ترجمه كرد و در لندن به چاپ رساند، دو ساس D. Sacy، تاريخ سلسله ساسانى را بر پايه آن به فرانسه ترجمه كرد و در 1793 در پاريس منتشر كرد و ژوبر، تاريخ ساسانيان آن را در 1843 به فرانسه در پاريس به چاپ سپرد. همچنين كسانى مانند پنيش Junish، ميلتشرليك Miltscherlik دانشمند آلمانى و ويلكن Wilken، به ترجمه بخشهاى تاريخ پيش از اسلام، تاريخ سلسله طاهريان و تاريخ سامانيان اين كتاب، به لاتين، آلمانى و انگليسى پرداختند.
| | این كتاب را به بیشتر زبانهاى جهان مانند تركى، انگلیسى، فرانسه، آلمانى و لاتین و...، ترجمه كردهاند. ترجمه تركى آن در (1842 م) در استانبول چاپ شد. شهآ D. Shea در 1832 هجرى تاریخ پادشاهان ایران قدیم را از روى آن به انگلیسى ترجمه كرد و در لندن به چاپ رساند، دو ساس D. Sacy، تاریخ سلسله ساسانى را بر پایه آن به فرانسه ترجمه كرد و در 1793 در پاریس منتشر كرد و ژوبر، تاریخ ساسانیان آن را در 1843 به فرانسه در پاریس به چاپ سپرد. همچنین كسانى مانند پنیش Junish، میلتشرلیك Miltscherlik دانشمند آلمانى و ویلكن Wilken، به ترجمه بخشهاى تاریخ پیش از اسلام، تاریخ سلسله طاهریان و تاریخ سامانیان این كتاب، به لاتین، آلمانى و انگلیسى پرداختند. |
|
| |
|
| ==منابع مقاله== | | ==منابع مقاله== |
| پيشگفتار و مقدمه مصحح كتاب.
| | پیشگفتار و مقدمه مصحح كتاب. |
|
| |
|
| باهر، محمد (تابستان 1382)، «چاپ جديد روضة الصفا تصحيحى برگزيده يا اثرى نيازمند تصحيح؟»، آيينه ميراث، شماره 21. | | باهر، محمد (تابستان 1382)، «چاپ جدید روضة الصفا تصحیحى برگزیده یا اثرى نیازمند تصحیح؟»، آیینه میراث، شماره 21. |
|
| |
|
| آلداود، على (بهار 1381)، «روضة الصفا بزرگترين تاريخ عمومى زبان فارسی»، نشر دانش، شماره 103. | | آلداود، على (بهار 1381)، «روضة الصفا بزرگترین تاریخ عمومى زبان فارسی»، نشر دانش، شماره 103. |
|
| |
|
| [[رده:کتابشناسی]] | | [[رده:کتابشناسی]] |