۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ميرداماد' به 'ميرداماد') |
جز (جایگزینی متن - 'شيخ اشراق' به 'شيخ اشراق') |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
#استاد دكتر احد فرامرز قراملكى در مقدمه تحليلى و ارزندهاش كه در زمستان 1381ش، به زبان فارسى نوشته، يادآور شده است كه فخرالدين محمد رازى، متكلم، مفسّر و منطقدان قرن ششم هجرى، از شخصيتهاى مؤثر در تاريخ فكر اسلامى، بهويژه در سه دانش منطق، كلام و فلسفه است... وى در رشد و بالندگى منطقنگارى دو بخشى و طرح چالشهاى نوين در اين دانش، نقش انكارناپذيرى دارد. او افزوده است: خواجه طوسى از وى بهعنوان فاضل علامه، فخر الدين ملك الناظرين ياد مىكند... لقب مشهور، امام المشككين در سدههاى اخير از جانب حكيمان و متكلمان شيعه، بهويژه در حوزه فلسفى اصفهان به وى داده شده است... استاد مطهرى نقدهاى فخر رازى را چنين ارزيابى مىكند: «فخر رازى هميشه تشكيكاتش مفيد و نافع بوده است؛ يعنى سبب شكافتن مسائل شده و خيلى هم از اين راه كمك كرده است»... <ref>منطق الملخص، مقدمه ص بيست و سه</ref>. | #استاد دكتر احد فرامرز قراملكى در مقدمه تحليلى و ارزندهاش كه در زمستان 1381ش، به زبان فارسى نوشته، يادآور شده است كه فخرالدين محمد رازى، متكلم، مفسّر و منطقدان قرن ششم هجرى، از شخصيتهاى مؤثر در تاريخ فكر اسلامى، بهويژه در سه دانش منطق، كلام و فلسفه است... وى در رشد و بالندگى منطقنگارى دو بخشى و طرح چالشهاى نوين در اين دانش، نقش انكارناپذيرى دارد. او افزوده است: خواجه طوسى از وى بهعنوان فاضل علامه، فخر الدين ملك الناظرين ياد مىكند... لقب مشهور، امام المشككين در سدههاى اخير از جانب حكيمان و متكلمان شيعه، بهويژه در حوزه فلسفى اصفهان به وى داده شده است... استاد مطهرى نقدهاى فخر رازى را چنين ارزيابى مىكند: «فخر رازى هميشه تشكيكاتش مفيد و نافع بوده است؛ يعنى سبب شكافتن مسائل شده و خيلى هم از اين راه كمك كرده است»... <ref>منطق الملخص، مقدمه ص بيست و سه</ref>. | ||
#استاد قراملكى در مورد نظام منطقنگارى فخر رازى، با يادآورى اينكه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] را دو نظام منطقنگارى است: «وى در شفا در مقام منطقپژوهى در سنّت منطق نُه بخشى ارسطويى گام برمىدارد و در اشارات نظام نوين منطقنگارى دو بخشى را بنا مىنهاد»، افزوده است: «بهمنيار، لوكرى، غيلانى، خواجه طوسى، غياثالدين دشتكى و نورالدين انصارى پيرو شفا هستند و در مقابل آنها، غزالى، فخر رازى، شيخ | #استاد قراملكى در مورد نظام منطقنگارى فخر رازى، با يادآورى اينكه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] را دو نظام منطقنگارى است: «وى در شفا در مقام منطقپژوهى در سنّت منطق نُه بخشى ارسطويى گام برمىدارد و در اشارات نظام نوين منطقنگارى دو بخشى را بنا مىنهاد»، افزوده است: «بهمنيار، لوكرى، غيلانى، خواجه طوسى، غياثالدين دشتكى و نورالدين انصارى پيرو شفا هستند و در مقابل آنها، غزالى، فخر رازى، [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]]، ارموى، ابهرى، كاتبى، سمرقندى، علامه حلى، تفتازانى، [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] و ملا صدرا به نظام دو بخشى اشارات متعلقند. فخر رازى در تهذيب و تكميل منطق دو بخشى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] و انتقال آن به سده هفتم نقش بسيار مؤثرى داشته است... مقايسه فخر رازى و خواجه طوسى روشنگر است. رواج بخش الهيات شرحهاى فخر و خواجه بر «اشارات» و غفلت از بخش منطق «الإنارات»، موجب شده است كه تصور نادرستى از نسبت بين اين دو رواج يابد. فخر، شيفته ساختار دو بخشى منطق «اشارات» و ساختار الهيات پيشينى يا غير مبتنى بر طبيعيات «اشارات» و نوآورىهاى بوعلى در مسائل منطقى است. وى با بررسى مقايسهاى بين «اشارات» و «شفا» نوآورىهاى بوعلى را مطرح و از آنها دفاع مىكند؛ درحالىكه خواجه طوسى سخنگوى منطقنگارى نُه بخشى در قرن هفتم است و غالب مواضعى را كه از نظر فخر نوآورى بوعلى است، انكار مىكند و آراء بوعلى را در موارد متعددى نقد و رد مىكند (مانند ديدگاه بوعلى در حذف مبحث مقولات از منطق) <ref>همان، مقدمه، ص سى و سه - سى و چهار</ref>. | ||
#استاد قراملكى با بيان اينكه بحث از كليت و جزئيت، دانشمندان منطق را به بيان تمايز سه اعتبار كلى: طبيعت (كلى طبيعى)، كليت (كلى منطقى) و طبيعت كلى (كلى عقلى) كشانده، افزوده است: فخر رازى در بيان اين سه مفهوم به بحث از وجود عينى آنها مىپردازد. اين بحث از مسائل دانش منطق نيست و فخر نيز مانند ديگر حكيمان آن را در الهيات بهتفصيل مورد تحليل قرار مىدهد. | #استاد قراملكى با بيان اينكه بحث از كليت و جزئيت، دانشمندان منطق را به بيان تمايز سه اعتبار كلى: طبيعت (كلى طبيعى)، كليت (كلى منطقى) و طبيعت كلى (كلى عقلى) كشانده، افزوده است: فخر رازى در بيان اين سه مفهوم به بحث از وجود عينى آنها مىپردازد. اين بحث از مسائل دانش منطق نيست و فخر نيز مانند ديگر حكيمان آن را در الهيات بهتفصيل مورد تحليل قرار مىدهد. | ||
#فخر رازى از اين موضع [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] دفاع مىكند كه بحث از مقولات، از مسائل دانش منطق نيست و آن را بايد در فلسفه مورد بحث قرار داد. بحث از وجود كلى طبيعى، عقلى و منطقى نيز مانند بحث از مقولات است. اهميت طرح چنين مباحثى در منطق تنها در اين است كه مبانى متافيزيكى و وجودشناختى منطق ارسطوئيان را بهوضوح نشان مىدهد. فخر رازى وجود كلى طبيعى را امرى ترديدناپذير مىداند و استدلال معروف و قابل مناقشه سنتى را به ميان مىآورد: حيوان جزئى از اين حيوان است و هرگاه مركب در خارج موجود باشد، بسيط نيز موجود است و الا موجود مركب از معدوم مىگردد. كلى منطقى را نيز نوعى از مقوله مضاف مىداند و بحث از وجود عينى آن را به بخش الهيات ارجاع مىدهد. وى در بخش الهيات، ابتدا به گزارش پنج دليل منكران وجود اضافه مىپردازد و آنگاه دليلى را از معتقدان به وجود اضافه در اعيان گزارش و مورد نقد قرار مىدهد. در خصوص وجود كلى عقلى، فخر رازى ابتدا به نقد ديدگاه حكما مىپردازد و آنگاه از طريق ديگر وجود عينى كلى عقلى را اثبات مىكند. وى بر آن است كه تفسير حكما از كلى عقلى بهصورت ذهنى و نظريه وجود ذهنى نارساست. مفصلترين انتقادهاى وى را در «الإنارات»، «المباحث المشرقية»، «إلهيات الملخص» مىتوان يافت <ref>همان، مقدمه، ص شصت و دو و شصت و سه</ref>. | #فخر رازى از اين موضع [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] دفاع مىكند كه بحث از مقولات، از مسائل دانش منطق نيست و آن را بايد در فلسفه مورد بحث قرار داد. بحث از وجود كلى طبيعى، عقلى و منطقى نيز مانند بحث از مقولات است. اهميت طرح چنين مباحثى در منطق تنها در اين است كه مبانى متافيزيكى و وجودشناختى منطق ارسطوئيان را بهوضوح نشان مىدهد. فخر رازى وجود كلى طبيعى را امرى ترديدناپذير مىداند و استدلال معروف و قابل مناقشه سنتى را به ميان مىآورد: حيوان جزئى از اين حيوان است و هرگاه مركب در خارج موجود باشد، بسيط نيز موجود است و الا موجود مركب از معدوم مىگردد. كلى منطقى را نيز نوعى از مقوله مضاف مىداند و بحث از وجود عينى آن را به بخش الهيات ارجاع مىدهد. وى در بخش الهيات، ابتدا به گزارش پنج دليل منكران وجود اضافه مىپردازد و آنگاه دليلى را از معتقدان به وجود اضافه در اعيان گزارش و مورد نقد قرار مىدهد. در خصوص وجود كلى عقلى، فخر رازى ابتدا به نقد ديدگاه حكما مىپردازد و آنگاه از طريق ديگر وجود عينى كلى عقلى را اثبات مىكند. وى بر آن است كه تفسير حكما از كلى عقلى بهصورت ذهنى و نظريه وجود ذهنى نارساست. مفصلترين انتقادهاى وى را در «الإنارات»، «المباحث المشرقية»، «إلهيات الملخص» مىتوان يافت <ref>همان، مقدمه، ص شصت و دو و شصت و سه</ref>. |
ویرایش