پرش به محتوا

العلوم الطبيعية في فلسفة ابن رشد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR64317J1.jpg | عنوان =العلوم الطبيعية في فلسفة ابن رشد |...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
}}
}}


'''العلوم الطبيعية في فلسفة ابن رشد'''، عنوان کتابی است از دکتر حسن مجید عبیدی که در یک جلد به زبان عربی و با موضوع فلسفه و شخصیت‌ها به‌خصوص فلسفه طبیعی، نگاشته شده است. عبیدی در این کتاب به بیان نگاه فلسفی ابن رشد در مسائل طبیعیات و مباحثی مانند هیولی و قوه و فعل و... می‌پردازد.
'''العلوم الطبيعية في فلسفة ابن رشد'''، عنوان کتابی است از دکتر [[عبیدی، حسن مجید|حسن مجید عبیدی]] که در یک جلد به زبان عربی و با موضوع فلسفه و شخصیت‌ها به‌خصوص فلسفه طبیعی، نگاشته شده است. [[عبیدی، حسن مجید|عبیدی]] در این کتاب به بیان نگاه فلسفی ابن رشد در مسائل طبیعیات و مباحثی مانند هیولی و قوه و فعل و... می‌پردازد.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۲: خط ۳۲:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
نویسنده در مقدمه‌ای که بر کتاب نوشته می‌گوید: پس از اینکه مدتی در مباحث ارائه‌شده از ابن رشد تحقیق کردم، به این نتیجه رسیدم که جنبه طبیعی فلسفی نظرات او به‌خصوص مباحث جسم طبیعی و مبادی معروف آن - هیولی و صورت و عدم - برای درس فلسفی دانشگاهیان آماده نشده و ازاین‌رو این امر انگیزه‌ای برای من شد که به این جنبه از فلسفه او بپردازم و آن را در کنار دیگر جنبه‌های فلسفی او بیاورم که با کنار هم قرار دادن این مبحث در کنار سایر مباحث فلسفی ابن رشد، تصویر کاملی از فلسفه وی داشته باشیم<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص8</ref>.
نویسنده در مقدمه‌ای که بر کتاب نوشته می‌گوید: پس از اینکه مدتی در مباحث ارائه‌شده از [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] تحقیق کردم، به این نتیجه رسیدم که جنبه طبیعی فلسفی نظرات او به‌خصوص مباحث جسم طبیعی و مبادی معروف آن - هیولی و صورت و عدم - برای درس فلسفی دانشگاهیان آماده نشده و ازاین‌رو این امر انگیزه‌ای برای من شد که به این جنبه از فلسفه او بپردازم و آن را در کنار دیگر جنبه‌های فلسفی او بیاورم که با کنار هم قرار دادن این مبحث در کنار سایر مباحث فلسفی [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، تصویر کاملی از فلسفه وی داشته باشیم<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص8</ref>.


از جمله دشواری‌های خواننده در مطالعه میراث فلسفی ابن رشد، مواجهه او با حجم بسیار مؤلفات فلسفی ابن رشد است که شامل تألیفات، شروح کبیر و متوسط و مختصر و جوامع فلسفی است. علاوه بر اینها، او مؤلفات دیگری نیز دارد که در آن سعی بر ایجاد ارتباط میان فلسفه و دین کرده. همچنین از ردیه‌هایش بر غزالی و آثار فقهی و طبی او نیز می‌توان یاد کرد<ref>ر.ک: همان</ref>.
از جمله دشواری‌های خواننده در مطالعه میراث فلسفی [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، مواجهه او با حجم بسیار مؤلفات فلسفی [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] است که شامل تألیفات، شروح کبیر و متوسط و مختصر و جوامع فلسفی است. علاوه بر اینها، او مؤلفات دیگری نیز دارد که در آن سعی بر ایجاد ارتباط میان فلسفه و دین کرده. همچنین از ردیه‌هایش بر غزالی و آثار فقهی و طبی او نیز می‌توان یاد کرد<ref>ر.ک: همان</ref>.


از دیگر مسائلی که باید به آن دقت داشت این است که ابن رشد در یک مسیر فلسفی و خطابی واحد سیر کرده است. یعنی چه در آثار محض فلسفی و چه در آثار دیگرش که در آن معتقد به ارتباط عقل و دین شده، با زبان واحدی صحبت کرده است. همچنین لازم به ذکر است که نظرات ابن رشد درباره طبیعیات، در میان تمام آثار فلسفی‌اش به‌خصوص، مؤلفاتش در مابعدالطبیعه پخش شده و اختصاص به کتاب‌های او در باب طبیعیات یا بخش‌های مربوط به طبیعیاتش در کتاب‌های فلسفی وی، ندارد؛ ازاین‌رو برای پژوهش بیشتر در این باب، خواننده گرامی باید به مباحث طبیعیات که در لابه‌لای تمام کتاب‌های او پراکنده است، مراجعه کند<ref>ر.ک: همان، ص8-9</ref>.
از دیگر مسائلی که باید به آن دقت داشت این است که ابن رشد در یک مسیر فلسفی و خطابی واحد سیر کرده است. یعنی چه در آثار محض فلسفی و چه در آثار دیگرش که در آن معتقد به ارتباط عقل و دین شده، با زبان واحدی صحبت کرده است. همچنین لازم به ذکر است که نظرات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] درباره طبیعیات، در میان تمام آثار فلسفی‌اش به‌خصوص، مؤلفاتش در مابعدالطبیعه پخش شده و اختصاص به کتاب‌های او در باب طبیعیات یا بخش‌های مربوط به طبیعیاتش در کتاب‌های فلسفی وی، ندارد؛ ازاین‌رو برای پژوهش بیشتر در این باب، خواننده گرامی باید به مباحث طبیعیات که در لابه‌لای تمام کتاب‌های او پراکنده است، مراجعه کند<ref>ر.ک: همان، ص8-9</ref>.


از دیگر مسائلی که باید درباره ابن رشد به آن توجه داشت این است که با این حجم از آثاری که ابن رشد از ارسطو و... ترجمه کرده، آیا می‌توان نظام فلسفی خاصی برای وی قائل شد یا صرفا باید او را از شارحان ارسطو دانست؟ به نظر می‌رسد او با اطلاع از نظام فلسفی ارسطویی و عمق‌بخشی به آن و انتقاداتش بر آن، وارد گفتگو با این نظام فلسفی شده و ازاین‌رو به نظام اندیشه‌ای خودش دست یافته است؛ نظامی که در اروپا از آن به فلسفه رشدی، تعبیر می‌شود. اظهار اصالت فلسفی آرای ابن رشد از جنبه‌های مختلفش، در لابه‌لای عرضه مباحث فلسفه طبیعی او در این کتاب، بیان می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>.
از دیگر مسائلی که باید درباره ابن رشد به آن توجه داشت این است که با این حجم از آثاری که [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] از ارسطو و... ترجمه کرده، آیا می‌توان نظام فلسفی خاصی برای وی قائل شد یا صرفا باید او را از شارحان ارسطو دانست؟ به نظر می‌رسد او با اطلاع از نظام فلسفی ارسطویی و عمق‌بخشی به آن و انتقاداتش بر آن، وارد گفتگو با این نظام فلسفی شده و ازاین‌رو به نظام اندیشه‌ای خودش دست یافته است؛ نظامی که در اروپا از آن به فلسفه رشدی، تعبیر می‌شود. اظهار اصالت فلسفی آرای [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] از جنبه‌های مختلفش، در لابه‌لای عرضه مباحث فلسفه طبیعی او در این کتاب، بیان می‌شود<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>.


همان طور که پیش‌تر نیز بیان شد، مطالب این کتاب در یک مقدمه و چهار فصل و یک خاتمه ارائه شده است؛ فصل اول در بیان تفصیلی مفهوم جسم طبیعی است. مباحث این فصل در سه مبحث اصلی بیان شده؛ اولین مبحث، به بیان محدوده مجال صحبت از جسم طبیعی در علوم فلسفی می‌پردازد. مبحث دوم، به بیان تعریف طبیعت نزد ابن رشد و میزان ارتباط آن با جسم طبیعی می‌پردازد. سومین مبحث، به بیان تعریف و حدود جسم به‌عنوان یک مفهوم فلسفی می‌پردازد و ویژگی‌های این جسم، مانند داشتن ابعاد جسمی و تناهی و تمامیت و اتصال را بیان می‌دارد<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref>.
همان طور که پیش‌تر نیز بیان شد، مطالب این کتاب در یک مقدمه و چهار فصل و یک خاتمه ارائه شده است؛ فصل اول در بیان تفصیلی مفهوم جسم طبیعی است. مباحث این فصل در سه مبحث اصلی بیان شده؛ اولین مبحث، به بیان محدوده مجال صحبت از جسم طبیعی در علوم فلسفی می‌پردازد. مبحث دوم، به بیان تعریف طبیعت نزد [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و میزان ارتباط آن با جسم طبیعی می‌پردازد. سومین مبحث، به بیان تعریف و حدود جسم به‌عنوان یک مفهوم فلسفی می‌پردازد و ویژگی‌های این جسم، مانند داشتن ابعاد جسمی و تناهی و تمامیت و اتصال را بیان می‌دارد<ref>ر.ک: همان، ص9-10</ref>.


نویسنده، فصل دوم کتاب را به مباحث مربوط به هیولی یا ماده که یکی از مبادی جسم طبیعی است، اختصاص داده است. این فصل به سه مبحث اصلی تقسیم می‌شود. مبحث اول آن برای تعریف مفهوم هیولی و کیفیت مطالعه آن در علوم فلسفی نگاشته شده است. حسن عبیدی، در مبحث دوم، به بیان احکام هیولی از لحاظ اینکه جوهر و تمییز میان انواع آن است، پرداخته است و در مبحث سوم، از لواحق هیولی که همان حرکت و تغیر و قوه و انواع آن و کثرت و وحدت است، صحبت کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
نویسنده، فصل دوم کتاب را به مباحث مربوط به هیولی یا ماده که یکی از مبادی جسم طبیعی است، اختصاص داده است. این فصل به سه مبحث اصلی تقسیم می‌شود. مبحث اول آن برای تعریف مفهوم هیولی و کیفیت مطالعه آن در علوم فلسفی نگاشته شده است. [[عبیدی، حسن مجید|حسن عبیدی]]، در مبحث دوم، به بیان احکام هیولی از لحاظ اینکه جوهر و تمییز میان انواع آن است، پرداخته است و در مبحث سوم، از لواحق هیولی که همان حرکت و تغیر و قوه و انواع آن و کثرت و وحدت است، صحبت کرده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


سومین فصل، از دومین مبدأ از مبادی جسم طبیعی صحبت می‌کند. این فصل نیز مانند فصل پیشین در سه مبحث اصلی ارائه شده است؛ نویسنده در مبحث اول به بیان مفهوم صورت و بیان حدود آن و کیفیت بحث از آن در علوم فلسفی صحبت می‌کند. او در مبحث دوم از احکام صورت از این حیث که جوهر است و اثبات آن و ارتباطش با موضوع علم صحبت می‌نماید و به بحث از مهم‌ترین نقطه در صورت از حیث ارتباطش با هیولی و مقارنتش با آن می‌رسد. عبیدی، در سومین مبحث این فصل از کتاب نیز به بیان لواحق صورت که عبارت باشد از حرکت و فعل و همچنین ادله اثبات تقدم فعل بر قوه یا صورت بر هیولی، می‌پردازد.
سومین فصل، از دومین مبدأ از مبادی جسم طبیعی صحبت می‌کند. این فصل نیز مانند فصل پیشین در سه مبحث اصلی ارائه شده است؛ نویسنده در مبحث اول به بیان مفهوم صورت و بیان حدود آن و کیفیت بحث از آن در علوم فلسفی صحبت می‌کند. او در مبحث دوم از احکام صورت از این حیث که جوهر است و اثبات آن و ارتباطش با موضوع علم صحبت می‌نماید و به بحث از مهم‌ترین نقطه در صورت از حیث ارتباطش با هیولی و مقارنتش با آن می‌رسد. [[عبیدی، حسن مجید|عبیدی]]، در سومین مبحث این فصل از کتاب نیز به بیان لواحق صورت که عبارت باشد از حرکت و فعل و همچنین ادله اثبات تقدم فعل بر قوه یا صورت بر هیولی، می‌پردازد.
فصل چهارم که آخرین فصل از مباحث این کتاب است، سومین مبدأ از مبادی جسم طبیعی، یعنی مبدأ عدم را بیان می‌کند. البته باید توجه داشت که این مبدأ، بالعرض است. مباحث این فصل به دو مبحث اصلی تقسیم می‌شود؛ اولین مبحث، مفهوم عدم و حدود آن را بیان می‌نماید. حسن عبیدی، دومین مبحث از این فصل را به بحث از احکام عدم از لحاظ ارتباطش با قوه و فعل و کون و تغیر، اختصاص داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


خاتمه کتاب نیز در بیان اهم خصائص اصلی در فلسفه طبیعی ابن رشد و متمایزات آن ارائه شده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
فصل چهارم که آخرین فصل از مباحث این کتاب است، سومین مبدأ از مبادی جسم طبیعی، یعنی مبدأ عدم را بیان می‌کند. البته باید توجه داشت که این مبدأ، بالعرض است. مباحث این فصل به دو مبحث اصلی تقسیم می‌شود؛ اولین مبحث، مفهوم عدم و حدود آن را بیان می‌نماید. [[عبیدی، حسن مجید|حسن عبیدی]]، دومین مبحث از این فصل را به بحث از احکام عدم از لحاظ ارتباطش با قوه و فعل و کون و تغیر، اختصاص داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


تکیه نویسنده در بیان مطالب این کتاب، بر مؤلفات ابن رشد بوده و آنها را اصل قرار داده است و علاوه بر آن این آثار را با مؤلفات دیگر فلاسفه مانند افلاطون و ارسطو و فارابی و ابن سینا و غزالی و علمای کلام، هم مطابقت داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
خاتمه کتاب نیز در بیان اهم خصائص اصلی در فلسفه طبیعی [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و متمایزات آن ارائه شده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
 
تکیه نویسنده در بیان مطالب این کتاب، بر مؤلفات [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] بوده و آنها را اصل قرار داده است و علاوه بر آن این آثار را با مؤلفات دیگر فلاسفه مانند افلاطون و ارسطو و فارابی و ابن سینا و غزالی و علمای کلام، هم مطابقت داده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
فهرست‌های منابع و مطالب، به‌ترتیب پس از محتوای مطالب کتاب، در انتهای اثر آمده است.
فهرست‌های منابع و مطالب، به‌ترتیب پس از محتوای مطالب کتاب، در انتهای اثر آمده است.


نویسنده در مقدمه‌ای که برکتاب نوشته، از دکتر حسام محی‌الدین آلوسی، رئیس بخش فلسفه دانشگاه بغداد، که اثر زیادی در توصیه مؤلف به این سوگیری در انتخاب موضوع و نوشتن آن داشته و همچنین ملاحظات دقیق و اثربخشش اثر زیادی در شکل‌دهی آرای فلسفی مؤلف درباره ابن رشد داشته است و همچنین اساتید فلسفه دانشگاه بغداد که نویسنده را در نگارش این اثر یاری کرده‌‍اند، به‌خصوص مدنی صالح محمد، دکتر عبدالامیر اعسم، دکتر عرفان عبدالمجید فتاح، استاد فلسفه اسلامی و تصوف دانشگاه بغداد، رسول محمد رسول به‌خاطر فراهم کردن مصادری که نویسنده اطلاعی از آنها نداشته و همچنین از هیئت‌های علمی و آکادمی مانند کتابخانه مرکزی دانشگاه بغداد، کتابخانه ملی، کتابخانه دروس تکمیلی (مكتبة الدراسات العليا) در دانشکده ادبیات و همچنین استاد مجاهد عبدالمنعم مجاهد، استاد فلسفه دانشگاه قاهره و دکتر علی عباس مراد استاد علوم سیاسی دانشگاه بغداد که نویسنده را در دستیابی به برخی منابع مهم فلسفه ابن رشد یاری کرده‌اند و دیگرانی که اسمی از آنها نبرده، ولی در تشکیل این کار سهیم بوده‌اند، تشکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>.
نویسنده در مقدمه‌ای که برکتاب نوشته، از دکتر [[حسام محی‌الدین آلوسی]]، رئیس بخش فلسفه دانشگاه بغداد، که اثر زیادی در توصیه مؤلف به این سوگیری در انتخاب موضوع و نوشتن آن داشته و همچنین ملاحظات دقیق و اثربخشش اثر زیادی در شکل‌دهی آرای فلسفی مؤلف درباره [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] داشته است و همچنین اساتید فلسفه دانشگاه بغداد که نویسنده را در نگارش این اثر یاری کرده‌‍اند، به‌خصوص [[مدنی صالح محمد]]، دکتر [[اعسم، عبدالامیر|عبدالامیر اعسم]]، دکتر [[عرفان عبدالمجید فتاح]]، استاد فلسفه اسلامی و تصوف دانشگاه بغداد، رسول محمد رسول به‌خاطر فراهم کردن مصادری که نویسنده اطلاعی از آنها نداشته و همچنین از هیئت‌های علمی و آکادمی مانند کتابخانه مرکزی دانشگاه بغداد، کتابخانه ملی، کتابخانه دروس تکمیلی (مكتبة الدراسات العليا) در دانشکده ادبیات و همچنین استاد [[مجاهد عبدالمنعم مجاهد]]، استاد فلسفه دانشگاه قاهره و دکتر [[علی عباس مراد]] استاد علوم سیاسی دانشگاه بغداد که نویسنده را در دستیابی به برخی منابع مهم فلسفه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] یاری کرده‌اند و دیگرانی که اسمی از آنها نبرده، ولی در تشکیل این کار سهیم بوده‌اند، تشکر کرده است<ref>ر.ک: همان، ص10-11</ref>.


==پانویس==
==پانویس==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش