۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'شيخ اشراق' به 'شيخ اشراق') |
||
خط ۴۸۵: | خط ۴۸۵: | ||
پرتونامه اثرى است كه در آن شيخ شهاب الدين سهروردى انديشههاى اشراقى خود را بطور مختصر به زبان فارسى | پرتونامه اثرى است كه در آن شيخ شهاب الدين سهروردى انديشههاى اشراقى خود را بطور مختصر به زبان فارسى | ||
بيان نموده است.كسانى كه مىخواهند از آراء و افكار شيخ اشراق اطلاّع كافى داشته باشند مىتوانند به حكمة الاشراق، | بيان نموده است.كسانى كه مىخواهند از آراء و افكار [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] اطلاّع كافى داشته باشند مىتوانند به حكمة الاشراق، | ||
تلويحات و مكارحات وى مراجعه نمايند | تلويحات و مكارحات وى مراجعه نمايند | ||
خط ۴۹۳: | خط ۴۹۳: | ||
اين رساله در ده فصل تدوين شده است. | اين رساله در ده فصل تدوين شده است. | ||
فصل اوّل: | فصل اوّل: | ||
شيخ اشراق در فصل اوّل به شرح بعضى از اصطلاحات فلسفى مىپردازد كه عبارتند از: | [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] در فصل اوّل به شرح بعضى از اصطلاحات فلسفى مىپردازد كه عبارتند از: | ||
1-تبيين معناى علم حصولى 2-تعريف لفظ كلّى و جزئى 3-بررسى معناى ضرورت،امكان و امتناع 4-بحث پيرامون مفهوم استقراء 5-تعريف معناى جوهر و عرض و بيان معناى جسم همچنين شيخ اشراق بررسى مىكند كه كلّى هيچوقت در خارج محقّق نمىشود و جايگاه آن صرفا در عقل انسان است. | 1-تبيين معناى علم حصولى 2-تعريف لفظ كلّى و جزئى 3-بررسى معناى ضرورت،امكان و امتناع 4-بحث پيرامون مفهوم استقراء 5-تعريف معناى جوهر و عرض و بيان معناى جسم همچنين [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] بررسى مىكند كه كلّى هيچوقت در خارج محقّق نمىشود و جايگاه آن صرفا در عقل انسان است. | ||
آنگاه ثابت مىكند كه صفت از محلّى به محلّ ديگر نمىتواند منتقل شود و در نهايت درباره جوهر فرد صحبت كرده و بر | آنگاه ثابت مىكند كه صفت از محلّى به محلّ ديگر نمىتواند منتقل شود و در نهايت درباره جوهر فرد صحبت كرده و بر | ||
لا يتجزّى بودن آن در خارج برهان اقامه مىكند. | لا يتجزّى بودن آن در خارج برهان اقامه مىكند. | ||
خط ۵۱۱: | خط ۵۱۱: | ||
فصل سوّم: | فصل سوّم: | ||
شيخ اشراق در فصل سوّم تحت عنوان«استبصار نفس»به بحث معرفة النفس مىپردازد كه از اهميت زيادى برخوردار استوى ابتداء به اثبات نفس مىپردازد و در قالب«استبصار و برهان»مجرّد بودن آنرا ثابت مىكند البتّه با كمى دقت معلوم مىشود كه بيشتر براهين مخصوص بو على است كه معمولا حكماء از آن استفاده مىكنند. | [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] در فصل سوّم تحت عنوان«استبصار نفس»به بحث معرفة النفس مىپردازد كه از اهميت زيادى برخوردار استوى ابتداء به اثبات نفس مىپردازد و در قالب«استبصار و برهان»مجرّد بودن آنرا ثابت مىكند البتّه با كمى دقت معلوم مىشود كه بيشتر براهين مخصوص بو على است كه معمولا حكماء از آن استفاده مىكنند. | ||
شيخ اشراق بر موجود بودن نفس پيش از بدن اعتقادى ندارد و بر مدّعاى خود دليل اقامه مىكند به نظر وى،نفس | [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] بر موجود بودن نفس پيش از بدن اعتقادى ندارد و بر مدّعاى خود دليل اقامه مىكند به نظر وى،نفس | ||
پيش از بدن موجود نمىشود بلكه هر دو باهم بوجود مىآيند و رابطه و علاقه ميان آنها علاقۀ عشقى است نه شوقى، | پيش از بدن موجود نمىشود بلكه هر دو باهم بوجود مىآيند و رابطه و علاقه ميان آنها علاقۀ عشقى است نه شوقى، | ||
چون علاقه شوقى در ميان اجسام و اعراض نيز وجود دارد.ملاّ صدرا در مباحث اسفار به جسمانية الحدوث بودن نفس اشاره كرده و با بيانات زيبا مطلب فوق را مبرهن مىسازد. | چون علاقه شوقى در ميان اجسام و اعراض نيز وجود دارد.ملاّ صدرا در مباحث اسفار به جسمانية الحدوث بودن نفس اشاره كرده و با بيانات زيبا مطلب فوق را مبرهن مىسازد. | ||
خط ۵۴۵: | خط ۵۴۵: | ||
فصل هفتم در غايات و ترتيب موجودات است خداى سبحان چون غنى على الاطلاق است لذا در ذات و صفات به هيچ چيزى محتاج نمىباشد و هرچيزى كه در ذات و صفات به چيز ديگرى محتاج باشد او فقير خواهد بود از طرف ديگر حق تعالى | فصل هفتم در غايات و ترتيب موجودات است خداى سبحان چون غنى على الاطلاق است لذا در ذات و صفات به هيچ چيزى محتاج نمىباشد و هرچيزى كه در ذات و صفات به چيز ديگرى محتاج باشد او فقير خواهد بود از طرف ديگر حق تعالى | ||
جواد مطلق است يعنى بخشش خودش را بدون هيچ عوض و غرضى انجام مىدهد بنابراين فعل او معلّل به هيچ غرضى نيست و او خير محض است. | جواد مطلق است يعنى بخشش خودش را بدون هيچ عوض و غرضى انجام مىدهد بنابراين فعل او معلّل به هيچ غرضى نيست و او خير محض است. | ||
به نظر شيخ اشراق هم واجب الوجود و هم مبادى مجرّدات كه عقول هستند هيچ وقت فعلى را با اراده و غرض و همچنين از روى طبع انجام نمىدهند زيرا فعل طبيعى مخصوص جسمانيّات است وى در ترتيب موجودات نظام هستى از قاعده اشرف | به نظر [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] هم واجب الوجود و هم مبادى مجرّدات كه عقول هستند هيچ وقت فعلى را با اراده و غرض و همچنين از روى طبع انجام نمىدهند زيرا فعل طبيعى مخصوص جسمانيّات است وى در ترتيب موجودات نظام هستى از قاعده اشرف | ||
كمك مىگيرد و از واجب تعالى شروع كرده و به هيولاى اولى ختم مىكند. | كمك مىگيرد و از واجب تعالى شروع كرده و به هيولاى اولى ختم مىكند. | ||
خط ۵۶۲: | خط ۵۶۲: | ||
چون همه مردم قادر نيستند تا همه امورات و مهمّات خويش را از معاملات و قصاص و نكاح انجام دهند لذا شارعى ضرورى | چون همه مردم قادر نيستند تا همه امورات و مهمّات خويش را از معاملات و قصاص و نكاح انجام دهند لذا شارعى ضرورى | ||
است كه مطلّع بر حقايق عالم جبروت و متخصّص در افعالى باشد كه مردم از آن عاجز هستند و اين همان نبىّ خداست | است كه مطلّع بر حقايق عالم جبروت و متخصّص در افعالى باشد كه مردم از آن عاجز هستند و اين همان نبىّ خداست | ||
به نظر شيخ اشراق شرط اساسى نبىّ آنست كه مأمور باشد از عالم اعلى با اداى رسالت وى بقيّه كارها چون خرق | به نظر [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] شرط اساسى نبىّ آنست كه مأمور باشد از عالم اعلى با اداى رسالت وى بقيّه كارها چون خرق | ||
عادت و انذار از مغيبات و اطّلاع بر علوم را از اولياء و بزرگان حقيقت را نيز جايز مىداند. | عادت و انذار از مغيبات و اطّلاع بر علوم را از اولياء و بزرگان حقيقت را نيز جايز مىداند. | ||
در باب كرامات گفته مىشود كه اگر كسى نفس او به نور حقّ و ملا اعلى روشن شود مىتواند عالم مادّه را در تحت تصرّف خود | در باب كرامات گفته مىشود كه اگر كسى نفس او به نور حقّ و ملا اعلى روشن شود مىتواند عالم مادّه را در تحت تصرّف خود | ||
درآورد سخن او در ملكوت اعلى مسموع و دعاى او در حق بندگان مستجاب واقع مىشود. | درآورد سخن او در ملكوت اعلى مسموع و دعاى او در حق بندگان مستجاب واقع مىشود. | ||
شيخ اشراق در پايان رساله عبارتى دارد كه در كتاب تلويحات هم به آن اشاره مىكند به عقيدۀ وى هركه در ملكوت | [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] در پايان رساله عبارتى دارد كه در كتاب تلويحات هم به آن اشاره مىكند به عقيدۀ وى هركه در ملكوت | ||
عالم دائما متفكّر باشد و از لذات حسى پرهيز نمايد مگر بقدر حاجت و نماز شب به پا دارد و بر بيدارى آن مواظبت | عالم دائما متفكّر باشد و از لذات حسى پرهيز نمايد مگر بقدر حاجت و نماز شب به پا دارد و بر بيدارى آن مواظبت | ||
نمايد و كتاب الهى بسيار تلاوت كند و به افكار لطيف سرّ خود را تلطيف نمايد و با ملاء اعلى مناجات | نمايد و كتاب الهى بسيار تلاوت كند و به افكار لطيف سرّ خود را تلطيف نمايد و با ملاء اعلى مناجات |
ویرایش