۵۳٬۳۲۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علامه طباطبايى' به 'علامه طباطبايى') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
سه- در تأليف اين اثر، سعى بر اين بوده است كه محتواى متن به رسم امانت حفظ گردد و درعينحال تلخيص و تصرّفاتى جزئى كه خللى به متن وارد نيايد، بهناچار، به جهت سامان دادن به پرسش و پاسخها و حتىالامكان كوتاه شدن پاسخها بهطورىكه درخور حوصله خوانندگان عزيز نيز باشد، صورت گرفته است؛ | سه- در تأليف اين اثر، سعى بر اين بوده است كه محتواى متن به رسم امانت حفظ گردد و درعينحال تلخيص و تصرّفاتى جزئى كه خللى به متن وارد نيايد، بهناچار، به جهت سامان دادن به پرسش و پاسخها و حتىالامكان كوتاه شدن پاسخها بهطورىكه درخور حوصله خوانندگان عزيز نيز باشد، صورت گرفته است؛ | ||
چهار- لازم به ذكر است كه در تأليف اين اثر بيشترين مراجعه به ترجمههاى گرانقدر اين تفسير قيّم بوده است، بهطورىكه در پنج جلد اوّل (عربى)، از ترجمههاى متفاوت آن استفاده شده است؛ لكن در پانزده جلد بقيه (از 6 تا 20) تنها از ترجمه حجتالاسلام سيد محمدباقر موسوى همدانى بهره بردهام و بعضا، برخى مطالب را نيز با متن عربى الميزان تطبيق نمودهام و آدرس دقيق پاسخها و آيات در پاورقىها از الميزان مترجم ذكر شده است و قابل توجه اينكه هر جا در پاورقى از الميزان، بدون اشاره به 20 جلدى و يا 40 جلدى ياد شده است، منظور همان الميزان مترجم 20 جلدى است | چهار- لازم به ذكر است كه در تأليف اين اثر بيشترين مراجعه به ترجمههاى گرانقدر اين تفسير قيّم بوده است، بهطورىكه در پنج جلد اوّل (عربى)، از ترجمههاى متفاوت آن استفاده شده است؛ لكن در پانزده جلد بقيه (از 6 تا 20) تنها از ترجمه حجتالاسلام سيد محمدباقر موسوى همدانى بهره بردهام و بعضا، برخى مطالب را نيز با متن عربى الميزان تطبيق نمودهام و آدرس دقيق پاسخها و آيات در پاورقىها از الميزان مترجم ذكر شده است و قابل توجه اينكه هر جا در پاورقى از الميزان، بدون اشاره به 20 جلدى و يا 40 جلدى ياد شده است، منظور همان الميزان مترجم 20 جلدى است <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ج1، ص21-23</ref>. | ||
2. نويسنده در پاسخ پرسش از منظور از «كم خنديدن» و «گريه زياد» در آيه شريفه ''' «فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» '''، نظر علامه را چنين گزارش كرده است: منظور از كم خنديدن، همان خوشحالى ناپايدار دنيوى است كه از ناحيه ترك جهاد و امثال آن به ايشان دست داده و منظور از گريه زياد، گريه در آخرت و در عذاب دوزخ است كه حرارتش شديدتر است؛ زيرا آن چيزى كه خنده و گريه متفرع بر آن شده است، همان مضمونى است كه در آيه قبلى | 2. نويسنده در پاسخ پرسش از منظور از «كم خنديدن» و «گريه زياد» در آيه شريفه ''' «فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» '''، نظر علامه را چنين گزارش كرده است: منظور از كم خنديدن، همان خوشحالى ناپايدار دنيوى است كه از ناحيه ترك جهاد و امثال آن به ايشان دست داده و منظور از گريه زياد، گريه در آخرت و در عذاب دوزخ است كه حرارتش شديدتر است؛ زيرا آن چيزى كه خنده و گريه متفرع بر آن شده است، همان مضمونى است كه در آيه قبلى <ref>سوره توبه، آيه 81</ref> بوده و آن خشنودى از تخلّف و دورى از حرارت هوا و گرفتار شدن به حرارت دوزخ است. پس اينكه امر كرد و فرمود: «بايد كم بخندند و زياد بگريند»، براى افاده اين معناست كه آثار اعمال ايشان موجب اين شد كه كم بخندند و بسيار گريه كنند <ref>ر.ك: متن كتاب، ج1، ص645-646</ref>. | ||
3. نويسنده در پاسخ پرسش از مقصود از اضطرار در آيه ''' | 3. نويسنده در پاسخ پرسش از مقصود از اضطرار در آيه ''' «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ...» '''، از علامه نقل كرده است كه: مراد اين است كه خدا دعاى دعاكنندگان را مستجاب و حوائجشان را برمىآورد و اگر قيد اضطرار را در بين آورد، براى اين است كه در حال اضطرار، دعاى داعى از حقيقت برخوردار است و ديگر گزاف و بيهوده نيست؛ چون تا آدمى بيچاره و درمانده نشود، دعاهايش آن واقعيت و حقيقت را كه در حال اضطرار واجد است، ندارد <ref>ر.ك: همان، ج1، ص666</ref>. | ||
4. نويسنده در مورد وجه تسميه «قرآن» نوشته است: كلمه «قرآن»، اسم كتابى است كه خداى تعالى آن را بر پيامبر گرامىاش محمّد(ص) نازل كرده و به اين جهت كه خوانده مىشود (خواندنى شد)، به اين نام ناميده شده است؛ قبلا از جنس خواندنىها نبود و بهمنظور اينكه درخور فهم بشر شود، نازلش كرد و در نتيجه كتابى خواندنى شد؛ چنانكه فرمود: ''' | 4. نويسنده در مورد وجه تسميه «قرآن» نوشته است: كلمه «قرآن»، اسم كتابى است كه خداى تعالى آن را بر پيامبر گرامىاش محمّد(ص) نازل كرده و به اين جهت كه خوانده مىشود (خواندنى شد)، به اين نام ناميده شده است؛ قبلا از جنس خواندنىها نبود و بهمنظور اينكه درخور فهم بشر شود، نازلش كرد و در نتيجه كتابى خواندنى شد؛ چنانكه فرمود: ''' «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» '''؛ «ما آن را (قرآن را) كتابى خواندنى و عربى كرديم؛ باشد كه شما دركش كنيد» <ref>ر.ك: همان، ج2، ص323-324</ref>. | ||
5. نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه چه غرض و هدفى در سوره مباركه يوسف(ع) محوريت دارد، به نقل از علامه چنين پاسخ داده است: غرض اين سوره (يوسف) بيان ولايتى است كه خداوند نسبت به آن بندهاش دارد كه ايمان خود را خالص و دلش را از محبت او پر كرده و ديگر جز بهسوى او به هيچ سوى ديگرى توجه نداشته باشد. چنين بندهاى را خداوند، خودش عهدهدار آموزش شده، او را به بهترين وجهى تربيت مىكند، كه هرچند اسباب ظاهرى همه در هلاكتش دست به دست هم داده باشند، او را بزرگ مىكند؛ هرچند حوادث، او را خوار بخواهند، عزيزش مىكند؛ هرچند نوائب و ناملايمات روزگار، او را بهسوى ذلّت بكشاند و قدر و منزلتش را منحط سازد... هرپيشامدى كه در طريق تكامل او سدّ راهش مىشد، خداوند عين همان پيشامد را وسيله رشد و پخته شدن او و باعث موفقيّت و رسيدن به هدفش قرار داد... | 5. نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه چه غرض و هدفى در سوره مباركه يوسف(ع) محوريت دارد، به نقل از علامه چنين پاسخ داده است: غرض اين سوره (يوسف) بيان ولايتى است كه خداوند نسبت به آن بندهاش دارد كه ايمان خود را خالص و دلش را از محبت او پر كرده و ديگر جز بهسوى او به هيچ سوى ديگرى توجه نداشته باشد. چنين بندهاى را خداوند، خودش عهدهدار آموزش شده، او را به بهترين وجهى تربيت مىكند، كه هرچند اسباب ظاهرى همه در هلاكتش دست به دست هم داده باشند، او را بزرگ مىكند؛ هرچند حوادث، او را خوار بخواهند، عزيزش مىكند؛ هرچند نوائب و ناملايمات روزگار، او را بهسوى ذلّت بكشاند و قدر و منزلتش را منحط سازد... هرپيشامدى كه در طريق تكامل او سدّ راهش مىشد، خداوند عين همان پيشامد را وسيله رشد و پخته شدن او و باعث موفقيّت و رسيدن به هدفش قرار داد... <ref>ر.ك: همان، ج2، ص814-815</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
براى كتاب حاضر، افزون بر فهرست اجمالى موضوعات | براى كتاب حاضر، افزون بر فهرست اجمالى موضوعات <ref>مقدمه كتاب، ج1، ص5-19 و ج2، ص5-20</ref>، فهرستهاى فنى - آيات، روايات، اعلام و كتب - <ref>متن كتاب، ج1، ص853-902 و ج2، ص835-887</ref> و همچنين فهرست تفصيلى موضوعات <ref>همان، ج1، ص903-973 و ج2، ص889-970</ref> و فهرست منابع <ref>همان، ج1، ص975-978 و ج2، ص971-973</ref>، فراهم شده است. | ||
همچنين نويسنده، نمودار درختى تحت عنوان «اصول اخلاق فاضله» ترسيم كرده است. | همچنين نويسنده، نمودار درختى تحت عنوان «اصول اخلاق فاضله» ترسيم كرده است. <ref>همان، ج1، ص979 و ج2، ص974</ref>. | ||
كتاب حاضر، مستند است و نويسنده ارجاعاتش را بهصورت پاورقى آورده: در اين پاورقىها بهطور معمول، نويسنده، منابع را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده و البته گاهى بهندرت مطلبى توضيحى را افزوده است | كتاب حاضر، مستند است و نويسنده ارجاعاتش را بهصورت پاورقى آورده: در اين پاورقىها بهطور معمول، نويسنده، منابع را با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه يادآور شده و البته گاهى بهندرت مطلبى توضيحى را افزوده است <ref>ر.ك: همان، ج2، ص306، پاورقى 1</ref>، ولى با بررسى اجمالى، هيچ پاورقى انتقادى مشاهده نشد. | ||
نويسنده گاه از جدول براى تفهيم مطالب استفاده كرده است | نويسنده گاه از جدول براى تفهيم مطالب استفاده كرده است <ref>ر.ك: همان، ج1، ص845-846</ref>. | ||
==پانويس == | |||
<references /> | |||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن كتاب. | مقدمه و متن كتاب. | ||
ویرایش